۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

چاله ها و چالش ها (17)

فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم
پروفسور ماتهویس کلاین
برگردان شین میم شین
دایرالمعارف روشنگری
سرچشمه: مجله هفته
http://www.hafteh.de

1
فرهاد فریاد

• هستی آگاه است که اگاهی های ما را شکل می دهد.
• از این رو، درک نویسنده از سوسیالیسم و کمونیسم نیز بر مبنای شرایط زمانی، درکی کاملا توهم آمیز است.
• اشکال نویسنده در آن است که در این درک، نگاه علمی مارکس به رسالت تاریخی نیروی کار را درنیافته است.

• مارکس اولین شکل مالکیت را زاده شده از تقسیم کار می داند.


• چگونه نویسنده هنوز در کمونیسمش که مالکیت محو شده را با تقسیم کار می بیند؟

• ما برای بررسی دقیق موضوع باید به خود مارکس رجوع کنیم که خودش گفته است :
• «هنوز من سازمان اجتماعی کمونیسم را نمی دانم چیست.»

• چرا و چگونه مارکس کمونیسم را کشف می کند؟
• مبنای علمی مارکس برای اثبات کمونیسم چیست؟
• ........
• حتی این نحوه ی برخورد علمی مارکس را در رابطه با سوسیالیسم و کمونیسم در نزد لنین در «دولت و انقلاب» مشاهده نمی کنیم.
• لنین در «دولت و انقلاب» در واقع به شکلی ایده آلیستی و با پافشاری احمقانه ای با موضوع برخورد کرده است که نشانی از تئوری علمی در آن نیست.
• بحث بسیار گسترده است و در حد یک کامنت نیست.

2
شین میم شین

• با سلام بر فرهاد فریاد
• من می کوشم بخش اول نوشته شما را حکم به حکم (جمله به جمله) مورد تأمل قرار دهم.

حکم اول
هستی آگاه است که آگاهی های ما را شکل می دهد.

• اگر منظور از هستی، واقعیت عینی و یا وجود اجتماعی است، باید گفت که واقعیت عینی و وجود اجتماعی فی نفسه فاقد شعورند.

هستی، واقعیت عینی و یا وجود اجتماعی مستقل از انسان است.

• شعور اجتماعی ـ به مثابه جفت و یا ضد دیالک تیکی آن ـ انعکاس معنوی وجود اجتماعی در ضمیر انسانها ست.


• مراجعه کنید به دیالک تیک ماده و روح (دیالک تیک وجود و شعور)، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی


• منظور مارکس نه «هستی آگاه» بلکه «وجود شناخته شده» بوده:
• (Bewußtsein ist das bebußtes Sein)

• یعنی شعور عبارت است وجود شناخته شده، واقعیت عینی به کله آدمی وارد شده، واقعیت عینی منعکس شده در آئینه ضمیر آدمی.


• شما احتمالا از ترجمه های کسانی استفاده کرده اید که سواد فلسفی ندارند و به ترجمه تحت اللفظی کتب می پردازند.


حکم دوم
از این رو درک نویسنده از سوسیالیسم و کمونیسم نیز بر مبنای شرایط زمانی، درکی کاملا توهم آمیز است.

• این حقیقت امر که شعور اجتماعی انعکاس وجود اجتماعی است، چه ربطی به سوسیالیسم و کمونیسم و نویسنده این مطلب دارد؟
• از جمله بی معنی منقول، چگونه به این نتیجه بی ربط می رسید؟

حکم سوم
اشکال نویسنده در آن است که در این درک، نگاه علمی مارکس به رسالت تاریخی نیروی کار را درنیافته است.

• شما ظاهرا به علت آموزش از متون بد ترجمه شده، از تعریف مفاهیم و مقوله های فلسفی ناتوانید.
• شما ظاهرا معنی مقوله «نیروی کار» را درست درک نکرده اید.

• از این رو ست که برای آن رسالت قائل می شوید:

• نیروی کار یعنی انرژی جسمی (عضلانی)، فکری، روحی، عاطفی و احساسی انسان.

• حالا می بینید که برای انرژی مادی و معنوی، کسی رسالت قائل نمی شود.


حکم چهارم
مارکس اولین شکل مالکیت را زاده شده از تقسیم کار می داند.

• اولین فرم مالکیت چی بوده؟

• اولین فرم مالکیت حتما باید فرم اشتراکی مالکیت بر وسایل تولید در جامعه اولیه (کمونیسم آغازین) باشد.


• کجا مارکس چنین یاوه ای را گفته؟


• اگر منظورتان فرم خصوصی مالکیت (مالکیت خصوصی) بر وسایل تولید باشد، شما جملات قبلی توضیح مارکس را حتما ازبر نکرده اید:

• پیدایش مالکیت خصوصی نتیجه توسعه نیروهای مولده (وسایل تولید، مواد خام، انسان مولد، علم) بوده است.
• در نتیجه توسعه نیروهای مولده، انسان ها می توانند بیشتر از نیاز خود، نعمت مادی تولید کنند.
• مازاد بر احتیاج از سوی کاهنان و کشیشان و جنگ سالاران و پیران خانواده های اولیه تصاحب می شود.

• آنگاه آنها می توانند از شر شرکت در کار جسمی آزاد شوند و به کارهای فکری مثلا بپردازند.


• این امر منجر به تقسیم اجتماعی کار به کار عمدتا جسمی و کار عمدتا فکری می شود.

• و یا تقسیم اجتماعی کار میان دامپروری و کشاورززی و الی اخر پدید می آید.

• بقیه جملات تان هم از دم نادرست اند.

• من تحلیل بقیه را به خودتان محول می کنم.
• موفق باشید.

پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر