۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

نقدی بر «دیالک تیک روشنگری» مکتب فرانکفورت (3)

روشنگری بمثابه پدیده ای تاریخی و بمثابه موضوع بحث های جاری
جدال بر سر روشنگری
پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین


ورنر کراوس (1900 ـ 1976)
رومانیست آلمانی، استاد دانشگاه ماربورگ، متخصص جنبش روشنگری
مبارز مقاومت ضد فاشیستی بر ضد ناسونال ـ سوسیالیسم
مؤلف آثار بیشمار:
تئوری ادبیات، فلسفه، سیاست
ادبیات اسپانیائی، ایتالیائی و فرانسوی در دوره حکومت مطلقه،،
روشنگری فرانسوی
روشنگری اسپانیا، پرتقال، آمریکای لاتین
تاریخ ادبی رسالت تاریخی
مسائل مقدماتی علوم ادبی
زبانشناسی و تاریخ واژه ها

بخش دوم

• اگر روشنگری به مثابه یک پدیده تاریخی در نظر گرفته شود، بدان سان که در پژوهش روشنگری پس از سال 1945 در آلمان دموکراتیک صورت گرفت، آنگاه تصویر زیر حاصل می آید.
• پس از سال 1945 در منطقه تحت اشغال اتحاد شوروی نیز مرحله توسعه نوینی در رشته های علوم اجتماعی آغاز می شود.
• هدف ـ قبل از همه ـ پیدا کردن مدخل نوینی به سنن تاریخی و معنوی (روحی) مترقی بوده که از طرف سیاست فرهنگی و علمی فاشیسم یا بطرز سیستماتیک تحریف و یا بطور کلی تخریب شده بود.

• بدین طریق روشنگری و بویژه روشنگری فرانسه نیز به مثابه موضوع پژوهش مقام خاصی در چارچوب از آن خود کردن میراث فرهنگی هومانیستی مترقی احراز می کند.

• پروتوکل (صورتجلسه) اولین نشست عملی نسل نوین رمانیستی ـ علمی آلمان دموکراتیک در 9 نوآمبر 1950 به سرپرستی ورنر کراوس در دانشگاه لایپ زیگ سند جالبی در این زمینه است.
• از نظرگاه امروز باید آن را سند بنیانگذاری روشنگری پژوهی مارکسیستی در آلمان دموکراتیک تلقی کرد.

• در این پروتوکل می خوانیم:

• «پروفسور ورنر کراوس در آغاز جلسه اعلام کرد که این گردهمائی در صدد خدمت به جامه عمل پوشاندن به سمتگیری پیشرفتگرای رشته مربوطه است.
• در حالیکه تاکنون بررسی فیلولوژی رمان به مثابه تلاشی اکلکتیکی در زمینه آموزش انتزاعی یونیورسال تلقی شده، امروز باید در چارچوب ساختمان فرهنگی ـ ارگانیکی دموکراسی، مراکز ثقل کار خود را تعیین کنیم که برای درک میراث فرهنگی پیشرفته ملی مان از اهمیت تعیین کننده برخوردارند.

(فیلولوژی به علم بررسی متون متعلق به زبان معینی اطلاق می شود. مترجم)


• برنامه آموزشی فعلی ما به هیچوجه پاسخگوی این نیاز نیست.

• برنامه آموزشی آتی ما باید ادبیات دوره روشنگری و انقلاب را، ادبیات پیشرفته قرن نوزدهم و علوم سوسیالیستی معاصر فرانسه را در بر گیرد.
• شناخت ادبیات روشنگری فرانسه هم برای درک ادبیات ملی کلاسیک آلمان، فلسفه کلاسیک آلمان و هم به مثابه بنیانی برای شناخت ماتریالیسم تاریخی ضرورت بی چون و چرا دارد.
• از این رو، برای قرن هجدهم نیز باید در برنامه درسی، جای مناسبی اختصاص داده شود.
• تا بلکه سرانجام با گرایش از دیرباز جاری در آلمان ارتجاعی قطع رابطه شود، که یا اهمیت روشنگری را ناچیز می شمرد و یا بکلی نادیده می گیرد.»

• اولین کتاب در زمینه تحقق این برنامه از سوی ورنر کراوس به همکاری مانفرد نویمن در سال 1952 به صورت کتاب درسی در زمینه ادبیات فرانسه بخش اول، تحت عنوان «روشنگری و انقلاب» برای دانش آموزان بالاتر از کلاس نهم دبیرستان و برای سمینارهای مربوطه منتشر شد.

• ورنر کراوس در پیشگفتار این کتاب درسی در رابطه با مبانی روشنگری فرانسه و دوره انقلاب ، فعلیت مسئله روشنگری پژوهی برنامه ریزی شده را خاطرنشان می سازد.

• ورنر کراوس اینجا ضمنا یادآور می شود که ببرکت روشنگری، برای اولین بار امکان آن فراهم می آید که هرکس «با مسئله مشخص مربوط به معنای زندگی مواجه شود و هرکس در جنبش بشریت شرکت داده شود.»

• ورنر کراوس از این رو ادامه می دهد:

• «برای ما ـ انسان های عصر حاضر ـ نیز پرداختن به اندیشه های روشنگری نه برای وقت گذرانی بیهوده، آن سان که به هنگام اشتغال به دوران های پیشین اغلب احتمالش می رود، بلکه از آن رو ست که در خطوط بنیادی روشنگری می توان نطفه های زمان حاضر را باز شناخت.
• روشنگری برای اولین بار، تضادهای بشریت مدرن را نشان همگان داد.»

• ده سال بعد ـ در سال 1963 ـ ورنر کراوس در کلاس درس در آکادمی علوم آلمان دموکراتیک تحت عنوان «کارل مارکس و روشنگری» طرح پژوهشی خود را از صراحت گذراند و اعلام کرد که هدف او نه فقط روشن کردن این مسئله است که برای هگلیانیست های جوان رابطه با روشنگری به موتیو تعیین کننده ای بدل شده بود، زیرا «ارتجاع جهان بینانه در روشنگری دشمن اصلی روح آلمانی را» می دید.

• مراجعه کنید به هگلیانیسم و نئو هگلیانیسم

ماکس هورکهایمر (1895 ـ 1973)
فیلسوف اجتماعی آلمانی
رئیس مکتب فرانکفورت
آثار:
دیالک تیک روشنگری (با آدورنو)
انتقاد از خرد ابزاری
تئوری سنتی و انتقادی

• ورنر کراوس واقعیات امور زیر را دلیل بر صحت نظر خویش می دانست:
• «هر جا که رابطه مثبتی نسبت به روشنگری برقرار می شود، ما با جریان علمی مترقی ئی سر و کار داریم.
• سر و کله ارتجاع ـ اما بر عکس ـ همیشه آنجا پیدا می شود که با عمده کردن موتیوهای اسکپتیکی (تردید آفرین) و پسیمیستی (بدبینی زا) بر روشنگری سرپوش نهاده می شود...

• بر پیشانی روشنگری پژوهی نمی توان مهر رجعت به گذشته و یا فرار به تاریخ کوفت.

• ما باید در جنبش روشنگری، پیشتاریخ بی بدیل و صرفنظرناپذیر دوران خود را، پیش شرایط مسائل اجتماعی خویشتن خویش را، نطفه و پیشمرحله تشکیل شعور خویش را ببینیم.»

• نمی توان ندید که ورنر کراوس با این درک تاریخی نسبت به فعلیت (اکتوئالیته) روشنگری نه فقط با طرح برنامه پر نفوذ مکتب فرانکفورت (هورکهایمر و آدورنو) در زمینه روشنگری به مخالفت برمی خیزد که بنا بر آن، روشنگری خود به دست خود گور خود را کنده، پیشرفت به پسرفت استحاله یافته و تلاش های کنونی «برای از گرو در آوردن امید برباد رفته است» (هورکهایمر ـ آدورنو در اثر مشترک شان، تحت عنوان «دیالک تیک روشنگری») ، بلکه علاوه بر آن، به رد تز گئورگ لوکاچ (1954) برمی خیزد که در اثر خود تحت عنوان «تخریب خرد» بطور برنامه ریزی شده نمایندگی می کند:
• «تدارک معنوی انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک در آلمان ـ از لسینگ تا هاینه و از کانت تا هگل و فویرباخ ـ در جمعبندی کلاسیک انقلاب پرولتری به اوج خود می رسد.»

• امروز ـ حدود چهل سال بعد ـ با توجه به کتب پژوهشی مربوط به روشنگری، منتشره در آلمان دموکراتیک می توان به تنظیم بیلانی از تحقیقات ورنر کراوس دست زد و مشکلات و دستاوردهای او را بر شمرد و آماج هائی را نام برد که تحقق نیافته اند.
• اما این موضوع دیگری است و احتیاج به حلاجی مستقل دارد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر