۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

سوسیالیسم به جای بربریت (14 )

(مدخلی بر بحث در باره آینده)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین

1
مختصری راجع به «عدالت در تقسیم ثروت اجتماعی»


• روی آوری اخلاقی، مذهبی و عاطفی به سوسیالیسم، از تقسیم ناعادلانهً ثروت اجتماعی در جوامع طبقاتی ناشی می شود.

• ضرب المثل معروف انجیل،
که «گذشتن شتر از سوراخ سوزن، آسانتر از رفتن ثروتمند به بهشت است» و گفتار دیداخه (5 ـ 2) نیز که «حامیان پولداران، گنهکارانند!»، حاکی از این واقعیت امر است، که ثروتمندان، ثروت شخصی خود را از طرق نامشروع و ناعادلانه گرد کرده اند.


• ولی آنها به علت واقعی استثمار، که نه در عدم رعایت موازین اخلاقی از سوی غارتگران، بلکه در سیستم شیوهً تولید سرمایه داری نهفته است، دست نمی زنند.


• هر استراتژی تقسیم ثروت، که لغو شیوهً تولید سرمایه داری و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را هدف خود قرار ندهند، فقط در حد تعدیل عوارض بیعدالتی درجا خواهد زد و منجر به محو علل اختلال در فونکسیون های اجتماعی نخواهند شد.

• تقسیم عادلانهً ثروت، اما در نتیجه سازماندهی اجتماعی متناسب با فونکسیون کار و همزیستی انسانها امکان پذیر می گردد.

• مسلم است که معیار تقسیم عادلانه ثروت، متناسب با سطح توسعه مناسبات تولیدی تغییر می یابد:

• استعداد، راندمان کار و خودآگاهی می توانند معیار تقسیم عادلانهً ثروت اجتماعی باشند و تصمیمگیری در بارهً چند و چون آن، نه وابسته به میل این و آن، بلکه با توجه به سطح توسعه نیروهای مولده خواهد بود.

• تنها تنها شیوه تقسیمی مقبول خواهد بود، که بقای انسانها و پیشرفت آنها درغلبه بر جبر خارجی (اوضاع طبیعی و روابط حاکمیت) را در مد نظر قرار دهد.

• جامعهً بورژوائی، این وظایف را در زمان خود جامهً عمل پوشانده است.
• مالکیت خصوصی و تشکیل سرمایه و تقسیم ناعادلانهً ثروت اجتماعی می توانست برای تسریع توسعه تمدن بشری و ارتقای سطح زندگی مادی مردم قابل توجیه باشد.

• به قول مارکس و انگلس، «بورژوازی در دورهً تقریبا صدسالهً حاکمیت خود، نیروهای مولدهً انبوهتر و غول آساتر از همهً نسل های ماقبل در مجموعه خود را پدید آورده است.
• رام کردن نیروهای طبیعی، ماشین آلات، استفاده از شیمی در صنعت و کشاورزی، کشتیرانی بکمک نیروی بخار، راه آهن، تلگراف الکتریکی، ایجاد استانداردهای جهانی، قابل کشتیرانی کردن رودخانه ها و غیره از آن جمله اند.
• چه کسی در قرون قبل، از این نیروهای مولدهً خفته در دامان کار اجتماعی خبر داشت؟»

مارکس و انگلس موفقیت های مناسبات تولیدی سرمایه داری را بدون چون و چرا برسمیت می شناسند.

• آنها مثل منادیان اخلاق، از بی عدالتی ها و نابرابری های آن، که خاص همهً جوامع طبقاتی بوده، صحبت نمی کنند، بلکه به ضرورت آنها در روند توسعه تاریخی شیوه های تولیدی اشاره می کنند.


مراجعه کنید به شیوه تولید، نیروهای مولده، مناسبات تولیدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• هر فرماسیون اجتماعی، لیکن تضادهای خاص خود را پدید می آورد.


• این تضادها سدی در راه پیشرفت اجتماعی می گردند و حتی می توانند موجب عقبگرد شوند:

• به قول مارکس و انگلس، «مناسبات تولیدی و حمل و نقل بورژوائی، مناسبات مالکیت بورژوائی و جامعهً مدرن بورژوائی که وسایل تولیدی و حمل و نقل غول آسا جادو کرده، به جنگیری شباهت پیدا می کند که اجنه را از اعماق فرا می خواند، ولی از رام کردن شان عاجز می ماند.
• نیروهای مولده که در اختیار آن قرار دارند، دیگر نمی توانند خدمتگزار مناسبات مالکیت بورژوائی باشند، بلکه برعکس، آنها غول آساتر از آنند که در قالب این مناسبات بگنجند و لذا این مناسبات به سدی در برابر توسعه آنها بدل می شود.
• به محض اینکه این سد بشکند، مجموعهً جامعهً بورژوائی فرو خواهد پاشید و مالکیت بورژوائی به خطر خواهد افتاد.
• ثروت تولید شده در این جامعه، دیگر در قالب تنگ مناسبات بورژوائی نمی گنجد.»

• سرمایه دار بورژوا دیگر سرمایهً خود را برای استفادهً دلخواه، جهت رسیدن به اهداف خویش در اختیار ندارد.

• سرمایه ـ بمثابه قدرتی مجرد و انتزاعی، بمثابه قدرتی مستقل از صاحب خویش، بمثابه نیروئی ماورای طبیعی و پرستیدنی ـ انسان را و حتی صاحب خود را مسحور خویش کرده، آن سان که احمقانه مبهوت نوسانات نرخ سهام خود شده، غافل از اینکه دیگر دیری است که آزادی شخصی خود را در استفاده از سرمایهً خود، برای مصالح شخصی بگور سپرده است.


• خصلت بتواره سرمایه اگرچه یک جلوهً ظاهری، ولی یک جلوهً ظاهری واقعی است، که انسان را در سیستم سرمایه داری واقعا برده و غلام حلقه بگوش خود ساخته است و همانند بتوارگی کالا از ساختار مناسبات واحدی نشاًت می گیرد، آنجا که «خصلت اجتماعی کار انسانی، به مثابه خصلت مادی فراورده های کار و بمثابه خواص طبیعی ـ اجتماعی چیزها در انسان ها بازتاب می یابند.»


• اکنون فرم پولی، «فرم کامل جهان کالائی است» ولی «پول نخستین فرم نمودین سرمایه نیز است» و بدین طریق «کالا پرستی» جای خود را به «سرمایه پرستی» می دهد و آنگاه به کمال مطلق خود دست می یابد:
• سرمایه، که خود از کار نشاًت گرفته، با نیل به استقلال ظاهری خویش از کار، به یک قدرت واقعی مبدل می شود، که در آن مناسبات اجتماعی ناشناخته ای انسان را تحت سیطرهً خود می گیرند.

• «جابجائی اجتماعی آنها، برای انسان ها در روند مبادله، به عنوان جابجائی اشیاء خودنمائی می کند، اشیائی که انسانها را کنترل می کنند، بجای اینکه تحت کنترل انسانها قرار داشته باشند.»

• امروزه بازارهای سرمایهً مالی، نشاندهندهً حاد این وارونگی اند.

• انباشت سرمایه و حرکت سرمایه، بر طبق قانونمندی های خاص خویش و مستقل از خواست، اهداف و مقاصد سرمایه داران منفرد، امید و انتظار تحقق تقسیم عادلانه در چارچوب سیستم سرمایه داری را نقش برآب می سازد.


• اوتوماتیسم انباشت و تمرکز سرمایه را نه بکمک موعظه های اخلاقی و نه با اتکا بر استراتژی های سیاسی تقسیم ثروت، نمی توان سد کرد.
• گرایش تاریخی انباشت سرمایه، عبارت است از تبدیل وسایل تولیدی فردی و پراکنده به وسایل تولیدی متمرکز اجتماعی، به عبارت دیگر تبدیل مالکیت خرد افراد بیشمار، به مالکیت کلان افراد انگشت شمار، یعنی گرفتن زمین، املاک، مواد غذائی و ابزار کار از دست تودهً انبوه مردم.

• (رمان عظیم جان اشتاین بک، تحت عنوان «خوشه های خشم» نشانگر این روند در ایالات متحدهً امریکا ست. مترجم)

• این سلب مالکیت از توده ها به حکم قوانین درونی جامعهً بورژوائی، به حکم شیوهً تولید سرمایه داری و به حکم تمرکز سرمایه صورت می گیرد.

از این روست که ما در «مانیفست حزب کمونیست» می خوانیم:
«کمونیست ها می توانند تئوری خود را در یک جمله خلاصه کنند:
برچیدن بساط مالکیت خصوصی!»

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر