۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

جمله


پروفسور دکتر  ورنر نویمن
پروفسور دکتر ولفگانگ سگت
برگردان شین میم شین

·        جمله به فرم بالفعل کردن علائم و ترکیبات علائمی هر زبان اطلاق می شود.
·         هنوز تعریف جامعی از جمله یک زبان طبیعی وجود ندارد.

1
·        شاخص های جملات محاوره ای و یا نوشتاری عمدتا به شرح زیر مطرح می شوند:

الف
·        جمله معنای واحدی را در هیئت پیوند فکری بزرگتری عرضه می کند.

ب
·        جمله در شنونده و خواننده واکنش معینی را بر می انگیزد.

ت
·        جمله وحدت گرامری ـ ساختاری مبتنی بر قواعد معینی را بر قرار می سازد.

پ
·        جمله در زبان محاوره ای وحدت صوتی را امکان پذیر می سازد.

ث
·        البته شاخص های الف تا ت  در مورد واحدهای زبانی دیگر که جمله محسوب نمی شوند، نیز صادقند.

2
·        در زبان های مصنوعی جملات زبان طبیعی با فرمول ها و یا گویش هائی مطابقت دارند که ساختارشان بوسیله قواعد فرمال بروشنی تعیین می شود
·        مراجعه کنید به  گویش های منطقی.

3
·        جالب ترین تقسیم بندی جملات زبان طبیعی بلحاظ معرفتی ـ نظری ـ فلسفی عبارت است از تقسیم بندی با توجه به شالوده پسیکولوژیکی جمله سازی و یا (وهمچنین) با توجه به موضوع جمله.
·        بدین طریق جملات به سه دسته تقسیم می شوند:

الف
·        جملات حکمی (جملات ادعائی)

ب
·        جملات فراخوانی (جملات خواهش، تمنا و دعوت)

ت
·        جملاتی سؤالی.  

4
·        این سه نوع جمله در عین حال با فرم های فکری مختلف مطابقت دارند:

الف
·        حکم بمثابه معنی جمله حکمی

ب
·        فراخوان به مثابه معنی جملات فراخوانی (که شامل دستور، نهی، اجازه، هنجارهای اخلاقی، قوانین حقوقی و غیره می شود)

ت
·        سؤال بمثابه معنی جملات سؤالی.

5
·        هرسه آنها اگرچه به عنوان مضامین شعور به انجام فونکسیون تصویرسازی می پردازند و چه بسا به واقعیت امر واحدی نسبت داده می شوند، اما اینها همه به انحای مختلف صورت می گیرند.
·        آن سان که به آنها فرم های مختلف انطباق تعلق می یابند.

6
·        برخی از زبان شناسان علاوه بر جملات دستوری و نهیی، جملات آرزوئی را نیز جزو جملات فراخوانی محسوب می دارند.
·        ولی برخی هم جملات آرزوئی را نوع خاصی تلقی می کنند.
·        اختلاف نظرهای همانندی هم در مورد جملاتی فراخوانی وجود دارد.

7
·        این رابطه میان جملات و فرم های فکری، هرچند بطور کلی درست است، ولی در موارد منفرد صدق نمی کند:

الف
·        مثلا در جملات زبان طبیعی کم نیستند جملاتی که بلحاظ دستور زبان بی تردید جزو جملات حکمی محسوب می شوند، ولی بلحاظ معنی جملات فراخوانی اند.

ب
·        جملاتی که بلحاظ دستور زبان بمثابه جملات سؤالی محسوب می شوند، ولی در معنی جزو احکام می توانند باشند.

ت
·        به این دلیل و بدلیل اینکه در جملات زبان طبیعی همیشه نمی توان بر مبنای شاخص های ساختاری، تعلق نوعی آنها را تعیین کرد، زبان شناسان به تقسیم بندی جملات بر مبنای معنی آنها روی آورده اند.

پ
·        اما باید توجه داشت که معنی هر جمله همیشه از معنی اجزای متشکله آن تشکیل نمی شود، بلکه برعکس، معنی اجزای آن بواسطه معنی جمله تعیین می شود.

ث
·        علاوه بر این، معنی هر جمله اغلب وابسته به بافت زبانی  و بافت اوضاع و احوال است.

ج
·        ازسوی دیگر اما معنی جمله، تعیین کننده ی بافت زبانی است.

8
·        در ادبیات منطقی معاصر (بویژه مؤلفین طرفدار پوزیتیویسم) اغلب به جای معنی از واژه ی «جمله » استفاده می کنند.

الف
·        آنها مفهوم «جمله» و یا «حکم» را به معنای «جمله حکمی» بکار می برند و «ارزش حقیقت» را به جای این که به احکام نسبت دهند، به «جملات حکمی» نسبت می دهند.

ب
·        این روش را می توان در حوزه منطق قبول کرد.
·        زیرا آنجا به سبب رابطه دو طرفه میان جمله حکمی و حکم ما نه با اندیشه، بلکه با علامت سر و کار داریم.

ت
·        این روش اما از نقطه نظر معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت)  مردود است.
·        زیرا اندیشه ها با فرم وجودی زبانی شان یکی نیستند و خواص  اندیشه ها با خواص فرم وجودی شان تفاوت دارند. 

پ
·        گفتن این که جمله حکمی (ج) حقیقی است، فقط می تواند به عنوان قناعت کلام چنین تفسیر شود که «جمله حکمی (ج) به معنی حکم حقیقی است.»
·        بنابرین «ارزش حقیقت» هر جمله حکمی با «ارزش حقیقت» هر حکم یکسان نیست.   

پایان

۱ نظر: