۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

جفنگیات اجنه در « جهان» جیم و جاک (44)


آرامش دوستدار
فیلسوف ایرانی
 سرچشمه:
صفحه فیسبوک
عبدالتراب احمدی  
تحلیلی از گاف سنگزاد

1
من اسلامی در همه سوی های درونی و برونی خود محکوم خدا و رسول او ست.

·        درک «من» ـ زور فیلسوف عیرانی از «محکومیت «من» اسلامی به خدا و رسول خدا » آسان  نیست:
·        یکی از دستبردهای ضد انقلاب فئودالی ـ فوندامنتالیستی به بضاعت فکری و فرهنگی جامعه ظاهرا این است که عیرانی جماعت درست حرف زدن را فراموش کرده اند.
·        چون اصطلاح «محکوم کسی بودن کسی» هرگز بر لب کسی نگذشته است.
·        معلوم نیست که فیلسوف عجیب عیرانی از کجا به این اصطلاحات شلم ـ شوربا دست یافته است.

·        منظور او احتمالا این است که مذهبیون برده و وابسته بی اختیار خدا و رسول خدا هستند.

2
چنین موجودی چون آزاد نیست

·        فیلسوف عیرانی به همین دلیل، نتیجه می گیرد که «من» اسلامی آزاد نیست.
·        از این نتیجه گیری فیلسوف می توان استنباط او را از مقوله فلسفی «اختیار» و یا «آزادی» استخراج کرد:
·        هر کس مذهبی باشد، یعنی به قول فیلسوف «محکوم خدا و رسول خدا» باشد، نمی تواند آزاد و مختار باشد.
·        بدین ترتیب جمعیت چند میلیاردی جهان که عمدتا مذهبی اند و خواه و ناخواه، «محکوم خدا و رسول خدا» هستند، همه از دم  برده محسوب می شوند.

·        این اما به چه معنی است؟

3

چنین موجودی چون آزاد نیست، نه فقط در نهاد خود ممنوع التفکر است، بلکه اساسآ تفکر نمی شناسد.

·        این بدان معنی است که معیار تمیز انسان آزاد از برده، باور او ست.
·        اگر کسی خداشناس باشد، در نتیجه همین ایمان به خدا، سلب اختیار و آزادی می شود.
·        اما اگر خری آته ئیست و ملحد و کافر باشد، به دلیل «محکوم خدا و رسول خدا» نبودن، خر آزاد و مختاری محسوب می شود.
·        بدین ترتیب، پیش شرط آزادی انسان ها، آته ئیسم و الحاد است.

·        وای اگر صادر کنندگان فاناتیک آزادی از قبیل جورج بن جورج و ریگان و مؤمنین دیگر ینگه دنیا و کهنه دنیا بشنوند.

4
چنین موجودی چون آزاد نیست، نه فقط در نهاد خود ممنوع التفکر است،
بلکه اساسآ تفکر نمی شناسد.

·        چگونه می توان «در نهاد خود ممنوع التفکر» بود؟
·        به عبارت دیگر، «من» ـ زور فیلسوف عیرانی از مفهوم «نهاد» چیست؟
·        نهاد بلحاظ فلسفی بسط و تعمیم همان مقوله فلسفی «ماهیت»  است.
·        در زبان فارسی طینت و ذات و باطن و غیره هم فرم های دیگری از بسط و تعمیم مقوله ماهیت اند.
·        انسان چگونه می تواند در ماهیت خود ممنوع التفکر باشد؟
·        ضمنا بنظر فیلسوف عزیز، ماهیت انسان چیست؟
·        چه چیزی انسان را از جماد و جانور متمایز می سازد؟

5
چنین موجودی چون آزاد نیست، نه فقط در نهاد خود ممنوع التفکر است، بلکه اساسآ تفکر نمی شناسد.

·        یکی از مهم ترین عوامل متمایز کننده انسان از جماد و جانور، کار انسان است.

·        کار به مثابه ماهیت بشری اما به چه معنی است؟

6
·        کار یعنی مادیت بخشی به روح
·        کار یعنی جامه عمل پوشاندن به اندیشه.
·        حفار قبل از کندن چاه، اندیشه حفر چاه را در کله می پزد.
·        بعد به همان اندیشه بکمک کلنگ و بیل و غیره مادیت می بخشد و نهایتا چاهی که در ذهن خود کنده بود، یعنی چاه فکری اش، به صورت چاه مادی پدید می آید:
·        حفار ببرکت کار گذار روح به ماده را، تبدیل اندیشه چاه و یا مدل ذهنی چاه به چاه مادی را امکان پذیر می سازد.

·        این اما به چه معنی است؟  

7
·        این بدان معنی است که حفار هم برای انجام کار و هم در حین انجام کار و هم پس از انجام کار بی وقفه می اندیشد.
·        فرق هم نمی کند که «محکوم خدا و رسول خدا» باشد و یا نباشد.
·        تفکر حفار اصلا دست خود او نیست.
·        حفار حتی در حین کار بطور خودپو و بی اختیار زمزمه می کند.
·        زبان همراه همیشگی تفکر بوده و هر دو همراه همیشگی کار بوده اند.
·        نهاد بشری بر خلاف تصور فلاسفه عیرانی و عنیرانی هرگز کسی را ممنوع التفکر نمی کند، نمی تواند هم بکند.

·        برای اینکه کار همیشه دیالک تیکی از کار فکری و کار مادی است.
·        کار در غیاب تفکر اصلا نمی تواند کار باشد.

8
چنین موجودی چون آزاد نیست، نه فقط در نهاد خود ممنوع التفکر است، 
بلکه اساسآ تفکر نمی شناسد.

·        این ادعا که مذهبی جماعت «اساسا تفکر را نمی شناسند»، جفنگ اندر جفنگ است.

·        فیلسوف فرزانه عیرانی ظاهرا نمی داند که مذهب خود فرمی از شعور است.

·        مذهب فرمی از شعور اجتماعی است که در آغاز، عالی ترین شعور جامعه بشری بوده است.
·        مذهب در آغاز بیانگر حقیقت تاریخی بوده است.

·        چگونه می توان ادعا کرد که انسان مذهبی با تفکر بکلی بیگانه است؟

·        آته ئیست بی شعور و هپیلی هپو از جنس فلاسفه عیرانی و عنیرانی بمراتب ترحم انگیزتر و تهوع انگیزتر از کسی است که حد اقل شعور مذهبی دارد.

·        چون داشتن شعور وارونه (شعور مذهبی) صد بار بهتر از بی شعوری است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر