۱۴۰۳ دی ۱, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۶۳)

    


میم حجری


گریه کذایی ابر و خنده کذایی زمین
مبتنی بر دیالک تیک علت و معلول است:
ابر علت بارش باران است
و
باران
علت رویش نباتات است
و
ابر
به نوبه خود
معلول تبخیر آب  در روی زمین و پمپاژ بخار آب توسط برگ ها به هوا ست





ملیت و فرهنگ  به چه معنی اند؟ بردن طعام از پله ها به شاهان که فرهنگ نمی شود


اگر شما جای زلنسکی بودید، چه می کردید؟
فرض کنید حریفی ادعا کند که  ایران کشوری قلابی است   و باید بین ترکها و اعراب و کردها و شمالی ها و جنوبی ها و بلوچ ها و لرها و غیره تقسیم شود.
چه خواهید کرد؟
امپریالیسم  مترقی تر از اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم (پوتین و پالان و نعلین و غیره) است


آنچه مردم سرنوشت می نامند
عالبا نتیجه رفتار ابلهانه خودشان است
شوپنهاور

سزنوشت به چیزی اطلاق می شود که بشر در وقوع آن نقشی ندارد.
خود بلاهت (رفتار ابلهانه کذایی)
به عنوان مثال
مقدر تلقی می شود.
حافظ
حتی میخوارگی را یعنی معتاد به الکل بودن (الکلیسم را) مقدر میداند
یعنی به تبرئه  ارامنه عرقکش عرق فروش
مبادرت می ورزد.



روزی درجه تحمل خلایق به حدی خواهد رسید که برای اینکه توهینی به کودن ها نشود، تفکر توسط دانایان ممنوع خواهد شد.
فرنگی

تفکر چه ربطی به کودن و دانا دارد؟
تفکر کسی چرا باید توهینی به کودن کذایی باشد؟
تفکر = کار فکری.
مگر کار مادی توهین به علافان است تا کار فکری توهین به کودنان کذایی باشد؟


اندکی شعر بریز جام نمی‌خواهم من
بنشین حرف بزن کام نمی‌خواهم من
چاره‌ی ما کن و مگذار چنین زار شوم
که مرا خاص تویی عام نمی‌خواهم من

خروس

خاص
چنانکه می نماید خاص نیست.
خاص دیالک تیکی از منفرد و عام است.
در فلسفه مارکسیستی
دیالک تیک منفرد (خاص) و عام وجود دارد.
مثال:
درخت توت در حیاط خانه خروس منفرد است.
درخت به طور کلی
در مقایسه با درخت منفرد توت
عام است
همین درخت عام
در مقایسه با نباتات خاص است
چون درخت یکی از انواع  نباتات است





تا انجا که ما می شناختیم
جناب جواهریان و همسرشان
 از هیئت تحریریه نوید نو اند.
توده ای اند.
 طرفدار خودپویی مبارزات طبقاتی نیستند.
دلیل ماتریالیستی ـ تاریخی  هم پیروزی انقلاب اکتبر و هم شکست سوسیالیسم
در
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است

قانون مطابقت (همخوانی) مناسبات تولیدی با خصلت نیروهای مولده

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12565






اریش کستنر:
هرگز نباید چندان صبر کرد که گلوله برفی به بهمنی مبدل شود.

اریش کستنر
در این اندرز و هشدار و اخطار
دیالگ تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک گلوله برفی و بهمن بسط و تعمیم مید هد
و
نقش تعیین کننده را
از ان کل (بهمن) می داند.
کسب و کار سعدی هم همین بوده است:
مثال:
دیالک تیک شن و کوه
دیالک تیک قطره و دریا

فرید:
هر کس بگوید که اینجا آزادی حاکم است، دروغگو ست.
آزادی اهل حاکمیت نیست.
 
آزادی که به معنی آنارشی (هرج و مرج و خر تو خر) نیست.
آزادی = شناخت جبر
جبر = قوانین و قانونمندی های عینی مربوطه
ضمنا
ما همیشه با دو نوع رایش (Reich) سر و کار داریم:
رایش مبتنی  بر استبداد مثلا رایش سوم
رایش آزادی به معنی واقعی کلمه یعنی سوسیالیسم (انگلس)


چنان ز پند شما ناصحان زمینگیرم
که گر دوباره نصیحت کنید، می میرم
مرا به خویشتن خویش وانهید که من
نه از قبیله ی زهدم ، نه اهل تزویرم  
 محمد سلمانی

اولا
کسی از شنیدن اندرز نه زمینگیر می شود و نه می میرد.

ثانیا
منظور از اندرز چیست؟
اندرز
فرم محترمانه و محتاطانه انتقاد است
و
انتقاد
نشانه مهر به همنوع است.
کسی از دشمنش انتقاد نمی کند
یعنی به دشمنش اندرز نمی دهد.

سرسخت ترین منتقدان و ناصحان
 ننه ها و باباها هستند که عاشق اصیل فرزندان خویشند
ننه ها و باباها
هم انتقاد اخلاقی و رفتاری و گفتاری می کنند و هم انتقاد عملی (آب دماغ فرزند خود را پاک می کنند، دکمه پیراهن و کت و شلوارش را می بندند، نشست و برخاست می آموزند.)
ثالثا
ضد دیالک تیکی زهد که تزویر نیست.
ضد تزویر
رو راستی و صراحت و یکرنگی است
ضد زهد ویا پارسایی
فساد و دامن آلودگی و رندی و بی سر و پایی است



دریغادره ی سر سبز و گردوی پیر
و سرود سر خوش رود
به هنگامی که ده
در دو جانب آب خنیا گر
به خواب شبانه فرو می شد
شاملو

معنی تحت اللفظی:
افسوس
دره سرسبزی با درخت گردوی کهنسالی و سرود سرخوش رودی است.
در هنگامه ای که روستا در سمت چپ و راست رود آوازخوان به خواب شبانه رفته است.

رود در این شعبر شاملو
یاداور مادر و پدری است که برای کودکان ترانه می خواند تا خواب شان ببرد
دریغ شاملو از چیست؟
روستا باید شباهنگام بیدار و چشم در راه باشد؟

دریغادره ی سر سبز و گردوی پیر
و سرود سر خوش رود
به هنگامی که ده
در دو جانب آب خنیا گر
به خواب شبانه فرو می شد
شاملو


نه
شاه انتزاعی وجود دارد
 و
 نه
 شیخ انتزاعی.
شاه و شیخ
و یا سلطنت و روحانیت و ولایت
عناصر روبنایی اند.
یعنی
تابع زیربنای اقتصادی و یا حاکمیت طبقاتی ویا طبقات حاکمه اند.
شاه و شیخ
کاره ای نیستند.
شعار مرگ برشاه و شیخ و یا جاوید شاه و شیخ
شعاری عمیقا غلط و غیرعلمی و ارتجاعی است
شاه و شیخ
مأمورند.
آمر
طبقات حاکمه اند که هم نامرئی اند و هم همه کاره اند.
روحانیت در جامعه فئودالی با روحانیت در جامعه امپریالیستی و سوسیالیستی
از زمین تا آسمان تفاوت و حتی تضاد دارد



ولتر:
دعوای طویل دال بر آن است که هر دو طرف ناحق اند.

عجب ادعای عجق ـ وجقی
دعوای طویل
دال بر آن است که تناسب قوا به نفع هیچکدام از طرفین دعوا نیست.
شبیه پات در سطرنج است.




این نتیجه گیری درستی نیست.
بها چه ربطی به این چیزها دارد؟

گریه کذایی ابر و خنده کذایی زمین
مبتنی بر دیالک تیک علت و معلول است:
ابر علت بارش باران است
و
باران
علت رویش نباتات است
و
ابر
به نوبه خود
معلول تبخیر آب  در روی زمین و پمپاژ بخار آب توسط برگ ها به هوا ست



پوتاگوراس:
هر بلایی که بشر بر سر حیوانات می آورد، دیر یا زود بر سر خودش خواهد آمد.

اولا
بشر
فقط بلا بر سر طبیعت (جمادات و نباتات و جانوران) نمی آورد.
بشر
ضمنا طبیعت را حفظ می کند، توسعه کمی و کیفی می بخشد و تحکیم می بخشد.
رابطه بشر و جامعه با طبیعت
دیالک تیکی است.
ثانیا
بشر خودش موجودی طبیعی است.
موجود طبیعی ئی که جامعتی شده است.
اهلی شده است
متمدن (سیویلیزه) شده است.
ثالثا
بشر
طبیعت را نیز رفته رفته سیویلیزه (اهلی) می کند.
سگ و گربه و خر و اسب و استر و اشتر و مرغ و خروس و خرگوش   امروز
صدسال قبل عقب مانده تر از امروز بوده اند.
رابعا
هر کردوکار بشر
منشاء  طبیعی دارد.
همین همکاری و همزیستی و همستیزی و صلح و جنگ و کشتار و غارت و حمایت و استعمار و استثمار و غیره
در طبیعت وجود داشته اند و دارند.
بشر
اینها را اختراع نکرده است
از طبیعت به همراه اورده است و توسعه مثبت و منفی  داده است.



نه. دلیلش بحران فراگیر تمامکشوری است. این نشانه ورشکست اوتوپی فوندامنتالیستی است



طرز و وقت رحلت
اختیاری نیست.
اختیاری
طرز تعیین حیات در حال حاضر است.
جوان بائز

کسی از این حرف ها می زند که نانش گرم باشد، آبش سرد و مشتش در جیب.
تزدیک به صد میلیون نفر آواره اند
اواره در وطن طبقات حاکمه و یا جهان تحت سلطه طبقات حاکمه.
این طرز حیات بدتر از ممات
برای این جماعت اختیاری بوده است؟
۵۰ درصد جوانان اوکراین حاضر به رفتن به جبهه نیستند و دارند محاکمه می شوند.
کسانی که به جبهه می روند، اختیاری می روند.
طرز حیات بدتر از ممات سکنه غزه و سوریه و سومالی و لیبی و لبنان و ایران و کردستان
اختیاری است؟

ضد دیالک تیکی محبت که عداوت نیست.
چیست؟
ضد دیالک تیکی عداوت که محبت نیست.
چیست؟
در مکتب سعدی
دیالک تیک بیاموزیم تا رستگار شویم

ویرایش:
یلدا
 
ترکیب این کلمه ها
علیرغم هر تلاش و تراش ب
میسر نمی شود.
 
با شب چراغ چشمانت
انار دلت را
نترکان پیش روی من .
یلدا هم
شبی است  حقیر
از خیل شبان طویل بی پایان.

شهناز هماپور

آره.
 جانوران در همزیستی با بشر
 توسعه جامعتی یافته اند.
 ما اکنون به نوعی هومانیسم (بشر دوستی) جانوری برخورد می کنیم.
گاو و سگ و روباهی که از ریزش صخره ها از کوه های کنار جاده ها
 به زانندگان خودرو ih اخطار  می دهند.
 آنهم در دوره ای که بشر دمار از روزگار طبیعت و جامعه و همنوع در می آورد


حاج سید جوادی
 از نویسندگان برجسته مجاز القلم  در زمان شاه بوده است.
 آثارش
می بایستی تحلیل شوند.
ولی دریغ از مارکسیستی خوداندیش در سارمان بی سامان

نه. دلیلش بحران فراگیر تمامکشوری است. این نشانه ورشکست اوتوپی فوندامنتالیستی است


فریتس باور (از جان به در بردگان هولوکاوست و از تدارک بینندگان محاکمه سران نازی در نازی آباد) :
وقتی دفتر کارم را ترک می گویم، وارد جهان خارجی خصمانه می شوم.

در دفتر کارت هم با بدترین بشر ستیزان و خردستیزان و حتی خود ستیزان پوچی پرست سر و کار داشته ای.
تو
با دیالک تیک درون و برون سر و کار داشته ای.
برون آیینه درون بوده است و درون آیینه برون.
تو با دیالک تیک آیینه (با انعکاس آیینه در آیینه)  سر و کار داشته ای
و
رشگ انگیز نبوده ای.
دوره تو اما
صدهزار بار بهتر از دوره ما ست.
تا چشم کار می کند
جنگ زرگری بین بد و بدتر است و بس.
همه چیز صوری، تصنعی، مصنوعی، تقلبی و قلابی است
اگر به خانه ما امدی
اندکی خلوص بیاور


 این شعر از دیرباز به نام مولانا معروف بوده است و نه به نام شفیعی.
ولی بی اعتنا به اینکه از چه کسی باشد
شعری سرشته به   عرفان است
ضمنا مبتنی بر طرز تفکر خرافی ـ عرفانی است.
در این شعر
هم
دالک تیک ماده و روح
  به شکل  دوئآلیسم  مرغ  و قفس تحریف و وارونه می شود
و
هم دیالک تیک فرم و محتوا به شکل دوئآلیسم قفس و مرغ بسط و تعمیم داده می شود و تحریف می شود
جسم و کالبد  به مثابه قفس  تصور و تصویر می شود و جان ویا روح به مثابه محتوا
به همین دلیل
روح ویا جان ویا مرغ ملکوت
میتواند از قفس کالبد بپرد و به عالم ارواح برسد .
مولانا صدبار دیگر هم از همین دوئآلیسم خرافی دم زده است.
روح در خارج از جسم وجود ندارد
علم ارواح ویا ملکوت وجود ندارد
هگل از عالم مفاهیم به ثمابه عالم ارواح دم زده است
چون مفهوم یکی از فرم های بسط و تعمیم روح و یا شعور است


سخنگوی وزارت خارجه:
ملت سوریه باید به آزادی برسد

حریف
نه معنی ملت را می داند و نه معنی آزادی را.
ارامنه چطور؟
 در خود ج. ا. هم ملت وجود ندارد
چه رسد به کشورهای منطقه.
حتی در خود اسرائیل
ملت وجود ندارد.
دولت اسرائیل
رسما
نه  دولتی ملی، بلکه دولتی یهودی است.
راستی
بانی ملت کیست
و
چرا در این کشورها ملت وجود ندارد.
۲۰ کشور ناتو
۲۰ سال کوشیدند تا در افغانستان ملت سازی کنند و نتوانستند.
چرا و به چه دلیل؟




پاول کلی:
هنر
نه انعکاس مرئیات، بلکه مرئی سازی مرئیات است.

وقتی کسی از خرد کل اندیش (فلسفه علمی) بی خبر باشد
چنین حرف می زند
چون چنین کسی فقط  در ظواهر امور پرسه می زند.
هنر
مثل اساطیر و ادیان و فلسفه و علوم
فرمی از شعور است
هنر
 ابتدائی ترین فرم شعور است
نیاکان ما قبل از کسب لیاقت تکلم و تفکر
دیوار غارها را با آثار هنری آراسته اند
شعور هنری لازم است
ولی شعور قابل اعتمادی نیست
شعور هنری
 باید نقد فلسفی ـ علمی (مارکسیستی) شود تا زهر زدایی گردد و بی ضرر شود
کسب و کار ما هم همین است
نقد خستگی ناپذیر اشعار این و آن


الناز
قطعی‌ طبقاتی برق
"منزل ما حدودا مرکز تهرانه، یک روز درمیون برق میره
منزل یکی از اقوام پایین تهرانه، هر روز برق میره
منزل یکی از اقوام همسرم بالاشهر تهران یعنی جردنه، تا حالا برق نرفته!
منزل یکی از اقوام کرجه میگه روزی دوبار برق میره!
یکی بیاد برنامه قطعی مناطق مختلف رو اعلام کنه"
خوش به حال شما
مشد الناز.
منزل سید علی نه برق دارد و نه گاز.

اگر حتی همه سکنه کشور
همنظر باشند، می توانند حق به جانب نباشند.
راسل

راسل
معنی نظر را نمی داند.
اگر می دانست، هرگز چنین حرفی را نمی زد.
 نظراتی که خلایق به عنوان نظرات شخصی بر زبان می رانند
نظرات طبقات حاکمه اند.
همه رسانه ها و منبرها و مناره ها در همه جوامع
مشغول نظرسازی کذایی برای خلایق اند
یعنی
مشغول خوراندن نظرات طبقات حاکمه به توده اند.
ضمنا
نظرات نه شخصی، بلکه طبقاتی اند.

در هر دولت آزاد
زبان و نظر باید آزاد باشد.

فرنگی

دولت
 نمی تواند دولت باشد و آزاد و عاری از تعلقات طبقاتی باشد
زبان کذایی و نظرات چنینی و چنانی هم به همین سان.


چو شادی بکاهی، بکاهد روان
خرد گردد اندر میان ناتوان
فردوسی

معنی تحت اللفظی:
تقویت و تضعیف روح و روان بشر بسته به افزایش و کاهش شادمانی است.
تقویت و تضعیف عقل هم بسته به تقویت و تضعیف  روح و روان است.
این ادعای فردوسی
فاقد پایه علمی است.
شادی و غم
نتیجه انعکاس واقعیت عینی در آییته ضمیر بشری اند

مثال
فرزندت
 بیمار می شود
 غمگین می گردی
بهبود می یابد،
 شادمان می گردی.
تو کاره ای در این زمینه نیستی.
شادی و غم که دلبخواهی نیستند.
ضمنا
پدیده ها و روندهای روانی از قبیل شادی و غم
ربطی به عقل ندارند.
عقل بستگی به کردوکار فیزیکی و فکری بشر دارد.
تفکر و کسب عقلانیت
به برکت کردوکار صورت می گیرد.
 علاف به لحاظ فکری و فیزیکی سقوط می کند
اتفاقا شادی هم در اثر  کار فکری و فیزیکی حاصل می آید.
چیزی می سازی و به لیاقت و خلاقیت و مولدیت خود پی می بری و شادمان می شوی



بهزاد نبوی اخیراً در مصاحبه ای گفته:
«اسرائیل در سطوح بالای ایران نفوذ دارد

خوب.
دلیلش چیست؟
برای پیدا کردن جواب به این سؤال باید پرسید:
طرز و طریق و ترفند دول دیگر برای نفوذ در هیئت حاکمه کشورهای دیگر چیست؟
مثال:
سازمان اطلاعاتی اوکراین دیروز ژنرال روسی را با اتفجار بمبی ترور کرد.
نفوذی او ظاهرا ازبکی بوده که ۱۰۰۰۰۰ دلار دستمزد گرفته است.
یعنی
پولپرست بوده است.
پول اما چیست؟
پول = کالای کالاها = وسیله ای برای خرید هر کالایی
پس پولپرستی  = کالا پرستی
یعنی در سطوح بالای ج.ا. جای خداپرستی را کالاپرستی گرفته است
یعنی کالا شده خدا
این آیا به معنی ورشکستگی ایده ئولوژیکی فوندامنتالیسم شیعی نیست؟



لحظاتی که با گربه ها می گذرانید، نه تنها پر از شادی اند، بلکه هیچ وقت از دست رفته به حساب نمی آیند. گربه ها بهترین درمانگرند.
پگاه

گربه ها
صیادان مادر زادند و نه درمانگران این و آن.
صید و شکار موش و  پرنده و غیره
در ژنه تیک گربه ها ست.
در این آزمایش هم همین نکته اثبات می شود و نه  نسخه درمانی گربه ها.
در مناطقی از اروپا
کاهش چشمگیر تعداد پرندگان و در نتیجه بی ثمری درختان و غیره
به دلیل کثرت گربگان ارزیابی شده است
که
 عقیم سازی گربه های آواره را در پی آورده است.

فریادی شو تا باران
وگرنه
مُرداران!


این حرف شاملو به چه معنی است؟



خوب.
کدامیک از این حرف ها
علمی و اجتماعی و انقلابی است؟
دروغ اصلا چیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر