درنگی
از
میم حجری
روزی که تو بیایی
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست.
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست.
معنی تحت اللفظی:
پیدا کردن کبوترها توسط شاملو و شرکاء
همان
و
وقوع طرفة العینی معجزات زیر
همان:
دست در دست یکدیگر شدن مهربانی و زیبایی
تبدیل هر سرود بی رمقی حتی به بوسه
اخوت (برادر شدن) هر انسانی با هر انسان دیگری
زیر قلم شعرا
همه چیزهای محال، امکان پذیر می گردند.
فقط باید تخیل نیرومندی داشت و پیدا شدن کبوترها را معنی کرد.
کبوتر سمبل صلح است.
اگر منظور شاملو هم همین باشد،
برقراری صلح
پیش شرط وصلت مهربانی و زیبایی، تبدیل هر سرود به بوسه و اخوت همه انسانها ست.
می توان در این صورت گفت که شاملو دیالک تیک جنگ و صلح را به شکل دوئالیسم جنگ و صلح تحریف می کند.
فقط در این صورت، می توان جنگ را حذف کرد و صلح ابدی برقرار ساخت.
این اما به چه معنی است؟
دیالک تیک جنگ و صلح (ماتریالیسم تاریخی)
یکی از فرم های بسط و تعمیم دیالک تیک حرکت و سکون (ماتریالیسم دیالک تیکی) است.
بنابرین در این صورت سکون محض و مطلق بر جهان حاکم می شود.
جهان مرداب و گنداب می گردد.
اخوت همه انسان ها در این شعر شاملو
بوی سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی (تخیلی) می دهد.
به همین دلیل بعضی از خوشخیالان خیال می کنند که شاملو این شعر را زمانی سروده است که هوادار حزب توده بوده است و از دوستان کیوان و این و آن.
روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند
قفل
افسانهییست
و قلب
برای زندگی بس است.
معنی تحت اللفظی:
معجزات دیگر پس از پیدا شدن کبوترهای شاملو و شرکاء،
باز ماندن در همه خانه ها، افسانه شدن قفل ها و کفایت قلب برای زندگی است.
محتوای این بند شعر شاملو،
سیطره بلامنازع آزادی (اختیار) و حذف بی برگشت ضرورت (جبر) است.
یعنی
بی اعتنبار گشتن دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) است.
یعنی
پایان جبر و قید و بند به طور کلی و سیطره بی چون و چرای اختیار و آزادی است.
این همان آرزو ایدئال و آرمان آنارشیسم است.
این به معنی یکه تازی آنارشی و خر تو خر و هرج و مرج است.
شاملو
به هنگام سرودن این شعر،
از طرفداران آنارشیسم بوده است؟
باید ببینیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر