۱۴۰۳ دی ۷, جمعه

درنگی در دعاوی مسعود مؤمنی و کارل مارکس راجع به هنر (۳)

 

درنگی 

از 

شین میم شین

 

مسعود مؤمنی 
همسویی یا عدم همسویی تکامل تاریخی جامعه و هنر؟

طرز طرح این سؤال، خودش سؤال انگیز است.

محتوای این سؤال این است که آیا هنر با تحولات جامعتی تحول می یابد و یا ثابت و ساکن و همیشه همان  می ماند؟

مفهوم همیشه همان از مفاهیم مهم و مرکزی و مکرر فریدریش نیچه و احمد شاملو ست.

مدایح بی صله

۱۳۶۳

 

همیشه همان…
اندوه
همان:
تیری به جگر درنشسته تا سوفار.

 

تسلای خاطر
همان:
مرثیه‌یی ساز کردن. ــ
غم همان و غم‌واژه همان
نامِ صاحب‌ْمرثیه
دیگر.

 

 

همیشه همان
شگرد
همان…
شب همان و ظلمت همان
تا «چراغ»
همچنان نمادِ امید بماند.

 

راه
همان و
از راه ماندن
همان،
تا چون به لفظِ «سوار» رسی
مخاطب پندارد نجات‌دهنده‌یی در راه است.

 

و چنین است و بود
که کتابِ لغت نیز به بازجویان سپرده شد
تا هر واژه را که معنایی داشت به بند کشند
و واژگانِ بی‌آرِش را
به شاعران بگذارند.

 

و واژه‌ها به گنهکار و بی‌گناه تقسیم شد،
به آزاده و بی‌معنا
سیاسی و بی‌معنا
نمادین و بی‌معنا
ناروا و بی‌معنا. ــ

 

و شاعران
از بی‌آرِش‌ترینِ الفاظ
چندان گناه‌واژه تراشیدند
که بازجویانِ به‌تنگ‌آمده شیوه دیگر کردند،
و از آن پس،
سخن‌گفتن
نفسِ جنایت شد.

پایان 

مسعود مؤمنی  

نمیتوان تردید داشت که مارکس و انگلس آنگونه که فیلسوفان پیشین آنها بطور جامع الاطراف در باره هنر نوشته اند، تفسیر ی نظام مند در این باره از خود بر جای نگذاشته اند.

همین حرف مؤمنی  و مؤمنان بیشمار دیگر

نشاندهنده طرز تفکر اسکولاستیکی است.

چنین کسی

مارکسیسم را نشناخته تا بی اعتنا به بود و نبود تفسیری سیستماتیک از مارکس راجع به هنر

هنر را  و هر چیز دیگر را مورد تأمل قرار دهد.

در کشور ما 

کسب و کار همه مدعیان همین است:

جست و جوی آیه و روایت و حدیث و تفسیر از این و آن.

ما این طرز تفکر مذهبی را اسکولاستیکی می نامیم.

مارکسیست ها راجع به هنر و استه تیک دایرة المعارف ها نوشته اند که باید ترجمه شوند.

مراجعه کنید

به

تئوری هنر

 

http://hadgarie.blogspot.com/2013/10/blog-post_4392.html


ما هیچکدام از آثار مارکس و انگلس و لنین و غیره را نخوانده ایم.

ضمنا نخواهیم خواند.

ما به عوض آن، بیوگرافی  مارکس و انگلس را ترجمه کرده ایم.

تا خلایق بدانند که کلاسیک ها مارکسیست مادر زاد نبوده اند.

بلکه در روند تجزیه و تحلیل کل معارف فلسفی و اقتصادی و غیره بشری

رشد کرده اند و اندک اندک مارکسیست شده اند.

ضمنا گفته اند:

«من هنوز مارکسیست نیستم.» 

 

بخشی از آثار لنین

اصلا مارکسیستی نیستند.

هگلیانیستی اند.

ما بخشی از یکی از آثار همین لنین را که حزب توده اخیرا ترجمه و منتشر کرده است، تحلیل کردیم و تحریم شدیم.

ما به عوض دل بستن به اسکولاستیک 

۲۴ سال است

که به ترجمه مفاهیم فلسفی، سیاسی، سوسیولوژیکی و غیره از مارکسیست های آلمان و تمرین کاربست آنها مبادرت ورزیده ایم وبارها ویرایش و بازمنتشر کرده ایم و ادامه دارد.

بدون فراگیری مفاهیم هر رشته علمی و فقهی و هنری و فلسفی 

نمی توان چیزی از رشته مربوطه فهمید.

مفاهیم

آجرهای اساسی عمارت افکارند.

یعنی

صرفنظرناپذیرند.

مفهوم هنر از آنجمله است.

مدعیان ایرانی

قبل از بررسی خود اندیشانه مثلا هنر، 

بی نیازی به تعریف هنر را پیش شرط قرار می دهند و به تفسیرات سیستماتیک این و آن از هنر  گیر می دهند.

ما ۲۴ سال است که آثار هنری را تجزیه و تحلیل مارکسیستی می کنیم و احدی نمی خواند تا «مستمع صاحب سخن را بر سر شوق آورد.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر