۱۴۰۳ آذر ۳۰, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۲۹)


شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پنجم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
  

یک ام روز بر بنده ای دل بسوخت

که می گفت و فرمانده اش می فروخت:

«تو را بنده از من به، افتد هزار

مرا چون تو نبود خداوندگار.»

 

معنی تحت اللفظی:

روز دلم به حال بنده ای سوخت که اربابش او را می فروخت و او می گفت:

تو می توانی هزاران بنده بهتر از من بخری، ولی من نمی توانم اربابی بهتر ازتو پیدا کنم.

 

سعدی در کمال معصومیت، رابطه بنده و بنده دار را به رابطه انسان و خدا تشبیه می کند و بدان مشروعیت تئوریکی ـ تئولوژیکی می بخشد:

 

سعدی اندر کف جلاد غمت می گوید:

بنده ام، بنده، به کشتن ده و مفروش مرا

 

معنی تحت اللفظی:

بنده ایدئال باید بنده ای باشد که مرگ به دست ارباب را بر فروش خویش به اربابان دیگر

ترجیح دهد.

 

سعدی و به پیروی از او حافظ

نه تنها انتقادی به سقوط بشر به درجع اشیاء و جانوران ندارند، بلکه سودای حفظ و توسعه و تحکیم مناسبات برده داری را در سر دارند.

 

یعنی

فقط نماینده ایده ئولوژیکی اشرافیت فئودال و روحانی نیستند.

بلکه به مراتب مرتجعتر از آنند:

نماینده اشراف برده دار و روحانی اند.

 

سعدی و به پیروی از او حافظ

روشنفکران ارگانیک نظامات برده داری و فئودالی اند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر