۱۴۰۳ آذر ۲۶, دوشنبه

درنگی در شعری از شاملو تحت عنوان «روزی که تو بیایی» (۲)

 


درنگی
از
 میم حجری

روزی که تو بیایی

 
«روزی که تو بیایی»
عنوان این شعر شاملو ست.
 
در عنوان هر شعر 
محتوای آن شعر تقطیر و تجرید می یابد.
 
سؤال اکنون این است
 که منظور شاملو از «تو» چیست و یا کیست که تبدیل دوزه به بهشت در گرو آمدن آن و او ست؟

۱
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

 
معنی تحت اللفظی:
شاملو و امثالهم
روزی 
کبوترهای شان را پیدا خواهند کرد و مهربانی با زیبایی به وصلت خواهد رسید.

محتوای این جمله شاملو این است که کبوترهای شاملو و شرکاء
گم شده اند و حضرات آنها را روزی پیدا خواهند کرد.
 
کبوتر و کفتر پریده از پشت بام و یا از دست 
می تواند روزی برگردد.
کبوتر و کفتر اما گم نمی شود تا کسی پیدا کند.
 
یکی از ایرادات اصلی و زیانبار اشعار از همه نوع و از همه کس
ضد علمی و ضد عقلی و ضد منطقی بودن دعاوی مطروحه در آنها ست.
 
شعر و نثر شعرگونه
بهترین و توجیه پذیرترین طریق و وسیله برای خوراندن خرافه به خلایق است.
 
به همین دلیل
همه عوامفریبان جهان
از شوپنهاور تا نیچه، از هایدگر تا سارتر و کامو
خرافات خود را یا به صورت شعر به خورد خلایق داده اند و یا به صورت نثر شعر گونه.

طرفه این است
 که ادعا هر چه ضد عقلی تر و ضد علمی تر و ضد منطقی تر باشد،
به همان اندازه بیشتر محبوبیت و طرفدار کسب می کند.
 
یکی از مهم ترین دلایل محبوبیت اشعار حافظ و خیام و شهریار و شاملو و شفیعی و غیره
محتوای ایراسیونالیستی (ضد عقلی) آنها ست.
 
این هنوز چیزی نیست.

بدبختی بزرگتر این است
که
خلایق هر خرافه ضد عقلی و ضد علمی و ضد منطقی را شعر محسوب می دارند.
حتی اگر شر و ور باشد و بس.
 
به همین دلیل هر یاوه گوی علاف و عیاشی خیال می کند که شاعر است
و
عشعار خود را نه تنها تحریر و تکثیر و توزیع، بلکه حتی ترجمه می کند و باد در غبغب می اندازد و به زمین و زمان عشوه می فروشد و پوز می دهد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر