۱۴۰۳ دی ۲, یکشنبه

درنگی در مکررات مکرمات (۱۱۸)


سهراب سپهری

  (۱۳۰۷ –  ۱۳۵۹) 

شاعر، نویسنده و نقاش   

درنگی

از 

میم حجری 
 


مذهب
شوخی سنگینی بود ڪه محیط با من ڪرد و من سالها مذهبی ماندم، بی آنڪه خدایی داشته باشم!
سهراب سپهری

معنی تحت اللفظی:
سهراب تحت تأثیر تربیت عمومی
 (یعنی تحت تأثیر شعور حاکم که شعور طبقه حاکمه است و شعور مذهبی ـ اسلامی است و نه در اثر شوخی محیط پیرامون)
 مذهبی می شود.

اتفاقا کریم در قرآن به همین حقیقت امر مارکسیستی اذعان کرده است:
الناس فی دین ملوکهم
توده به دین طبقه حاکمه که خوانین و سلاطین نمایندگان سیاسی اش هستند،
 می گرود.

سهراب پس از گروش (کسروی) و گرایش به عرفان
 ترک مونو ته ئیسم ( خدای واحد انتزاعی پرستی)
می کند
و
به پلی ته ئیسم مشخص (چندین خدا پرستی و همه خدا پرستی) می گرود و می گراید.

دلیل سفرش به هند و
اقامتش در هند 
هم همین گروش و گرایش به عرفان بوده است.

سهراب
خدا را در همه چیز محیط زیست می بیند:
 

روزگارم بد نیست.

تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.

مادری دارم ، بهتر از برگ درخت.

دوستانی ، بهتر از آب روان.

و خدایی که در این نزدیکی است:

لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.

روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.

من مسلمانم.

قبله ام یک گل سرخ.

جانمازم چشمه، مهرم نور.

دشت سجاده من.

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.

در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف.

سنگ از پشت نمازم پیداست:

همه ذرات نمازم متبلور شده است.

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو.

من نمازم را پی “تکبیره الاحرام” علف می خوانم،

پی “قد قامت” موج.

 

کعبه ام بر لب آب ،

کعبه ام زیر اقاقی هاست.

کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود شهر به شهر.

 

“حجر الاسود” من روشنی باغچه است.

 

اهل کاشانم.

پیشه ام نقاشی است:

گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ ، می فروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانی است

دل تنهایی تان تازه شود.

چه خیالی ، چه خیالی ، … می دانم

پرده ام بی جان است.

خوب می دانم ، حوض نقاشی من بی ماهی است.

 

اهل کاشانم

نسبم شاید برسد

به گیاهی در هند، به سفالینه ای از خاک “سیلک”.

نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.

....
 
قرآن کتاب الله نیست.
قرآن را ما آیه به آیه تحلیل و منتشر می کنیم تا خلایق بخوانند و دست از هارت و پورت بردارند.

قرآن تداوم انقلابی (نفی دیالک تیکی) تورات و انجیل و دیگر کتب دینی است.

بخش اعظم قرآن قصه اند و نثر آن شعرگونه است.

یعنی
قرآن
نه تنها اثری فقهی و سیاسی، بلکه اثری هنری است.

متد فکری کریم (مؤلف قرآن) چه بسا دیالک تیکی ـ ماتریالیستی است.

قرآن
مانیفست حزب الله (حزب اشراف برده دار و روحانی و یا آل عبا) است.

قران را باید از نو شناخت

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر