۱۴۰۳ دی ۴, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (خ) خردگرایی (راسیونالیسم) (۲)


   

پروفسور دکتر  مانفرد بور

برگردان

شین میم شین 
     

۱۰

·    پوتاگوریست ها به مثابه دومین گروه با خلاصه کردن تفکر در ریاضیات به تعریف مثبت تفکر «صرف» اقدام می کنند.

 

۱۱

·    بدین طریق با تعریف منطقی و مته متیکی (ریاضی)،  نوعی تفکر ایدئال ساختاربندی می شود که هم مورد قبول راسیونالیسم ایدئالیستی و هم مورد قبول راسیونالیسم ماتریالیستی است:

 

الف

·    راسیونالیسم ماتریالیستی در سیستم ماتریالیستی دموکریت یافت می شود که سمتگیری اش مبتنی بر علوم طبیعی (علم الاشیاء) است.

 

ب

·    راسیونالیسم ایدئالیستی اما تابع آماج اخلاقی است.

 

۱۲

·    دموکریت در آنالوژی با ریاضیات، واقعیتی را ساختاربندی می کند که از واحدهای کوچک (اتم ها) تشکیل یافته است.

·     اتم ها فاقد کیفیت اند و تنها در رابطه کمی با یکدیگر قرار دارند.

 

۱۳

·    حواس برای شناخت این ساخت واقعیت بسیار خامند.

 

۱۴

·    رنگ، مزه، بو، گرمی، سردی تنها به مثابه احساس های حسی وجود دارند، در حالیکه شالوده آنها را نظم و ترتیب مختلف اتم ها تشکیل می دهند.

 

۱۵

·    راسیونالیسم افلاطونی ـ ارسطوئی برخلاف راسیونالیسم الئاتی اگرچه شناخت حسی را به طور کلی منکر نمی شود، ولی به موضع دموکریت ارتقا نمی یابد.

 

۱۶

·    راسیونالیسم افلاطونی ـ ارسطوئی یک راسیونالیسم ایدئالیستی است.

·    برای اینکه آن در راستای شناخت واقعیت حرکت نمی کند، بلکه درپی ایجاد یک جهان درونی از ایدئال های بشری است و قبل از همه در صدد ایجاد نوعی جهان درونی اخلاقی است.

 

۱۷

·    ریشه و بنیان این راسیونالیسم اخلاقی ـ ایدئالیستی فرضیه بندی سقراط علیه تردید و سوفیسم بوده است که بنا بر آن انسان باید صاحب حقیقت استواری باشد تا بتواند رفتار اخلاقی از خود نشان دهد.

 

۱۸

·    اگرچه این فرضیه بندی حاوی پیشداوری الئاتی مربوط به سیالیت و تحرک جهان ادراکات است، ولی با این حال ارسطو کسب حقیقت استوار را از جهان ادراکات به کمک روش استنتاج امکان پذیر می داند.

 

۱۹

·    حقیقت در جامه مفاهیم برای تفکر قابل اکتشاف است.

 

۲۰

·    عالی ترین مفهوم طبق جریان اصلی اخلاقی عبارت است از مفهوم خیر.

 

۲۱

·    افلاطون مفهوم سازی را به معنای سقراطی اش دنبال می کند و در آموزه (تعلیمات) ایده ای خود آن را به درجه عالی تری ارتقا می دهد.

 

۲۲

·    چون مفاهیم بر خلاف سراب حسی، حاوی دانش راستین اند و ماهیت خود همانند چیزها را (به معنای الئاتی آن) نشان می دهند، پس می توان آنها را مفاهیم نوعی (ایده) تلقی کرد که شامل حال واقعیت یعنی حقیقت می شوند.

 

۲۳

·    «ایده ها» عالم خاص خود را دارند، عالمی که مستقل از جهان حسی است.

 

۲۴

·    از طریق ادراک حسی ایده ها شناخته نمی شوند.

 

۲۵

·    ادراک حسی فقط انگیزه شناخت ایده ها می شود. 

 

۲۶

·    خود شناخت را افلاطون به مثابه یک روند غیرعقلی توصیف می کند که در آن روح به کمک یادآوری ایده هائی که قبل از تولد خود در خلوص غیرحسی کاملشان تماشا کرده است، بدان دست می یابد.

 

۲۷

·    افلاطون آموزه ایده های مادرزاد را برمبنای گرایش راسیونالیستی اش به وجود آورد تا برای شناخت مبنائی مستقل از تجربه اعطا کند.

 

۲۸

·    افلاطون اگرچه برخلاف الئات ها جهان ادراکات را منکر نشد و برای هر پدیده، هستی واقعی در مفهوم نوعی (ایده) قایل شد، اما رشته پیوند میان جهان ادراکات و جهان مفاهیم را به کلی از هم گسست و به پیوند میان ادراک و تفکر توجه نکرد. 

 

۲۹

·    ارسطو فرضیه عالم خاص ایده ها را کنار گذاشت و اعلام داشت که ایده ها در پدیده ها تحقق می یابند و مفاهیم در ادراکات.

 

۳۰

·    ارسطو اما در این نظر خود افلاطونیست ماند که  مفهوم و عام از اصالت وجود برخوردارند.  

 

۳۱

·    به نظر او جهان ادراکی چیزهای منفرد فقط عبارت از ایده های خالص است که توانسته اند در ماده کدر نفوذ کنند.

 

۳۲

·    ارسطو حسی را به مثابه مواد منفعل و بی فرم تلقی می کند که تنها پس از کردوکار تفکر فرم می یابد و به هیئت مفهومی در می آید.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر