۱۴۰۳ دی ۳, دوشنبه

درنگی در شعری از شاملو تحت عنوان «روزی که تو بیایی» (۵) (بخش آخر)

 


درنگی
از
 میم حجری
 

روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل
افسانه‌یی‌ست
و قلب
برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست‌داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف، زندگی‌ست
تا من به خاطرِ آخرین شعر رنج جست‌وجوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه‌یی‌ست
تا کمترین سرود، بوسه باشد.

روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم…
و من آن روز را انتظار می‌کشم
حتا روزی
که دیگر
نباشم.

 
معنی تحت اللفظی:
مشخصات روز ایدئال شاملو (روزی که شاملو آرزو می کند، حتی اگر نباشد) به شرح زیرند:
باز ماندن همه درهای همه خانه ها.
سلب فونکسیونالیته (کاربرد) از قفل ها.
دوست داشتن گشتن معنای هر سخن.
زندگی گشتن آهنگ هر حرف.
ترانه گشتن هر لب و بوسه گشتن هر سرود.
روز آمدن «تو» (ایدئال انتزاعی و مجرد) و برای همیشه آمدنش و یکسان گشتن مهربانی با زیبایی.
روز دانه پاشیدن دوباره به کبوترهای شاملو و شرکاء.
 
همه این آرزوها و آرمان ها و ایدئال های شاملوی خیلی خیلی سوسیالیست و عنقلابی، 
ضد واقعی، ضد عقلی، ضد علمی، خرافی، امکان ناپذیر، یاوه و توخالی و بند تنبانی اند.
آنارشیستی
ایرئالیستی
ایراسیونالیستی
اوتوپیستی
و
ابلهانه و عوامفریبانه
 اند.
 
نیچه ئیستی اند.
هارت و پورت گنده گوزانه اند.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر