درنگی
از
شین میم شین
مسعود مؤمنی
همسویی یا عدم همسویی تکامل تاریخی جامعه و هنر؟
اما مارکس در مقدمه نقد اقتصاد سیاسی نظرش را به روشنی در باره ارتباط "نابرابر" میان تکامل هنر و نیروهای مادی تولید چنین بیان میکند:
"هنر نه با تکامل عمومی جامعه در پیوند بوده ،
و نه با پایه های مادی استخوان بندی ساختار سازمانی آن ارتباط داشته است .
شاهد مثال هنر یونانی و مقایسه آن با ملت های مدرن و حتی شکسپیر .
مگر ممکن است که آشیل را در کنا پودر یا سرب قرار داد!؟
یا اصولا ایلیاد با ماشین چاپ و ماشین بخار قابل مقایسه است !؟
آیا با ممانعت از فعالیت چاپ گران ،
آواز خوانی و شعر خوانی و سرگرمیها
و از این رو ،شرط لازم برای شعر حماسی لزوما از بین خواهد رفت"!؟
ادامه تجزیه و تحلیل حدیث کارل مارکس:
۱
"هنر نه با تکامل عمومی جامعه در پیوند بوده ،
و نه با پایه های مادی استخوان بندی ساختار سازمانی
آن ارتباط داشته است .
این ادعای کارل مارکس جوان
بدان معنی است که هنر چیزی فراجامعتی است.
کارل مارکس جوان
چنان غرق بررسی مسائل اقتصادی ـ جامعتی است
که نمی داند که هنر منشاء طبیعتی بنیادی دارد.
به عبارت دیگر
هنر و هر چیز دیگر از طبیعت به جامعه است.
جامعه
اصولا و اساسا
چیزی ندارد که طبیعت نداشته باشد
و
بشریت
چیزی ندارد که جمادات و نبانات و چانوران نداشته باشند.
به همین دلیل
جامعه را طبیعت ثانی می نامند.
جامعه = طبیعت بشری شده.
به زبان هگل
جامعه = طبیعتی که در آن روح و یا شعور نفوذ کرده است.
جامعه = تجسم (جسمیت یابی، مادیت یابی، شیئیت یابی) روح و یا شعور.
عالم نباتات و جانوران که جای خود دارد.
عالم جمادات حتی نمایشگاه هنری لایتناهی است.
تابلوهای نقاشی طبیعتی
مثلا تابلوهای رنگین کمان ها، آرایش استه تیکی ابرها، ساختار ستایش انگیز قندیل های بلورین آب ها در غارها و ناودان ها، ساختار استه تیکی بلورهای تگرگ و برف و غیره
چه کم از تابلوهای هنری و استه تیکی جامعتی و بشریتی دارند؟
موسیقی نیزارها، بادها، برف ها، باران ها، تگرگ ها، طبل ابرها و غرش رعدها و تصاویر فروزان آذرخش ها و آتش فشان ها و اشکال حیرت انگیز نباتات، پرندگان، حشرات و حیوانات
چه کم از موسیقی و نقاشی و غیره جامعتی و بشریتی دارد؟
فروغ فرخزاد حتی از سمفونی شبانه حشرات سخن گفته است.
آثار هنری ـ استه تیکی طبیعتی در همه عرصه ها
هم مقدم بر استه تیک و هنر جامعتی ـ بشریتی بوده اند و هم بی تردید، الهامبخش هنرمندان بوده اند.
جمادات و موجودات طبیعی
فی نفسه
آثار استه تیکی ـ هنری متجسم و حتی متنفس و متحرک اند.
هر خزنده ای، هر پرنده ای، هر پروانه ای خود تابلوی نقاشی جانداری است.
ای بسا نباتات که برای بقا در تنازع طبیعتی بقا
هیئت جانوری و حتی بشری به خود می گیرند.
تندیس ها و سردیس های طبیعتی چه کم از تندیس ها و سردیس های بشریتی دارند؟
شعور در همه فرم هایش و از آنجمله در فرم استه تیکی ـ هنری اش،
انعکاس وجود است.
وجود در همه فرم های معدنی (غیر ارگانیکی) و آلی (ارگانیکی) اش.
طبیعت اول با طبیعت ثانی (جامعه، بشریت) رابطه دیالک تیکی دارد.
یعنی هم جامعه متأثر از طبیعت و مؤثر بر طبیعت است و هم طبیعت متأثر از جامعه و مؤثر بر جامعه و بشریت است.
چیزی ماورای طبیعتی و ماورای جامعتی وجود ندارد.
ماوراء الطبیعه
خود
انعکاس طبیعت است.
طبیعت مقدم بر ماوراء الطبیعه است.
انعکاس
(عکس اندازی و عکس برداری)
خاصیت اساسی ماده است.
هر چیزی آیینه چیزهای دیگر است.
انعکاس یکی از مهمترین مفاهیم فلسفی و معرفتی ـ نظری است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر