درنگی
از
میم حجری
همانطور که ذکرش گذشت،
دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده
مهمترین شاقول و معیار برای درک و توضیح پدیده های جامعتی است.
تفاوت مناسبات تولیدی (فرم) با نیروهای مولده (محتوا)،
رشد مستمر نیروهای مولده و ثبات نسبی مناسبات تولیدی است.
مثل رشد اندام کودک و ثبات نسبی پیراهن و کفش و شلوار.
دلیل عینی و علمی هر انقلاب اجتماعی همین دیالک تیک است.
مناسبات تولیدی (فرم، پیراهن، کفش و شلوار) باید عوض شوند تا با رشد نیروهای مولده (محتوا، اندام) مطابقت کسب کنند.
در غیر این صورت جامعه (کودک) دستخوش بحران می گردد.
محتوای انقلاب در هر کشور، با توجه به همخوانی ضرور دو کفه این ترازوی دیالک تیکی تعیین می شود:
اگر مناسبات تولیدی مثلا فئودالی باشد،
محتوای انقلاب در چنین جامعه ای بورژوایی خواهد بود.
یعنی
سوبژکت تاریخ
(مثلا پرولتاریا در دوران کنونی)
چاره ای جز انجام وظایف انقلابی ـ بورژوایی
(مبارزه با بیسوادی، آزادی زنان و تقسیم اراضی اشراف فئودال و روحانی بین دهاقین و صنعتی سازی و غیره)
نخواهد داشت.
مراجعه کنید
به
قانون مطابقت (همخوانی) مناسبات تولیدی با خصلت نیروهای مولده
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12565
پس از انجام وظایف بورژوایی انقلاب ضد فئودالی ـ ضد روحانی و توسعه شتابان نیروهای مولده و تنگ گشتن مناسبات تولیدی کاپیتالیستی بر اندام نیروهای مولده،
شرایط اوبژکتیو (عینی) برای گذار جامعه به فرماسیون اقتصادی سوسیالیستی فراهم می آید.
یعنی
انقلاب سوسیالیستی در دستور روز قرار می گیرد
تا جلوی بحران جامعه گرفته شود.
روندهای جاری در جمهوری های خلق چین و ویتنام را باید در پرتو این دیالک تیک ماتریالیستی ـ تاریخی
درک کرد و توضیح داد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر