درنگی
از
میم حجری
سال ها شد تا که روزی مرغ عشق
نغمه زد برشاخه انگشت من
آشیان آسمان را ترک گفت
لانه ای آراست او در مشت من
دست من پر شد ز مروارید مهر
دست من خالی شد از هر کینه ای
معنی تحت اللفظی:
در اثر آشیان سازی مرغ عشق بر شاخه انگشتم،
دست من از مروارید مهر پر و از هر کینه خالی شد.
سیاوش
در این بیت شعر
دیالک تیک های مختلف زیر را برای بیان اندیشه ای
به خدمت می گیرد:
دیالک تیک پر شدن و خالی شدن
و
دیالک تیک مهر و کین
را.
او
ضمنا
دیالک تیک فرم و محتوا
را
این بار به صورت دیالک تیک دست و مروارید مهر بسط و تعمیم می دهد
و
از نتیجه پر شدن دست از مروارید مهر پرده برمی دارد.
پر شدن دست از مروارید مهر، همان و خالی شدنش از کینه های رنگارنگ، همان.
این کشف و افشای سیاوش جوان،
رئالیستی است.
قضیه واقعا هم از همین قرار است:
عاشق شدن همان و بی خیال تضادهای رنگارنگ گشتن، همان.
دلیل این سقوط سیاسی اما چیست؟
اگر اجنه اندیشیدند و جوابی به این سؤال ما پیدا کردند، با ما در میان بگذارند تا ما هم برای اموات شان صد صلوات بلند بفرستیم و کیف جن کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر