درنگی
از
میم حجری
حق پرست
حرف در مورد شرائط خاص ایران و افغانستان است
که
شرائط برای رهبری طبقه کارگر در حالی که وظیفه از دوش بورژوازی آغازین
برداشته شده نیز مهیا نبوده و عملا هیچ نیرویی برای رهبری جنبش ضد
فئودالیسم در جامعه وجود نداشت.
معنی تحت اللفظی:
در ایران و افغانستان، شرایط برای برای رهبری طبقه کارگر فراهم نیامده بود.
این نظر حق پرست،
مطلقا نادرست است و با روح لنینیسم منافات دارد.
چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟
برای دادن پاسخ به این پرسش باید پرسید:
تفاوت مارکسیسم با لنینیسم چیست؟
چرا پس از تشکیل لننیسم،
دیگر نه فقط از مارکسیسم، بلکه از مارکسیسم - لنینیسم سخن می رود؟
حق پرست
در حالی که وظیفه از دوش بورژوازی آغازین
برداشته شده است.
منظور از این حرف حق پرست چیست؟
چرا رسالت تاریخی بورژوازی،
یعنی به گور سپردن فئودالیسم و بقایای برده داری و کمون اولیه
از بورژوازی سلب شده است و به پرولتاریا محول شده است؟
ضمنا
چرا بورژوازی به عنوان سوبژکت تاریخ
در دوران سرمایه داری
(دوران زمان مارکس و انگلس، دوران قبل از پیروزی انقلاب اکتبر و گذار به دوران کنونی)
غلبه بر بقایای نظامات جامعتی برده داری و کمون اولیه را
دیگر به اشراف فئودال و روحانی محول نمی کند و خودش حساب هر دو را می رسد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر