مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه
نگارنده:
نادر سعیدی
درنگی
از
میم حجری
۱
به عنوان مثال حضرت عبدالبهاء میفرماید:
"تغییر احوال و تبدّل و انقلاب زمان، از لوازم ذاتیهء ممکنات است و لزوم ذاتی از
حقیقت اشیاء انفکاک ندارد...
معنی تحت اللفظی:
تغییر کیفی چیزها و تبدیل آنها به همدیگر و انقلاب زمان
از
الزامات ذاتی ممکنات است
و
الزامات ذاتی رابطه ناگسستنی با حقیقت اشیاء دارند.
در این جمله عبدالبهاء
مفاهیم تق و لقی برای توضیح تغییرات و تحولات و انقلابات به خدمت گرفته می شوند.
نه مفهوم من دراوردی «انقلاب زمان» وجود دارد و نه خرافه مفهوم «حقیقت اشیاء».
حضرت عبدالبهاء
از ساختار و خصلت دیالک تیکی اشیاء و دیالک تیک های زیر
بی خبر بوده است:
دلیل تغییر اشیاء
خصلت و ساختار دیالک تیکی خود آنها ست.
مثال:
دلیل تغییر هیدروژن و اکسیژن و تشکیل آب،
این است
که هیدروژن تحت شرایظی تنها الکترونی که دارد، از دست می دهد (اکسید می شود)
و
اکسیژن الکترون دو اتم هیدروژن را تصاحب می کند (احیا می شود).
در نتیجه،
ترکیب یک اتم اکسیژن با دو اتم هیدروژن امکان پذیر می گردد و مولکول آب تشکیل می یابد.
دلیل تحول آب (تغییر کیفیت آب) و استحاله اش به یخ و بخار،
کاهش و اقزایش دمای آب است:
با رسیدن دمای آب به صفر درجه سانتیگراد تحت فشار جو
آب منجمد (یخ) می شود
و با رسیدنش به ۱۰۰ درجه سانتیگراد
آب بخار می شود.
برای درک و توضیح این تحولات به دیالک تیک کمیت و کیفیت و مفهوم «حد» نیاز مبرم است
که
عبدالبهاء
خبر نداشته است.
برای درک و توضیح انقلابات اجتماعی (و نه خرافه انقلاب زمان)
به
دیالک تیک سه عضوی نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) ـ روبنای ایده ئولوژیکی
نیاز مبرم است
که
عبدالبهاء
خبر نداشته است.
تنها مفهوم نسبتا درست در این جمله عبدالبهاء، مفهوم «امکان» و یا «بالقوه» است.
برای درک این مفهوم و کاربرد و کاربست آن
به
دیالک تیک بالقوه و بالفعل
(دیالک تیک امکان و واقعیت)
نیاز مبرم است.
مثال:
هر بیضه هر پرنده، جوجه بالقوه است.
اگر پرنده روی آن بخوابد، بیضه پس از مدتی به جوجه مبدل می شود
یعنی
بالفعل می شود
یعنی
امکان
واقعیت می یابد.
از این دیالک تیک هر آخوند بیسواد بدبختی خبر دارد.
منظور عبدالبهاء از ممکنات همین است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر