۱۴۰۲ آذر ۲۴, جمعه

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۱۸)

 

مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر

است.

درنگی

از

میم حجری

تدینی

وقتی «یک» میهن باشد و «دو» ملت، 

تازه معلوم می‌شود

 در نبود میهن همۀ حقوق دیگر، حتی حق زنده ماندن، پوچ می‌شود؛ 

چنان‌که بی‌میهنی نسلی از یهودیان را خاکستر کرد. 
 

تدینی

از

مفهوم من درآوردی میهن

برای «توضیح»  آنتی سمیتیسم در طول تاریخ

سوء استفاده دلبخواهی می کند.

این چیزی جز عوامفریبی نیست.

خلق یهود

بی وطن که نبوده اند.

خلق یهود

از وطن و زادگاه خود رانده شده  و سلب مالکیت شده است.

 

خلق یهود

نه تنها اراضی کشت و کار و مساکن و معابد خود را از دست داده اند،

بلکه حتی اجازه خرید زمین و کشت و کار نداشته اند.

تنها آلترناتیوی که برای خلق یهود باقی مانده،

سکونت در شهرها و انجام کارهایی بوده که مسیحیان به لحاظ شرعی مجاز به انجامش نبوده اند.

مثلا

صرافی، رباخواری و غیره.

 

همین ستم در ایران بر سر خلق زرتشت هم رفته است.

زرتشتیان مجبور شده اند در خرابات، در حواشی شهرها سکونت کنند و از طریق می فروشی و خودفروشی امرار معاش کنند.

این لکه ننگی بر پیشانی مسلمانان ایران است که باید به تیغ تیز انتقاد مارکسیستی

بسته شود.

مفاهیم مغ و مغبچه و می فروش و ساقی و ساغر و غیره در لاطائلات حافظ و غیره

باید مورد تحلیل سرسختانه و بی رحمانه قرار گیرند.


تدینی

چنان وانمود می کند که انگار خلق یهود ملتی بی میهن بوده و به همین دلیل حق زنده ماندن نداشته و سرگردان شده است.

تدینی

سلب مالکیت بر وسایل تولید را با فقدان مالکیت بر وسایل تولید جایگزین می سازد.

این چیزی جز تحریف حقایق تاریخی نیست.

 

سؤال این است که تدینی اصلا کیست؟

تدینی

بهتر است همان اهمیتی که چپ‌ها برای «میهن فلسطینیان» قائلند،

 برای نفس میهن هم قائل باشند، 

و هر گونه میهن‌دوستی را با عناوین «شووینیسم»، «فاشیسم» و «نژادپرستی» تضعیف نکنند.

 

تدینی

بیگانه با تعریف مفاهیم است.

مثل آخوندی بالای منبر رفته است و به اندرز باران کردن چپ کذایی پرداخته است.

 

چپی که دیوارش از همه کوتاهتر است و هر علیل و ذلیلی می تواند آستین بالا بزند و از ان بالا برود و رجز بخواند.

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر