مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه
نگارنده:
نادر سعیدی
درنگی
از
میم حجری
۱
تنها پرسش این است که چه ساختاری از نظام "رفاه اجتماعی" را باید برگزید.
این پرسش
با
اندیشهء بهائی
سازگار است
که
از "تعدیل معیشت" سخن گفته است
که
در این
مفهوم حیرتانگیز اصل "عدالت" اجتماعی به شکل اصل "تعدیل" خود را ظاهر میکند.
مؤلف این پژوهش
مارکسیسم و بهائیت
را
در عرصه محدوی از هستی یعنی در جامعه بشری تقلیل می بخشد
و
جامعه
را
در مفهوم من درآوردی «نظام رفاه اجتماعی» خلاصه می کند.
بدین طریق
هرگز نمی توان به مقایسه مارکسیسم با بهائیسم پرداخت.
۲
مقایسهء آئین بهائی با مکتب مارکسیزم
کار دشواری است
چرا که مارکسیزم دیدگاهی متعلق به پهنهء علوم اجتماعی است
در حالیکه آئین بهائی یک دین است.
با این حال هر دو جهانبینی دارای نکات مشترک و نیز تفاوتهایی می باشند که بحث گستردهء آن نیازمند کتابی مستقل است.
امّا به صورتی فشرده میتوان گفت
که
هر دو
اندیشه ای هستند مبتنی بر هوشیاری زمانمند و تاریخی
(یعنی هستی پدیده ای است پویا و متحوّل)،
هر دو
جامعه را واحدی پیوسته و ارگانیک (زنده) میشمارند،
هر دو
تاریخ را هدفدار و رو به تکامل و ترقی میدانند
و سیر تاریخ را حرکت در جهت عدالت و آزادی میدانند،
هر دو
از انحطاط انسان به حد یک شئی و خود بیگانگی انتقاد میکنند
و
رسیدن به تمامیت و ماهیت راستین انسان را هدف میگیرند،
هر دو
اصل استثمار (بهره برداری) را در روابط اقتصادی نفی میکنند،
هر دو
کمال مطلوب را تحقّق عقلانیّت در جامعه می دانند،
و
هر دو
از آزادی و عدالت دفاع می کنند.
مؤلف این پژوهش
اکنون وجوه مشترک مارکسیسم با بهائیسم را بر می شمرد:
۱
مقایسهء آئین بهائی با مکتب مارکسیزم
کار دشواری است
چرا که مارکسیزم دیدگاهی متعلق به پهنهء علوم اجتماعی است
در حالیکه آئین بهائی یک دین است.
معنی تحت اللفظی:
مارکسیسم
یکی از علوم اجتماعی است و بهائیسم یکی از ادیان است.
این نظر مؤلف
نشانه بی خبری او و نه فقط او، از مارکسیسم و بهائیسم است.
اگر مارکسیسم احیانا علم باشد،
در این صورت مقایسه علم با دین، اشتباه و خطا و بیهوده خواهد بود.
مارکسیسم
اما نه علم، بلکه دیالک تیکی از ایده ئولوژی و فلسفه است.
فلسفه مارکسیستی
هم
فلسفه ای علمی و یا علمی فلسفی
است
و
هم
ایده ئولوژی پرولتاریای صنعتی
است.
فرق علوم با فلسفه چیست؟
مفاهیم و موضوع علوم
مربوط به جزئی از واقعیت عینی اند.
مثلا
مفاهیم علم شیمی
مربوط و مختص اتم اند
مفاهیم فیزیک کلاسیک
مربوط و مختص به مولکول
و
مفاهیم فیزیک کوانتومی
مربوط و مختص به ذرات اند.
مفاهیم بیولوژی
مربوط و مختص به سلول اند.
مفاهیم فلسفه اما مربوط و مختص به کل واقعیت عینی اند.
مثال:
مفهوم ماده و یا وجود
در برگیرنده ماده و یا وجود در کلیه فرم های آن است.
مفهوم روح و یا شعور
در برگیرنده همه انواع روح و با شعور به طور کلی است.
در مفهوم فلسفی روح و یا شعور
حتی خرافات و لاطائلات تجرید می یابند.
دین و یا مذهب
فرمی از روح و شعور و شناخت است.
مفاهیم و موضوع مذهب
مربوط و مختص به کل هستی است.
درست به همین دلیل
می توان دین و مذهب را با میتولوژی (علم الاساطیر)، فلسفه و فلسفه علمی (مارکسیسم) مورد مقایسه قرار داد.
مذهب و مارکسیسم را اما نمی توان با شیمی و فیزیک و بیولوژی و جامعه شناسی و زمین شناسی و غیره مورد مقایسه قرار داد.
چون اشتراک مفهومی و موضوعی با هم ندارند.
مؤلف با گیر دادن به رفاه اجتماعی
مارکسیسم و بهائیسم
را
سلب کلیت و عامیت می کند.
تا حد علوم تنزل می دهد.
ما فرم های مختلف شعور را بارها توضیح داده ایم که رابطه سلسله مراتبی ـ تکاملی ـ پلکانی با هم دارند:
شعور هنری
شعور اساطیری
شعور مذهبی
شعور فلسفی
شعور فلسفی ـ علمی (مارکسیسم)
که
هر کدام
نتیجه نفی دیالک تیکی قبلی و قبلی ها ست.
مثال:
فلسفه
نتیجه نفی دیالک تیکی مذهب و اساطیر و هنر است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر