درنگی
از
مسعود بهبودی
(احمدرضا احمدی - روزنامه شیشهای)
۱
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
احمدی
باز هم اصرار دارد که بذر شده است.
آنهم بذری درستگار.
هنر نزد عیرانیان است و بس.
حالا چه باید کرد؟
او را باید کاشت.
ولی کجا؟
در زمینی استوار.
من - زور از زمین استوار چیست؟
خدا را صد هزار شکر که فروغ را کشتند
و
این هارت و پورت احمدی را نخواند تا جنون بگیرد و خودش را به دار آویزد.
استوار که در مورد زمین به کار می رود.
احمدی
بدتر از خمینی و احمدی نجات
به زبان بینوای فارسی آفتابه بر می دارد و هوادارانش خیال می کنند که هنر و شق القمر مدرن می کند.
۲
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که در زیر سایۀ درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجرهها ست.
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که در زیر سایۀ درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجرهها ست.
عجب بدبختی ئی است:
مگر قرار نبود که بذر درستکاری به نام احمدی را در زمین استوار بکارند؟
استوارتر از زمین جنگل اصلا یافت نمی شود.
ولی چه می توان کرد که احمدی حواس پرت، تقاضای مدرن خود را فوری فراموش کرده است.
درخواست یک ثانیه بعد شاعر مهم شعر مدرن کشور
کاشته شدن در کنار پنجره ها ست.
چرا و به چه دلیل؟
برای اینکه درختان جنگل
معیوب اند.
اینکه هنوز عیب بزرگی نیست.
عیب بزرگ درختان معیوب جنگل
سایه نحس انها ست که به مذاق تحفه نطنز خوش نمی آید.
درخواست اکید احمدی کاشت هدشن در کنار پنجره ها ست.
من ـ زور از کنار پنجره ها چیست؟
در بالکن خانه ها؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر