شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
۱
کسان را درم داد و تشریف و اسب
طبیعی است اخلاق نیکو، نه کسب
معنی تحت اللفظی:
حاتم طایی به قاصد و یاران رسول امپراطور روم
پول و خلعت و اسب داد.
بنابرین، اخلاق حاتم نیکو بوده است
و
اخلاق نیکو، طبیعی و نه اکتسابی.
کسی که جز اسب تازی در درگاه نداشته و کبابش کرده، اکنون
به حضرات
درم و تشریف و اسب می بخشد.
حتما سیل و طوفان شبانه قطع شده و جاده ها روبه راه و حاتم به گله اسب هایش سر زده و برای رسول و ده مردش اسب آورده است.
سعدی
در این بیت شعر،
از فرصت استفاده می کند و تئوری بنیاد را مثل زهری در ضمیر مخاطب خود می ریزد.
او برای این کار دیالک تیک پدیده و ماهیت را به شکل دیالک تیک روی و خوی بسط و تعمیم می دهد و اخلاق (خوی) انسانی را امری طبیعی، مادرزادی، بنیادی و ماهوی می داند، نه اکتسابی و اجتماعی.
این تئوری بنیاد تناقض مند سعدی است که حتی سجایای اخلاقی را نه اجتماعی، اکتسابی، طبقاتی، بلکه مادرزادی، طبیعی و خدادادی قلمداد می کند.
کرامت حاتم،
ظاهرا در شکم مادرش تکوین یافته و وارد نطفه او شده است.
اگر سعدی واقعا به این یاوه و خرافه اعتقاد داشته باشد، پس باید از دعوت خستگی ناپذیر مردم به کرم پیشگی دست بردارد:
الا گر جفاکاری اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
معنی تحت اللفظی:
ای جفاکار، بیندیش و وفا وبخشندگی پیشه کن
اگر بخشندگی چیزی طبیعی است و نه اکتسابی،
پس دعوت کسی به بخشندگی بی معنی و ضد عقلی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر