۱۴۰۲ مرداد ۱۲, پنجشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تضاد (۹)

 

 

پروفسور گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

 

۵

تضاد در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی

  

۱

·    توسعه تئوری علمی و ماتریالیستی ـ دیالک تیکی تضاد، به مثابه سرچشمه و نیروی محرکه حرکت و توسعه در طبیعت و جامعه، به مثابه نیروی محرکه شناخت علمی و به مثابه متد مددکار کردوکار عملی و دگرگونساز آگاهانه انسان ها ـ برای اولین بار ـ بر زمینه تنها طبقه انقلابی قاطع و پیگیر در جامعه سرمایه داری (پرولتاریا) امکان پذیر گردید.

 

۲

·    توسعه این تئوری و تحول ماتریالیستی پیگیر دیالک تیک هگل ـ به طور کلی ـ ثمره کار مارکس، انگلس و لنین بوده است. 

 

۳

·    مارکس و انگلس در وهله اول قصد تجزیه و تحلیل تضادهای مشخص زیرین جامعه سرمایه داری را داشتند:

 

الف

·    تضادهای طبقاتی

 

ب

·    تضاد میان خصلت جامعتی تولید و فرم خصوصی مالکیت

 

پ

·    تضاد میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی

 

ت

·     تضاد میان فرد و جامعه

·    و غیره.

 

۴

·    مارکس در آثار آغازین خود تحت عناوین «نقد حقوق دولتی هگل» و «نقد فلسفه حقوقی هگل ـ مقدمه» درک هگل از اصل تضاد را به مثابه سیستمی از پیوند میان انتزاعات خودمختار (انتزاعاتی که خود را مستقل ساخته اند)، مورد انتقاد قرار می دهد و کشف تجربی ـ مشخص تضادمندی حیات اجتماعی را وظیفه خود قرار می دهد، تا از آن، دورنمای توسعه مبارزه انقلابی و آماج و سمت و سوی آن را بخواند.

 

۵

·    مارکس در اثر خود تحت عنوان «فقر فلسفه» فرمولبندی مفصلی از تئوری دیالک تیکی ـ ماتریالیستی تضاد ارائه می دهد و ضدیت آن را با دیالک تیک هگلی نشان می دهد.

 

۶

·    تئوری تضاد در «مانیفست حزب کمونیست» در تجزیه و تحلیل ساختار و دورنمای توسعه جامعه سرمایه داری برای اولین بار به طور قطعی به رشته تحریرکشیده می شود.     

 

۷

·    انگلس اعتبار عام تئوری تضاد را ـ قبل از همه ـ  به لحاظ معرفتی ـ نظری و متدئولوژیکی ـ ضمن ارزیابی نتایج تحقیقات علوم منفرد (دقیقه) زمان خود ـ در آثار خویش تحت عناوین «آنتی دورینگ» و «دیالک تیک طبیعت» به اثبات می رساند.

 

۸

·    مارکس در اثر خود تحت عنوان «کاپیتال» سرمشق کلاسیکی از کاربست آموزه دیالک تیکی ـ ماتریالیستی تضاد عرضه می کند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر