شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت چهاردهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶ ـ ۶۷)
بخش سوم
۱
بی تو در کـلـبـه گدایی خویش
رنـجهایی کـشیدهام که مپرس
معنی تحت اللفظی:
در کلبه محقر خود، در غیاب تو خیلی رنجها تحمل کرده ام.
حافظ
در این بیت غزل،
ورشکستگی تئوری رزق مقدر را در ملأ عام به غریو طبل اعلام می دارد و منشاء رزق را نه در آسمان، بلکه در زمین، در دربار می جوید.
۲
دلا دایم گدای کوی او باش
بـه حکـم آن که دولت جاودان به
معنی تحت اللفظی:
ما باید گدای کوی پادشاهان باشیم.
برای اینکه ابدیت دولت (دولت گدایی و یا سلطنت) تعیین کننده است.
حافظ
در این بیت غزل،
راه رهائی را در گدائی مادام العمر می داند
و
گدایی
را
به عنوان دولت جاوید جا می زند.
سخن گفتن از گدائی به عنوان دولت جاوید معنائی جز وارونه سازی تئوری رزق الهی ندارد.
۳
حافـظ دوام وصـل میسر نـمیشود
شاهان کـم التـفات به حال گدا کنـند.
معنی تحت اللفظی:
وصل با یار کوتاه مدت است.
برای اینکه یاران مثل شاهانند و اعتنایی به گدایان ندارند.
حافظ
در این بیت غزل،
دیالک تیک عشق
را
به شکل دیالک تیک معشوق و عاشق بسط و تعمیم می دهد و بعد به دیالک تیک شاه و مردم منتقل می کند.
این نه تنها نشانه بی شرمی خارق العاده سعدی و حافظ و امثالهم، بلکه علاوه بر آن نشانه تردستی و شیادی آنان است.
جا زدن دیالک تیک عشق به عنوان دیالک تیک شاه و مردم، یکی از خدعه های ایدئولوژیکی استراتژیک ایدئولوگ های سرسپرده به طبقه حاکمه و دربار بوده است.
مردم
خر نیستند که عاشق شاهان باشند.
وقتی شاهان ار ترس اسکندر به مردم پناه می برند،
مردم سرشان را می برند و کف دست شان می گذارند تا عشق مردم را مزمزه کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر