۱۴۰۲ مرداد ۱۵, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۷۰۶)

 Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت چهاردهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶ ـ ۶۷)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

بی تو در کـلـبـه گدایی خویش 

رنـج‌هایی کـشیده‌ام که مپرس

 معنی تحت اللفظی:

در کلبه محقر خود، در غیاب تو خیلی رنجها تحمل کرده ام.

 

حافظ

در این بیت غزل،

ورشکستگی تئوری رزق مقدر را در ملأ عام به غریو طبل اعلام می دارد و منشاء رزق را نه در آسمان، بلکه در زمین، در دربار می جوید.

 

۲

دلا دایم گدای کوی او باش 

بـه حکـم آن که دولت جاودان به

معنی تحت اللفظی:

ما باید گدای کوی پادشاهان باشیم.

برای اینکه ابدیت دولت (دولت گدایی و یا سلطنت) تعیین کننده است.

 

حافظ

 در این بیت غزل،

راه رهائی را در گدائی مادام العمر می داند

و

گدایی

را

به عنوان دولت جاوید جا می زند.

سخن گفتن از گدائی به عنوان دولت جاوید معنائی جز وارونه سازی تئوری رزق الهی ندارد.

 

۳

حافـظ دوام وصـل میسر نـمی‌شود 

شاهان کـم التـفات به حال گدا کنـند.

  معنی تحت اللفظی:

وصل با یار کوتاه مدت است.

برای اینکه یاران مثل شاهانند و اعتنایی به گدایان ندارند.

 

حافظ

در این بیت غزل،

 دیالک تیک عشق

را

 به شکل دیالک تیک معشوق و عاشق بسط و تعمیم می دهد و بعد به دیالک تیک شاه و مردم منتقل می کند.

 

این نه تنها نشانه بی شرمی خارق العاده سعدی و حافظ و امثالهم، بلکه علاوه بر آن نشانه تردستی و شیادی آنان است.

 

جا زدن دیالک تیک عشق به عنوان دیالک تیک شاه و مردم، یکی از خدعه های ایدئولوژیکی استراتژیک ایدئولوگ های سرسپرده به طبقه حاکمه و دربار بوده است.

 

مردم

خر نیستند که عاشق شاهان باشند.

وقتی شاهان ار ترس اسکندر به مردم پناه می برند،

مردم سرشان را می برند و کف دست شان می گذارند تا عشق مردم را مزمزه کنند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر