میم حجری
آزادی یک مفهوم خاکستریه که ذهن آدمها به تناسب محیط از اون برداشتهای متفاوتی داره.
آگاهی برای آزادی همون نیاز اون لحظه است .
اگر مفهوم درخت از تجرید سرو و صنوبر و سپیدار و غیره تشکیل یافته،
مفهوم آزادی از تجرید چه چیزهایی
تشکیل یافته است؟
اگر آزادی نتیجه آگاهی به جبر باشد،
باید گفت که مفهوم آزادی، نتیجه تجرید همه آگاهی ها به همه فرم های مشخص جبر است.
مثال:
پیش شرط کسب آزادی سیاسی
کسب آگاهی سیاسی
است.
پیش شرط کسب آزادی اقتصادی
کسب آگاهی اقتصادی است.
پیش شرط کسب آزادی مذهبی
کسب آگاهی مذهبی است.
پیش شرط کسب آزادی اجتماعی
کسب آگاهی اجتماعی است.
پیش شرط کسب آزادی ملی
کسب آگاهی ملی است.
پیش شرط کسب آزادی فمینیستی، طبقاتی (کارگری، پیشه وری و دهقانی و غیره)
کسب آگاهی فمینیستی و طبقاتی است.
اکنون می توان گفت که مفهوم آزادی
نتیجه تجرید آزادی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ملی و جنسیتی و مذهبی و طبقاتی و غیره است.
کسی که از مفاهیم سیاسی بی خبر باشد،
دم زدنش از آزادی سیاسی توخالی و خیالی است.
بدون آگاهی سیاسی، بدون از آن خود کردن تعریف مفاهیم سیاسی، بدون کشف نقش و جایگاه و منشاء سیاست در جامعه بشری
درخواست آزادی سیاسی
باد هوا ست.
خر نمی تواند مختار و آزادیخواه باشد.
حتی اگر تفنگ بردارد و به جنگ مسلحانه بپردازد.
تراژدی جنبش های مسلحانه دهقانی و غیره در خیلی جاهای جهان
از این رو ست:
پانچوویلا و زاپاتا و ستارخان و باقرخان
آخر سر
نمی دانند که چه باید کرد
و
سیاستمداران فئودالی و بورژوایی
را
روی کار می آورند و در طویله به لولای دیرآشنای مولا می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر