شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت سوم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)
بخش اول
۱
به قنطار، زر بخش کردن ز گنج
نباشد چو قیراطی از دسترنج
معنی تحت اللفظی:
سطل سطل از گنج پخش کردن، ارزش بخشیدن پشیزی از دسترنج را ندارد.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک داد و ستد
را
تحریف می کند:
زیر قلم سعدی
همه چیز وارونه و معکوس می شود:
اگر کسی نان بخور و نمیرش را ببخشد،
اجرش از کسی که سطل سطل از گنجش می بخشد، بیشتر است.
توده مولد و زحمتکش نه تنها باید خراج و مالیات و بهره مالکانه و ده یک و غیره بدهند، بلکه علاوه بر آن باید کرم پیشه کنند.
۲
برد هرکسی بار در خورد زور
گران است، پای ملخ پیش مور.
معنی تحت اللفظی:
هر کس به اندازه زورش بار می برد.
مثلا پای ملخ برای مورچه بار سنگینی است.
سعدی برای اثبات ادعای خود
دست خواننده را می گیرد و به طبیعت می برد.
ناتورالیزاسیون مسائل جامعتی
و
سوسیالیزاسیون مسائل طبیعی
کسب و کار استدلالی سعدی است.
هر کس باید بسته به بضاعت مالی اش احسان کند.
به همان سان که فیل و مور بسته به توان خود بار می برند.
پشه و مور
از موجودات محبوب سعدی است.
اندیشیدن به توده مولد و زحمتکش، همان
و
رژه رفتن پشه ها و موران و سنگریزه ها در خاطرخروشان سعدی، همان.
بخشش مال خود به این و آن،
ناگهان جای خود را به باربری و حمالی می دهد.
همانطور که حمل پای ملخ برای مور دشوارتر از حمل تنه درختان برای فیل است،
به همان سان هم بذل پشیزی برای رعیتی، دشوارتر از خوان یغمائی برای سعد زنگی است.
نتیجه ضمنی این حکایت سعدی این است
که
بخشندگان واقعی
خداوندان بنده و نعمت و قدرت و مکنت اند و بس.
این اما دروغ بی شرمانه ای بیش نیست.
این وارونه سازی حقایق آشکار است.
خداوندان بنده و نعمت و قدرت و مکنت
ستاننده و گیرنده اند، نه دهنده،
انگل و طفیلی اند، نه مولد و سازنده.
از سوئی باید دسترنج توده های مولد توسط پادشاه، ارباب و ژاندارم و مباشر غارت شود و چندرغازی هم که برای شان می ماند، باید به انگل های پا برهنه و گدا داده شود، تا اجری الهی نصیب شان بشود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر