میم حجری
از كتاب: «زمينه جامعهشناسي»
مقدمه اول
شناخت
مقدمه اول
شناخت
ادامه
ب.
شناخت تدريجي و شناخت ناگهاني
مرحلة اول شناخت
– شناخت حسي –
معمولاً
به
مرحلة دوم
– شناخت منطقي –
مي انجامد.
ولي در زندگي روزانه در بسا موارد، بين مرحلة اول و مرحلة دوم شناخت فاصله
مي افتد،
يا اساساً شناخت از مرحله اول در نمي گذرد.
از اين گذشته
جريانهاي هر مرحله با شدت و سرعت يكساني طي نمي شوند.
ادراك گاهي به تندي و
گاهي به كندي دست ميدهد.
زماني عاطفه شدت مي گيرد و زماني ادراك بر عاطفه
چيرگي مي ورزد.
جريانهاي شناخت
گاهي
به طور منظم و متوالي طي مي شوند
و
گاهي در يكي از آنها وقفه و يا توقفي روي مي دهد.
ممكن است كسي پس از ادراك
يك نمود، از استنتاج بازماند و دير زماني بعد ناگهان در خواب و يا بيداري
نتيجه گيري كند.
بر همين شيوه ممكن است
كسي
در موردي بسرعت جريان هاي
گوناگون شناخت مسئله اي غامض را در نوردد و به حل آن نائل آيد،
حال آنكه در
مواردي ديگر از عهده چنين كاري برنيايد.
تاريخ علم و هنر در اين زمينه
نمونه هاي بسيار عرضه داشته است:
تارتي ني (tartini)،
آهنگساز ايتاليايــي
قرن هيجدهم
صورت نهائي آهنگ معــروف خود،
«سونات شيطان»
را
در خـــواب
تنظيم كـــرد،
و
آرخي مه دس (Archimedes)،
دانشمند يوناني سدة سوم پيش از
مسيح
بغتتاً در گرمابه به كشف قانون علمي بزرگي توفيق يافت.
ما این فراز از مقاله آریانپوررا نیز نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
۱
شناخت تدريجي و شناخت ناگهاني
مرحلة
اول شناخت
– شناخت حسي –
معمولاً
به
مرحلة دوم
– شناخت منطقي –
مي انجامد.
طرز تفکر آریانپور
متافیزیکی است و نه دیالک تیکی.
درست به همین دلیل
او میان حسی و عقلی دیوار می کشد.
در حالیکه حسی و عقلی، رابطه دیالک تیکی با هم دارند
و
دیالک تیک حسی و عقلی
را
و
اصولا
هر دیالک تیکی
را
با بمب اتم هم نمی توان تخریب کرد.
شناخت حسی
در مغز مورد حلاجی قرار می گیرد و به شناخت عقلی مبدل می شود
و
شناخت عقلی
راه رفته
را
دوباره برمی گیرد و به تعمیق شناخت حسی مدد می رساند تا مجددا راه آمده را برگردد و تعمیق یابد.
این روندی لایتناهی است.
یعنی
روند شناخت
روندی پایان ناپذیر است.
خود شناخت حسی
هم
از صفر شروع نمی شود تا به شناخت عقلی بینجامد.
مسئله فقط این است
که
نقش تعیین کننده در دیالک تیک حسی و عقلی
در تحلیل نهایی
از آن حسی است.
این بدان معنی است
که
نه
شناخت حسی مجزا از شناخت عقلی وجود دارد و نه شناخت عقلی مجزا از شناخت حسی.
دیالک تیکی از آندو وجود دارد.
مثال
دهقانی که برای تهیه هیزم تبر بر تنه درخت می زند،
بضاعت معینی از شناخت عقلی راجع به تنه و درخت و تبر و غیره در اختیار دارد که در روند تجربه، یعنی در روند زدن تبر بر تنه درخت، آن را به محک تجربه می زند و تصحیح می کند، تکمیل می کند، توسعه می دهد و تعمیق می بخشد.
۲
ولي در زندگي روزانه در بسا موارد، بين مرحلة اول و مرحلة دوم شناخت فاصله
مي افتد،
يا اساساً شناخت از مرحله اول در نمي گذرد.
طرز تفکر متافیزیکی آریانپور
اکنون برملا می شود.
آریانپور
دیالک تیک شناخت حسی و عقلی
را
نمی شناسد
و
خیال می کند که شناخت حسی مستقل از شناخت عقلی وجود دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر