۱۴۰۱ بهمن ۶, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۷۹)


 
میم حجری

 

ای بسا آتش ها
که توسط پرندگان نهاده می شوند.

دلیلش چیست؟

اسپینوزا
خلایق برای نوکریت خود مبارزه می کنند.
آنسان که انگار برای آزادی خود مبارزه کرده اند.

آره.
زحمتکشان در همه طوایل طبقاتی
مولتی میلیاردرها را بر گرده خود می نشانند و حلوا حلوا می کنند.
ترامپ و پوتین و پالان و سیدعلی و عردوغان و غیره
به طرق خیلی خیلی دموکراتیک انتخاب می شوند.

استتار استراتژیکی نباتات


مش فرشید
ایده ئولوژی به چه معنی است؟
خودت مگر ایده ئولوژی نداری؟
فقط لاتها و لومپن ها و گداها و جنده ها ایده ئولوژی ندارند.
به عبارت دقیقتر
ایده ئولوژی طبقاتی خاص خود را ندارند.
ایده ئولوژی که فحش خواهر و مادر نیست.
ایده ئولوژی را هر کس با شیر مادر از آن خود می کند و با کفن و دفن از دست میدهد..


هی آراگون
آفتاب زمستانی
مگر می تواند پر نور باشد؟
خلایق روستایی به آفتاب زمستانی
آفتاب خر کش نام داده اند



ای جماعت بی خبر از فقه فئودالی ـ اسلامی
مگر
گدایی جرم است؟
گدایی در شرع عنور و عینور
فخر است.
به معنی کبر و نخوت زدایی از خویشتن خویش است.
کسب و کار
روحانیت به طور کلی
گدایی است.
سعدی در بوستان و گلستان بابی را به گدایان و باب دیگری را به احسان اختصاص داده است.



دوره به معنی عصر نیست.
ترجمه اپوخه به فارسی دوران و به عربی عصر است.
دوران یکی از مهم ترین مفاهیم ماتریالیسم تاریخی است.
دوران پس از پیروزی انقلاب اکتبر
نه
دوران امپریالیسم
بلکه دوران گذار گلوبال از سرمایه داری به سوسیالیسم است.



سطل ننه ات طلب ها چنان وانمود می کنند که انگار دربار پهلوی هم مخالف کیش تشیع اصلا حشری بوده و هم بیت المال را به مردم می دادند و خودشان ذلت می کشیدند. اخیرا یکی از قصور اشراف پهلوی را در انگلستان به فروش گذاشتند به قیمت ۱۳ میلیون دلار



نظرت راجع به خودت
به مراتب مهمتر از نظر دیگران راجع به تو ست.
فرنگی

فرنگی ها
در عقب ماندگی فکری و فرهنگی
شبیه آخوندها هستند.
کسب و کارشان هارت و پورت توخالی است.
اولا
چرا نظر خر راجع به خودش
علمی تر از نظر خردمندان راجع به او ست؟
ثانیا
غریزه حفظ نفس
اجازه انتقاد از خود به خر نمی دهد تا شق القمر کند.
فرد همه خریت های خود را توجیه خرکی و ماستمالی الکی می کند.
به همین دلیل
روشنگری علمی و انقلابی
بی آلترناتیو
می ماند
و
الزامی



بینش شما
سوبژکتیویستی است.
شما به اندیشه نمی اندیشید.
بلکه با اندیشنده گیر می دهید.
شما از جنبش کارگری اصلا خبر ندارید.
دیروز از اینشتین سخنی را نقد کردیم .
می توانید بخوانید و ببینید که او هم خریت را به کار برده است.
ضمنا ما از بچه های خیابان هستیم و نه از بچه های اعیان و اشراف


اوپتیمیست (خوش بین)
کسی است
که
همه چیز را نصفا وخیم و یا مضاعفا خوب
می بیند.
فرنگی

نه.
اوپتیمیست
کسی است که انقلابی است
و
همه چیز را در توسعه و تکامل و تعالی می بیند
یعنی
رئالیست و راسیونالیست (واقع بین و خردگرا) است.
یعنی
مارکسیست است.



رشد در جنقوری


آدم برفی و آدمک های برفی

آدم برفی
مربی کودکستان آدمک های برفی

البرت اینشتین
جهان تحت سلطه سه نیروی زیر است:
خریت
ترس
و
حرص و آز

هی لامصب
تو فیزیسینی و یا فقیهی؟
این خرافات از خودت اند و یا عیرانیان به نا مت منتشر می کنند تا آبرو ببرند؟
کسب و کار این جماعت
آبرو بردن است و بس.
خریت و ترس و آز
هم ثانوی اند و هم نسبی اند.
جهان
تحت سلطه چیزهای نسبی و ثانوی و بند تنبانی قرار ندارد.
جهان
تحت سلطه سرمایه قرار دارد
سرمایه ای که از تک تک سوراخ سنبه هایش
چرک و کثافت و خون تراوش می کند.



یا رب روا مدار
آره.
یا رب روا مدار، گدا معتبر شود
گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود.
کودک کشد
گردنه گیرد
لاشخور شود و خصم خدا و بشر شود.



منظور فروغ انقلابی چیز دیگری است
ای جماعت اکابر نرفته و ملا شده
بقیه این شعر انتقادی و انقلابی فروغ را اگر بخوانید شاید متوجه ماجرا بشوید:
از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را
آیا زمین که زیر پای تو می لرزد
تنهاتر از تو نیست ؟
پیغمبران ، رسالت ویرانی را
با خود به قرن ما اوردند
این انفجارهای پیاپی،
و ابرها مسموم ،
آیا طنین آیه های مقدس هستند؟
ای دوست، ای برادر ، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس.





امشب گفتم آدم به همه چی عادت میکنه، غیر از دوست داشته نشدن.
آدم از دوست داشته نشدن میمیره.
میتی

اولا
کسی وحتی میکرو موجودی یافت نمیشود که خودش عاشق سینه چاک خودش نباشد
غریزه حفظ نفس
بهترین یارو یاور هر موجودی است
ثانیا
کسی
دیگری را واقعا دوست ندارد.
دلیل دوست داشتن کذایی این و ان رفع نیاز است
یعنی خودخواهی است
آدم اگر آدم باشد
نیازی به دوست داشته شدن توسط این و ان ندارد

طنز تیزی از دکارت

طنز تیزی از دکارت که در آخرالزمان اعتبار ندارد.
اکنون
خردمندی و خردگرایی
ننگ است
و
خردستیزی
فخر.


من اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قويي به صحرا بميرد
چو روزي ز آغوش دريا برآمد
 شبي هم در آغوش دريا بميرد...
مهدی حمیدی

خوب بقیه اش چی؟
وقتی کسی می گوید
گیرم که فلان چیز را ندیده ام
چیز دیگری را حتما دیده است.


داستایفسکی
آخوندی است که مبلغ مسیحیت در هنر است.
قهرمان جنایات و مکافات او
زنی را که از طریق قرض دادن به فقرا با گرو نگهداشتن چندرغازشان
روزگار می گذراند کشته است.
بعد دچار عذاب وجدان شده است.
منظور داتسایفسکی اخوند
این است که اگر مسیحی بود ادم نمی کشت.
پس پیش به سوی مذهب


مدرسه در جنقوری
به این می گویند:
رشد سرسام آور در جنقوری تهوع آور




با کسی که برای کشتنت أمده است، نمی توان راجع به صلح مذاکره کرد.
گلد مایر

آره.
ظاهرا قضیه از این قرار است.
ولی
راجع به صلح
فقط میتوان با دشمن خود مذاکره کرد و نه با دوست خود.
مسئله
نه
در امکان مذاکره
بلکه
در ماهیت طبقاتی اختلافات است.
مسئله این است که قدرت در دست کدام طبقه اجتماعی است:
مثال
اگر در اسرائیل و فلسطین
طبقه زحمتکش
زمام امور را در دست داشته باشد
اصلا
دلیلی برای خصومت پیدا نمی شود
تا به مذاکره راجع به صلح نیاز افتد.


یک انسان با نگرش علمی می باید در همه پدیده ها با شک و تردی بنگرد تا به ماهیت آن پی ببرد
آقجری

اولا چرا و به چه دلیل؟
شک وتردید به چه معنی است؟
شک و تردید
کسب و کار خران است و نه خردگرایان که رهنمایی به نام خرد دارند.
کدام علمی و عالمی با شک و تردید شق القمر کرده است؟
ماهیت چیست که با شک و تردید کشف شود؟
ماهیت طبقاتی سعدی چه بوده است.
در فلسفه جامعتی سعدی
همه مکاتب فلسفی جهان نمایندگی می شود.
آره
سعدی مبلغ رفرم (تعدیل تضادهای جامعتی) است تا توده مجبور به انقلاب نشود.
الترناتیو نظام فئودالی
یعنی بورژوازی اما توان انقلاب نداشته است تا سعدی سنگر عوض کند.
در قرن بیستم
حتی
بورژوازی طویله
انقلابی نبوده است چه رسد به قرن سعدی



فقط ایران نیست.
ما همینجا ۱۰۰۰ دوست مجازی فرنگی داریم
که
فرقی با جنقوریان ندارند.
جهان شده طویله.
مانی پولاسیون فکری سیستماتیک مردم
توسط طبقه حاکمه ثمر داده است.
کسی توان و حوصله تفکر ندارد


چرا با دست ضعیف
و
نه
با
تعلقات طبقاتی نیمه فئودالی ـ‌ نیمه بورژوایی؟



من خواهان جنگ با روسیه نیستم.
فرنگی

جنگ چیست؟
فرنگی بی خبر از الفبای مارکسیسم؟
جنگ
یکی از فرمهای مبارزه طبقاتی است.
این بدان معنی است که جنگ
نه بین روسیه و اوکراین
نه
حتی بین مردم روسیه و مردم اوکراین
بلکه
بین طبقات حاکمه در این طویله ها صورت می گیرد.
تهوع انگیزی این جور جنگ ها
این است که طرفین جنگ
هر دو انگلند.
مبارزه بر ضد اولیگارشیسم (و فوندامنتالیسم و امپریایلسم و فاشیسم)
خواه د اولیگارشیسم روس
خواه د اولیگارشیسم اوکراین ویا لهستان و آذربایجان و غیره
وظیفه هر فرد انقلابی است.



خصایص اخلاقی مثبت مانند رستگویی ،صداقت،محبت،وفای به عهد ،هرچند منشأ شأن از نظام های کهن است ،اما در هر زمانی پسندیده هستند ودر واقع هرچند منشأ طبقاتی دارند اما فرا طبقاتی عمل میکنند
میکائیل

مفاهیم همین جمله شما و موضعگیری شما قابل بحث و بررسی مارکسیستی اند.
خصایص اخلاقی مثبت و منفی
وجود ندارند.
گروهی آن
گروهی این
پسندند.
اخلاق چیست؟
احلاق یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است که تابع زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی و به ویژه مناسبات مالکیت) است
یعنی چیزی طبقاتی است و نه ماورای طبقاتی.
نظام های کهن
مفهوم دقیقی نیست.
هم نظام اشتراکی اولیه
نظام کهن است و هم نظام برده داری
تازه اگر نظامات بربریت و توحش را نظام ندانیم.
اصلا عهد به چه معنی است؟
کی با کی عهد می بندد؟
ضمنا چرا عهد میبندد و قرارداد نمی بندد؟





دیالک تیک ریاضت و لذت
از مارکس است.
ولی قرن ها قبل از مارکس
سعدی
آن را و نه فقط آن را هم توسعه داده است.
اره.
همین حمل اندیشه ها
کار ما ست
و
کار منبع لذت حقیقی است.



صحنه از الترناتیو انقلابی و خلقی خالی است
به همین دلیل همانطور که شیخ جای شاه را گرفت،
می خواهند ورق برگردد و شاه مجددا جای شیخ را بگیرد.

نه.
همین مفاهیم ریا و منیت و خودخواهی و غیره
هم
منشاء فئودالی دارند.
می توانیم کل شعر را هم تحلیل کنیم.
پای هر منبری
همین فضایل اخلاقی فئودالی و برده داری تبلیغ می شوند.
آثار سعدی و حافظ و غیره منابر همین فضایل اخلاقی اند.






کجای قصه فرهاد و شیرین خوش است؟
فرهاد در بهترین حالت خر است


 

چرچیل
بزرگ ترین عامل پیروزی بر فاشیسم بوده است؟
ای جماعت غافل از قالفه روشنگری
اتحاد شوروی ۳۰ میلیون شهید داده است.
شهرهاهای صنعتی بزرگش با خاک یکسان شده اند.

اگر عقلی در بساط تان نیست،
چشم بینا هم ندارید؟


زیباکلام
حرف زدن بلد نیست.
جز مقررات
به چه معنی است.
من ـ زورش
جزو مقررات
است.
زیبا کلام کچلی است که زلفعلی اش نام داده اند.



برشت و وحدت
دلیلش چیست
مش برشت؟

پیش شرط اتحاد
کشف پیشاپیش منافع مشترک است.
مثلا کسب توان تمیز دوست از دشمن است.
و قبل از همه
کسب توان تفکر است.
خر
هرگز نمیتواند به شناخت چیزی نایل آید و با خران دیگر متحد شود.
پس
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی برای ترک خریت و ورد به عالم آدمیت


ویکتور هوگو و ترس
ترس نیست
ویکتور «هو» گو
غریزه حفظ نفس است.
ترس
آژیر خطر است و بس.
جهش قهرمانانه خرگوش و موش
ساز و برگ آنها برای رهایش از خطر است که در روند میلیون ها ساله تکامل تشکیل یافته است.


ویرایش:
تئاتر قجر
و
نه
فجر.

ز احمد تا احد
یک میم فرق است
جهانی اندرین یک میم غرق است

زن و اژدها


بنویسید
که برتولت برشت
آزارنده بود.
پس از مرگ هم همچنان و هنوز آزارنده است
ضمنا
امکاناتی هست.
برتولت برشت


ویلهلم گنازینو
اگر کسی درنیابد که انسان مخترع جهانی خویش است
نهایتا پای تلویزیون جان به جان آفرین می سپارد.

هی مش ویلهلم
جهان درونی
چیزی جز انعکاس جهان برونی نیست.
همه چیز هستی حکم ایینه دارد
یعنی
همه چیز از یکدیگر عکس برمی دارند و در یکدیگر عکس می اندازند.
انعکاس خاصیت ماده است.
مش لنین
تلویزیون
فی نفسه چیز بدی نیست.
تلویزیون
وسیله مبادله فکری است
تعیین کننده نه وسایل
بلکه نحوه استفاده از انها ست.
با داس
هم
میتوان خوشه های زرین گندم درو کرد و نان به دست اورد و از مرگ رهایی یافت
و
هم
می توان گردن دخترک زیبای خود را برید و اجر عظیم برد.
داس
وسیله است و مقصر نیست


خشم خدا

آفرینش
خرافه ای بیش نیست.
عدم موجود گردد، این محال است.
وجود از روز اول لایزال است


موضوع این اثر هنری
زمان است.
شناخت هنری هنرمند از زمان در تصاویر مختلف این اثر تبیین می یابد:
ساعت
به مثابه رخت شسته شده و به بند رخت آویخته شده.
زمان به مثابه چیزی شناور در شط هستی.
پیچ و خم زمان
زمان به مثابه دیالک تیک حرکت و سکون.
دیالگ تیک زمان و مکان و ماده از مهم ترین دیالک تیک های فلسفه پرولتاریا ست
نه
زمان
به تنهایی وجود دارد
و
نه
مکان
و
نه
ماده.
رابطه زمان و مکان و ماده
همان رابطه فرم و محتوا
ظرف و مظروف است.
زمان و مکان ظرف تو در توی واحدی را تشکیل می هند که مظروف شان ماده است
ماده در دیالک تیکی از حرکت و سکون قرار دارد:
زمان
بیانگر حرکت ماده است و مکان بیانگر سکونش.
حرکت
مطلق است
و
سکون
نسبی است.




انسان یک نگاه را بهتر از یک حرف به خاطر می‌سپارد.
ایتالو اسووو

این نگاه ها
اولا
نقش بازی اند
و
نه
نگاه خشک و خالی.
ثانیا
این نگاه ها
نگاه های زن زیبایی اند که نظیرش یک در یک میلیون هم یافت نمی شود
و
نه
نگاه هر زن عادی.



کسانی که حرکت نمی کنند،
متوجه غل و زنجیر در دست و پای شان نمی شوند.
روزا لوکزمبورگ

هی مش روزا
حتی ذره ای نمیت وان یافت که در حرکت و جنب و جوش و جنبش مدام نباشد.
چه رسد به بنی آدم که اشرف موجودات است.
همه چیز هستی
خودجنب است.
دلیلش این است که ساختار همه چیز
دیالک تیکی است.
ورود به خانه ای، کارخانه ای، اداره ای، مدرسه ای، محفلی، مجلس و مسجدی
همان
و
پی بردن به غل و زنجیر در دست و پای خود
همان.
مسئله نه وقوف صرف به غل و زنجیر
بلکه فقدان شرایط عینی و ذهنی لازم برای مبارزه در راه گسستن زنجیرها ست.


به مفاهیم باید دقتی وسواس مند داشت.
(لنین)
پایگاه طبقاتی با خاستگاه طبقاتی
دو مفهوم مختلفند.
بحث بر سر ماهیت را ادامه ندادید.
ماهیت چیست؟

     
هی مش فروم
هر کس
بی اعتنا به افراد دور و بر
باید به من درونی اش پاسخگو باشد.
یعنی
منطقی عمل کند و نه ضد منطقی.
حتی نباتات و جانوران
و
حتی ذرات
منطقی عمل می کنند و نه آنارشیستی و خرکی.





ایراد اصلی ابنای بشر بیگانگی با تعریف مفاهیم است.
مثلا مفهوم آزادی، دموکراسی، انقلاب ناشناخته مانده اند.
ما ۲۰ سال است که تعریف مفاهیم را ترجمه و منتشر می کنیم
فقط اجنه می خوانند

بین شور انقلابی و شعور انقلابی یک بام فاصله است.
میرزا

شور و شعور
به تنهایی وجود ندارند.
شور و شعور
دیالک تیکی می سازند و به یکدیگر مبدل می شود.
اگر کفه ترازوی دیالک تیکی شعور سبک باشد
کفه شور سنگین تر می شود و بر عکس.
ما در جنقوری
کسی نمی شناسیم که دارای شعور انقلایی باشد
جهان طویله شده است
چه رسد به جنقوری


مردم ایران اشتباه نکنید ما برای پیروزیمان در این انقلاب و ساختن آینده مان به هیچ کشور دیگری تکیه نخواهیم کرد، تجربه نشان داده که دیگران، دیگرانند. ما ایرانیان ، با عزمی ملی و میهنپرستانه ، دست رد بر سینه تمامی استعمارگران می زنیم
آزاد

هیچ مسئله ای در خارج از داربست دیالک تیکی اش حل نمی شود.
باید دیالک تیک داخلی و خارجی تشکیل شود تا مصدقی عزل شود و شاهی نصب شود
ویا شاهی عزل شود و شیخی نصب شود.




وقتی دچار بحران روحی میشید چیکار میکنید من دارم منهدم میشم
زهره

اگر معضل روحی داشته باشی
بهتر است بنویسی
و یا بگویی و ضبط بکنی
تا به تخلیه فشار روحی نایل ایی.
بهتر از هر چیز
کار است
کار فیزیکی ویا فکری

مهسا پارلمان اروپا از دید جماران

آره.
پارلمان اروپا و امریکا و روسیه
فرقی با مجلس شوربای اسلامی ندارد
همه از دم زباله اند




هرج و مرج بخشی از بدنه ی خیزش های انقلابی است.سکوت روشنفکران در ابتدا فضا را برای شعبان بی مخ های به ظاهر انقلابی که تاکنون بهایی نداده اند باز می گذارد تفکر جمعی به مرور متوجه دو سویه بودن سخنان این اشخاص می شود و به صورت سیستماتیک حذف می گردند
میرزا

اولا
شعبان و سلیمان بی مخ ها
انقلابی نبوده اند و نیستند.
ثانیا
این زباله ها را روشنفکران به خدمت نمی گیرند
طبقات حاکمه مرتجع به خدمت می گیرد
تا اعمال کثیف را اینها برایشان انجام دهند.
شاه و شیخ
شکنجه گر و قاتل نیستند
شعبان ها و سلیمان ها شکنجه گر و قاتلند



مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد
که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد

اگر روحانیت بی مغز بود
نمی توانست هزاران سال بر گرده مردم نشیند.
روحانیت را باید از نو شناخت:
روحانیت
اعجوبه ای است که یک پایش در زیربنای جامعه است
و
پای دیگرش
در روبنای ان.
روحانیت از جنس کنه است که هم ماندنش مهلک است و هم کندنش


امروز داشتم کارامو می نوشتم که کاری نمونه برای فردا دخترم اومده میگه: مامان داری آرزوهاتو می نویسی؟ گفتم نه، مگه آرزو رو می‌نویسن؟ گفت: بنویس شون، زود برآورده میشن یادم اومد من هیچ وقت آرزوهامو ننوشتم باید این روزا وقت بزارم و آرزوهامو بنویسم شما چی، هیچ وقت آرزوتونو نوشتید؟
سماع

همه
بدون استثناء
آرزوهای خود را مطرح می سازند.
حق با دخترکت است:
طرح مسئله
گامی در راه حل مسئله است.


تهش هیچی نیست، از مسیر لذت نبریم باختیم
نیلوفر

لذت چیست؟
لذت به تنهایی وجود ندارد.
لذت در دیالک تیک ریاضت و لذت وجود دارد.
نابرده رنج
گنج میسر نمی شود.
مزد ا« گرفت
جان برادر
که کار کرد.



۸۲۸ میلیون نفر در جهان کنونی
در خطر مرگ از گرسنگی اند.
عخبار دیروز

مقصر چیست و کیست؟
با مفاهیم اخلاقی عهد بوقی از قبیل شرف که نمیتوان جامعه و جهان را درک کرد و توضیح داد.
مارکسیسم بیاموز تا رستگار شوی



اسکار وایلد
دلیل عشق کسی به کسی
این است که ان کس
ترانه ای میخواند که فقط او می شنود.

نه.
دلیل عشق به کسی
خریت است.
کسب و کار خر عاشق این و ان شدن است و بس.



نباتات و ماران

از جمادی مردم و نامی (نبات) شدم
وز نما (نباتات) مردم
به
افعی سر زدم


آزادي بيان هدف نيست، بلكه پيش فرضي براي آمادگي درك دمكراسيست. تحمل شنيدن نظر مخالف و انتقاد پذيري شرط لازم براي حصول آزادي بيان است. دستاورد نقد نظرات مختلف دانش است. دانش ضامن دمكراسي بعد از انقلاب است.
ایزد

همه این دعاوی شما غلط اند.
شما و نه فقط شما
معنی ساده ترین مفاهیم را نمی دانید.
مثلا تفاوت آزادی و حق را نمی دانید.
حق بیان نظر و تشکیل انجمن های صنفی و سیاسی و هنری و غیره مورد نظر شما ست.
آزادی چیست؟
دموکراسی چیست؟
انقلاب چیست؟


عشق یعنی در میان صد هزاران مثنوی
 بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند
فاضل_نظری

هی فاضل بی فضل
اولا
تک بیت ها بو ندارند.
چی دارند؟
ثانیا
این تعریف خریت است و نه تعریف عشق


کجای یت عربی است؟
مگر خریت واژه عربی است؟



وجود دارن دخترایی که مهربونن نسبت به پول بی تفاوتند ، وفادارن کم توقعن امّا نیست پسری که بتونه دلشونو بدست بیاره.
بهاریلی

دختری که بی تفاوت به پول باشد
خر است و نه دختر.
درک چیستایی پول
پیش شرط خروج از طویله خریت و ورود به عالم آدمیت است.
پول چیست؟


قفس به این بزرگی، کاشکی پرنده بودم
نیلوفر

پرنده بوده ایم.
ترک پرندگی کرده ایم و آدم شده ایم.
مولانا هم گفته است:
از جمادی مردم و نامی شدم ...
پیش شرط ترک قفس
درک قفس است
و
پیش شرط درک قفس
ترک پرندگی وارگی (ترک جانوریت و به قول معروف ترک خریت) است




مارکس نقدگرایی را ابزار مهمی برای تغییر جهان میدانست.
الیار

نقدگرایی و یا کریتیسیسم
به کانت تعلق دارد و نه به مارکس.

مارکس
دیالک تیک قلم و قدم را
به صورت طنری
به شکل دیالک تیک سخن و سلاح (نقد نظری و نقد عملی) بسط و تعمیم داده است.
پیش شرط تغییر هر چیز
شناخت پیشایپش آن چیز است.
این بدان معنی است
اولا
هیچ چیز ناشناخته ای را نمیتوان تغییر داد
ثانیا
خر نمی تواند بانی تحول و تغییر چیزی باشد:
توانا بود هر که دانا بود.
یعنی پیش شرط توانایی
دانایی است.



ناظم حکمت، نامی ماندگار!
گاهی، هیچ نیازی به توضیحات اضافی نیست. انگار که آفتاب را با سر انگشت نشان بدهید و بگوئید :
«ببینید این آفتاب است!».
بله، برخی پدیده ها و آدم ها، هیچ نیازی به معرفی و تبلیغات این و آن ندارند، زیرا که نام آنان خود شناسنامه کامل آنان است.
حریف

همه چیز هستی باید از محکمه خرد کل اندیش (فلسفه علمی، مارکسیسم)
سربلند بیرون آید تا تأیید شود.
حتی
خدا
حتی
خورشید
حتی مارکس و انگلس
حتی
لنین و ان و این.
تعیین کننده
نه
نام و نامه و شناسنامه
بلکه حقیقت است و بس.
پرولتاریا
با حقیقت می افتد و برمی خیزد.
بالاتر از حقیقت
مرجعی وجود ندارد.


اشرار
دنیا را به خطر نمی اندازند.
کسانی که جلوی اشرار را نمی گیرند
دنیا را به خطر می اندازند.
فرنگی

کسی از این لاطائلات سر می دهد
که
یا
لاشخور و لات باشد
و
یا
خنگ و منگ و مات باشد.
قدرت
در مالکیت است و نه در کمیت.
قدرت
در مالکیت بر وسایل اساسی تولید است.
این الفبای مارکسیسم است
که
ندانستنش شرم انگیز است و ننگ انگیز است


خود امپریالیسم
یعنی همین امریکا و اروپا این زباله ها را در گوادولوپ به قدرت رسانده اند.
حالا
خودآورده ها را در لیست تروریست جا می دهند
بی قطره ای شرم بر جبین

ضد دیالک تیکی حقیقت
واقعیت (ناحقیقت) است
و
نه دروغ.

ضد دیالک تیکی دروغ
راست است و نه حقیقت.
حقیقت
انعکاس نسبتا دقیق و درست واقعیت است.
مثال:
زمین سیاره ای خاکی است.
این یک حقیقت است.
چون زمین واقعا هم سیاره ای خاکی است.

مثال:
زمین سیاره ای طلایی است.
این یک ناحقیقت است.
برای اینکه زمین واقعا از طلا تشکیل نیافته است.
هر راستی حتما نباید حقیقی باشد.
ولی می تواند واقعی باشد.
ای بسا دروغ که حقیقت است.
مثال:
طبقه حاکمه جنقوری
جوانان و زنان کشور را ترور می کند.
این حکمی حقیقی است
ولی
حکمی واقعی نیست.
چون لاشخورهای سپاه و بسیج واقعا آدم می کشند و نه طبقه حاکمه.
این لاشخورها اما
مزدور طبقه حاکمه اند و معذورند.
حقیقت
در ورای ظواهر امور است.
حقیقت
در اعماق چیزها و پدیده ها و سیستم ها ست.
حقیقت
همشیره ماهیت است.



فرهنگ عاریایی
هارت و پورتی بیش نیست.

عاریاییان
بیگانه با سواد بخوان و بمیرند
چه رسد به آشنایی با فکر و فلسفه و فن و فرهنگ



تمرکز اوپوزیسیون چپگرا به چیست؟
انتشار عکس شهدا
دادن شعار تفاوت در عندیشه و وحدت در عمل
که موضعگیری سیاسی نیست.
اتفاقا شعار تفاوت در عندیشه و وحدت در عمل
را
شازده رضا هم می دهد.
حزب توده یا باید حزبی فلسفی ـ علمی باشد و یا ول معطل است.



آوازخوان
ای باسواد
و
نه
آواز خان.

آبرو می رود ای ابر خردبار ببار.
اکابر توانگر کند خلق را

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر