تحلیلی
از
شعله
چون مرغ سربریده پریشان
پرپر زنان به درگه و دیوار و سقف شب
اما حکیم
از اوج جایگاه بلندش
خم گشته روی چهره سهراب
یا جستجو کنان در نقشی از کتاب
دارد دریغ و دردی
بیرون ز هر کلام
ز این رو به گفت دیگر آرد سخن به لب:
معنی تحت اللفظی:
شعله شمع، بسان مرغ سر بریده ی پریشانی به در و دیوار شب پر می کوبد.
اما فردوسی از اوج جایگاه بلندش روی چهره سهراب و یا روی شاهنامه به نیت جست و جوی مطلبی خم گشته است
و
درد و دریغ بی حد و اندازه ای دارد.
به همین دلیل لحن سخنش دیرگونه است:
۱
این تشبیه سیاوش، یعنی تشبیه شعله شمع به مرغ سر بریده، انرژی تراژیک خارق العاده ای را وارد تراژدی «مهره سرخ» می سازد.
احتمالا چنین تشبیه بکر و بدیعی سابقه نداشته است.
این تشبیه فی نفسه، خارق العاده است.
فوق العاده زیبا و پرمعنا ست.
۲
شعله شمع پرپر زنان خود را به در و دیوار شب می زند، درست به همان سان که مرغ سر بریده پریشانی پرپر زنان خود را به در و دیوار دور و بر می زند.
فردوسی
در پرتو این شعله پرپر زن شمع،
شاهکار سی ساله خویش را مرور می کند و سهراب در اوراق باز شاهنامه ایستاده است،
تکیه داده به شمشیر خویش.
این تصاویر و تصورات سیاوش فوق العاده زیبا و کیمیا هستند.
دریغ و درد که سیاوش دیگر نیست.
«آرام،
ای آرزوی تنگدلان
بر کشیده نام
تا تارک سلاله رستم
آرام،
در راه پر مخاطره بگذاشتی چو گام
دیگر چه جای شکوه و اندوه؟
پرمایه پهلوان
در خورد پهلوانی
این قصه کن تمام
معنی تحت اللفظی:
آرام باش.
ای آرزوی تنگدلان که نامت بر ستیغ قله تبار رستم می درخشد.
آرام باش.
اکنون که در راه مخاطره آمیز پا گذاشته ای، شکوه و اندوهت دیگر برای چیست؟
پس قصه را شایسته پهلوانان به اتمام ببر!
۱
در این نحوه برخورد حکیم طوس،
به احتمال قوی
روانشناسی خود سیاوش
موج می زند.
می توان گفت که در این بند شعر، سیاوش خود تجسم دیالک تیک سهراب و فردوسی است.
سیاوش خود، سهراب و فردوسی همزمان است.
۲
می توان گفت که سیاوش در این بند شعر مشغول هماندیشی و همگوئی با خویشتن خویش است.
سیاوش بی کمترین تردید هم چنین بوده است:
تجسم دیالک تیک حکیم و قهرمان بوده است!
تجسم دیالک تیک نظر و عمل بوده است!
تجسم دیالک تیک تئوری و پراتیک بوده است!
۳
تراژدی «مهره سرخ» در حقیقت تراژدی خود سیاوش است
و
شاعر
در این بند شعر،
خود را مورد خطاب قرار می دهد:
آرام باش.
ای آرزوی تنگدلان که نامت بر ستیغ قله تبار توده می درخشد.
آرام باش.
اکنون که در راه مخاطره آمیز توده پا گذاشته ای، شکوه و اندوهت دیگر برای چیست؟
پس قصه را شایسته توده به اتمام ببر!
شایسته ی پهلوان پهلوانپرور بی نیاز از نام و بی اعتنا به نام به اتمام ببر!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر