۱۴۰۱ دی ۲۹, پنجشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۸۲)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین
  

شعله

چون مرغ سربریده پریشان

پرپر زنان به درگه و دیوار و سقف شب

اما حکیم

از اوج جایگاه بلندش

خم گشته روی چهره سهراب

یا جستجو کنان در نقشی از کتاب

دارد دریغ و دردی

بیرون ز هر کلام

ز این رو به گفت دیگر آرد سخن به لب:

 

معنی تحت اللفظی:

شعله شمع، بسان مرغ سر بریده ی پریشانی به در و دیوار شب پر می کوبد.

اما فردوسی از اوج جایگاه بلندش روی چهره سهراب و یا روی شاهنامه به نیت جست و جوی مطلبی خم گشته است

و

درد و دریغ بی حد و اندازه ای دارد.

به همین دلیل لحن سخنش دیرگونه است:


۱

این تشبیه سیاوش، یعنی تشبیه شعله شمع  به مرغ سر بریده، انرژی تراژیک خارق العاده ای را وارد تراژدی «مهره سرخ» می سازد.

احتمالا چنین تشبیه بکر و بدیعی سابقه نداشته است.

این تشبیه فی نفسه، خارق العاده است.

فوق العاده زیبا و پرمعنا ست.

 

۲

شعله شمع پرپر زنان خود را به در و دیوار شب می زند، درست به همان سان که مرغ سر بریده پریشانی پرپر زنان خود را به در و دیوار دور و بر می زند.

 

فردوسی

در پرتو این شعله پرپر زن شمع،

شاهکار سی ساله خویش را مرور می کند و سهراب در اوراق باز   شاهنامه ایستاده است،

تکیه داده به شمشیر خویش.

 

این تصاویر و تصورات سیاوش فوق العاده زیبا و کیمیا هستند.

دریغ و درد که سیاوش دیگر نیست.

 

«آرام،

ای آرزوی تنگدلان

بر کشیده نام

تا تارک سلاله رستم

 

آرام،

در راه پر مخاطره بگذاشتی چو گام

دیگر چه جای شکوه و اندوه؟

 

پرمایه پهلوان

در خورد پهلوانی

این قصه کن تمام

 

معنی تحت اللفظی:

آرام باش.

ای آرزوی تنگدلان که نامت بر ستیغ قله تبار رستم می درخشد.

آرام باش.

اکنون که در راه مخاطره آمیز پا گذاشته ای، شکوه و اندوهت دیگر برای چیست؟

پس قصه را شایسته پهلوانان به اتمام ببر!

 

۱

در این نحوه برخورد حکیم طوس،

به احتمال قوی

روانشناسی خود سیاوش

موج می زند.

می توان گفت که در این بند شعر، سیاوش خود تجسم دیالک تیک سهراب و فردوسی است.

سیاوش خود، سهراب و فردوسی همزمان است.

 

۲

می توان گفت که سیاوش در این بند شعر مشغول هماندیشی و همگوئی با خویشتن خویش است.

 

سیاوش بی کمترین تردید هم چنین بوده است:

تجسم دیالک تیک حکیم و قهرمان بوده است!

تجسم دیالک تیک نظر و عمل بوده است!

تجسم دیالک تیک تئوری و پراتیک بوده است!

 

۳

تراژدی «مهره سرخ» در حقیقت تراژدی خود سیاوش است

 و

 شاعر

 در این بند شعر،

خود را مورد خطاب قرار می دهد:

آرام باش.

ای آرزوی تنگدلان که نامت بر ستیغ قله تبار توده می درخشد.

آرام باش.

اکنون که در راه مخاطره آمیز توده پا گذاشته ای، شکوه و اندوهت دیگر برای چیست؟

پس قصه را شایسته توده به اتمام ببر!

شایسته ی پهلوان پهلوانپرور بی نیاز از نام و بی اعتنا به نام به اتمام ببر!

 

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر