میم حجری
یقیناً نویسنده باید درآمدی داشته باشد تا بتواند زندگی کند و بنویسد اما
تحت هیچ شرایطی نباید بهخاطر آنکه درآمدی داشته باشد و زندگی کند؛
بنویسد
شرط اول آزادی مطبوعات، آن است که کسب و کار نباشد.
نویسندهای که مطبوعات(یا نوشتن) را به وسیلهای مادی تنزل میدهد؛ برای این بردگی درونی، سزاوار بردگی بیرونی یعنی سانسور است...
«کارل مارکس»
«سانسور و آزادی مطبوعات»
ما باید بین اسم و ایسم
(بین مارکس و مارکسیسم، بین لنین و لنینیسم)
تفاوت بگذاریم.
مارکس و انگلس و لنین
پیغمبر نیستند
و
هر حرف آنها
وحی منزل
نیست
و
ما
مذهبی نیستیم
مارکسیست ـ لنینیستیم.
کلاسیک ها
مارکسیست مادرزاد نبوده اند.
مثل ما
رشد کرده اند و مارکسیست شده اند.
به همین دلیل مارکس گفته بود:
من مارکسیست نیستم.
این سخن مارکس قابل بحث و بررسی است.
نویسنده انتزاعی وجود ندارد.
نویسنده مشخص با جایگاه اجتماعی مشخص وجود دارد.
نویسنده می تواند عضو طبقه حاکمه هم باشد.
سانسور ربطی به درونی و بردگی برونی ندارد.
سانسور
فرمی از مبارزه طبقاتی (ایده ئولوژیکی) از بالا،
توسط طبقات حاکمه است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر