میم حجری
اسکار وایلد:
در جنگ
اقویا
ضعفا
را
به بردگی می کشانند
و
در
صلح
اغنیا
فقرا
را
به بردگی می کشانند.
این ادعای اسکار وایلد
فاقد ارزش علمی و عقلی
است:
فلاکت شناخت هنری
همین است.
تعیین کننده در شناخت هنری
نه
عقل، علم، تجربه عینی و عملی،
بلکه شور و شوق و احساس و عاطفه است.
به همین دلیل
مثلا
شعر
به مثابه فرم هنری شناخت
در کمال حسن نیت شاعر
حتی
به
عوامفریبی
منجر می شود
و
آب
به
آسیاب ارتجاع می ریزد.
حتی
اگر به نیت دفاع از انقلاب سروده شده باشد.
جنگ و صلح
دو روی مدال واحدی اند.
اگر
دیالک تیک حرکت و سکون
را
بسط و تعمیم دهیم،
به
دیالک تیک جنگ و صلح
می رسیم.
حرکت و جنگ
مطلق
اند
و
سکون و صلح
نسبی.
چون
در
سکون
حتی
حرکت و جنب و جوش و خروش ماده
جاری است.
به همان سان هم در صلح، جنگ جاری است.
صلح مطلق
(صلح ابدی. ایمانوئل کانت)
آرزویی دلکش است و بس.
به همان سان
که
سکون مطلق،
خیالی باطل است و بس.
جنگ و صلح
فرم هایی از مبارزه طبقاتی اند.
به همین دلیل
جنگ و صلح
به دو نوع مختلف و متفاوت و متضاد تقسیم بندی می شوند:
۱
جنگ ارتجاعی
مثلا
جنگ پوتین با پالان
جنگی ارتجاعی
است
و
به قول لنین
پرولتاریای انقلابی و حزب کمونیست
باید این جنگ ارتجاعی میان اولیگارشیسم مرتجع روس و اوکراین
از
سویی
و
میان اولیگارشیسم روس و امپریالیسم
از
سوی دیگر
را
به
جنگ بر ضد طبقه حاکمه اولیگارشیستی
مبدل سازد
و
پرولتاریا
را
دوباره
بر اریکه قدرت نشاند.
۲
جنگ انقلابی
مثلا
جنگ خلق چین
و
یا جنگ خلق های شوروی
بر ضد میلیتاریسم ژاپن و فاشیسم آلمان.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر