میم حجری
سعدی
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در مینهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
پایان
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
معنی تحت اللفظی:
در دور و بر تو معروف خاص و عامم،
ولی علیرغم معروفیت، از ددین روی تو حتی محرومم.
مثل گرگی که به دریدن یوسف معروف بوده،
بی آنکه به او لب زده باشد.
سعدی در این غزل
دیالک تیک معروفیت و محرومیت
را
بیت به بیت
در
فرمهای مختلف
بسط و تعمیم می دهد:
مثلا
معروفیت عاشق در دور و بر معشوق
و
محرومیتش حتی از دیدن روی او
معروفیت گرگ در دریدن کذایی یوسف
و
محرومیتش از دیدن او.
پیدا کنید فرم های دیالک تیکی دیگر را.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر