۱۴۰۰ فروردین ۱۸, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۴۳۸)

خوداندیشی

شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۴۵ ـ ۴۶)

بخش اول

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم! 
 

۱

حکایت کنند از جفاگستری

که فرماندهی داشت در کشوری

 

معنی تحت اللفظی:

ظالمی

حکمران خطه ای بود.

 

سعدی

 

در این بیت شعر، دیالک تیک طبقه حاکمه و (۱) را به شکل دیالک تیک فرمانده و مردم بسط و تعمیم می دهد.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک طبقه حاکمه و توده  را به شکل دیالک تیک فرمانده و مردم بسط و تعمیم می دهد و او (فرمانده) را جفاگستر می نامد.

 

سعدی از بردن نام ملک و پادشاه و غیره در این جور مواقع، حتی الامکان خودداری می ورزد.

 

۲

گروهی بر شیخ آن روزگار

ز دست ستمگر گرستند زار

که ای پیر دانای فرخنده رای

بگو این جوان را:

»بترس از خدای»

 

معنی تحت اللفظی:

خلایق نزد فقیه شهر رفتند و از او خواستند که به ظالم هشدار دهد.

 

سعدی

در این دو بیت شعر،

 در نهایت معصومیت و بی طرفی

 مردم ناراضی و به تنگ آمده را راهنمائی می کند:

بهترین راه در این جور مواقع، رفتن پیش مشایخ

و

پیش مشایخ رفتن و گریستن است

که سعدی خود یکی از آنها ست.

 

اگر کسی روداری کرد و راه دیگری را به مخیله خود خطور داد، سعدی می تواند مثل فئودالی دهن دریده ای

 دیالک تیک سندان و مشت را از خورجین خود بیرون آورد و بیهودگی مقاومت و پیکار را اثبات کند و اصلا به یاد قصه اتحاد و اتفاق پشه ها و موران و سنگریزه ها نیفتد.

 

هر چیزی را همه وقت نباید به یاد آورد.

هر سخن جائی و هر نکته مقامی دارد.

 

قصه اتحاد موران و پشه ها و سنگریزه ها را باید برای نمایندگان طبقه حاکمه نقل کرد، نه برای توده مولد و زحمتکش.

 

توده مولد و زحمتکش را باید در منگنه دیالک تیک بیم و (۲) نگه داشت.

 

جواب

 

توده مولد و زحمتکش را باید در منگنه دیالک تیک بیم و امید نگه داشت :

بیم از قدرت مسلح حاکم (سندان) و امید به رحمت الهی و رحمت هرازگاهی توانگران.

 

سعدی

توده مولد و زحمتکش ناراضی را حتی از زحمت اندیشیدن و فرمولبندی اندیشه های خود آزاد  می کند و ضمنا در بعدی را برای عرض حال نشان شان می دهد.

شیخ باید به پادشاه جفاگستر بگوید:

بترس از خدا.

 

اگر پادشاه به پند شیخ اعتنا نکرد، آنگاه باید از خانه شیخ به مسجد رفت، دو رکعت نماز خواند و به خود خدا گفت که شر سایه اش را از سر مردم کم کند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر