۱۳۹۹ مهر ۱۰, پنجشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۴۲۳)

 جمعبندی

از
مسعود بهبودی
 
 
درنگی در کتاب و کتاب خوانی
 
مهلا
کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها می‌کند، هویت خود را آشکار نمی‌کند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد:
شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند.
 
۱
کتاب چیست؟
 
۲
کتاب مجموعه افکار حریفی و یا حرفایی است.
 
۳
کتاب و نویسنده انتزاعی وجود ندارد.
کتاب مشخص وجود دارد و آن می تواند مملو از خرافه و زباله باشد و یا
حاوی افکار علمی، فلسفی، هنری، فقهی و مذهبی باشد
 
۴
بنابرین
مطالعه هر کتابی
مفید نیست.
 
۵
در محله ما
در ایستگاه مترو
قفسه ای مملو از کتاب گذاشته اند تا هر کس خواست بردارد و ببرد.
 
۶
۹۹ درصد این کتب
ارزش خواندن و اتلاف وقت را ندارند.
 
۷
مطالعه کتاب به چه معنی است؟
 
۸
کتاب که بستنی نیست تا بخوری و سر حال بیایی
 
۹
کتابخوانی به معنی هماندیشی با نویسنده کتاب است.
 
۱۰
کتاب واسطه هماندیشی با همنوعی غایب از نظر و حاضر در عرصه کتاب است.
 
۱۱
کتابخوانی به معنی هماندیشی با واسطه است.
 
۱۲
به همان سان که در هماندیشی با حسن و یا حسین
به چالش با او می پردازیم
به همان سان هم به هنگام کتابخوانی
باید با نویسنده آن درگیر شویم
 
۱۳
یعنی کتاب را نقد کنیم
 
۱۴
از این رو
ما با دو نوع کتابخوانی سر و کار داریم:
 
الف
کتابخوانی پاسیو
 
ب
کتابخوانی اکتیو
 
۱۵
امروز کمتر کسی کتاب می خواند
 
۱۶
اولا
برای اینکه در فضای مجازی
انبوهی از عکس و خرافه و جفنگ منتشر می شود
و
وقتی برای کتابخوانی باقی نمی ماند.
 
۱۷
ضمنا
هزاران کتاب در فضای مجازی عرضه می شوند.
 
۱۸
ما بیش از ۲۰ هزار پست و پارس منتشر کرده ایم.
که هر ورقش دفتری است در نظر هوشیار
و
کسی حتی نگاهی به سطری از آنها نمی اندازد.
 
درنگی در فرمایش پیرزنی

آدم ها در طول عمر
یک و یا دو دوست بیشتر ندارند.
ما بقی آشنا هستند و نه دوست.

۱
دوست فقط در دیالک تیک دشمن و دوست وجود دارد.
البته اگر وجود داشته باشد.

۲
دوست امروز ادمی
می تواند فردا بدترین دشمن آدمی باشد.

۳
امروزه
نه
دوست می توان یافت و نه حتی دشمن.

۴
ما در دوره تیره ای به سر می بریم که
خلایق بمب بر کمر می بندند و دست به انتحار عنقلابی می زنند.

۵
یعنی آدم ها حتی نمی توانند دوست خویشتن خویش باشند
چه رسد به دوستی با این و آن.

۶
مشخصه مهم خر
عدم تمیز دوست از دشمن است.

۷
خر
نه
می تواند دوست و دشمن کسی باشد
و
نه
کسی می خواهد دوست و دشمن خری باشد.
 
درنگی در اندرزی از اسحاق ئوزتورک

وقتی می افتی دو چیز را فراموش مکن:
کسی را که تو را هل داده است
و
کسی را که از تو حمایت نکرده است.

۱
این عندرز حریف
در بهترین حالت
فقط به درد کودکان دو ـ ساله ناقص العقل می خورد.

۲
چون
آنها
هنوز قادر به خوداندیشی و تصمیمگیری نیستند
و محتاج حمایت بزرگسالان و عاقلانند.

۳
ایراد دیگر این عندرز
علت خارجی و یا برونی و غیرخودی قائل شدن به سقوط است:
در قاموس حریف
حتما باید یکی دیگری را هل بدهد تا او بیفتد.

۴
قضیه چه بسا از قراری دیگر است.
البته اگر کسی آدم عاقل و بالغی باشد ونه صغیر و ذلیل و علیل و ناقص العقل

۵
سقوط ها
چه بسا
علت طبیعی و عینی دارد.

۶
علت سقوط مثلا کوهنوردی می تواند برف و بهمن و تگرگ و صخره و غیره باشد.

۷
علت سقوط کسی و یا حتی جامعه ای
می تواند حوادث طبیعی باشند.

۸
خوردن کمیتی بر زمین
علت زوال دینوسورها و خیلی از چیزهای دیگر
تلقی می شود.

۹
سقوط
چه بسا
نتیجه خریت خود آدمیان و گروه ها و دسته ها و دار و دسته ها ست.

۱۰
ما آزموده ایم در این باره بخت خویش.

۱۱
بارها هل مان داده اند
ولی
از فرط خریت بازهم به هل دهنده امید بسته ایم و اعتماد کرده ایم.

۱۲
در سقوط های پیاپی ما
بیشتر از هل دهندگان
خودمان مقصر بوده ایم
یعنی خریت خودمان را باید به خاطر بسپاریم و نه اسامی هل دهندگان را

۱۳
عیب دیگر این عندرز حریف
حرکت در خطه خاص است و عجزاز صعود به عالم عام.

۱۴
هل دهنده امروز حسن بوده
فردا می تواند حسین باشد
و
پس فردا زین العابدین بیمار و بی عار

۱۵
حقیقت در عالم عام است و در خطه کل
 
درنگی در دیالک تیک کهنه و نو

آفرینش نو
علی علیه السلام

۱
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:

الف
یا فراگیری تفکر فلسفی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی

ب
و یا ژاژخایی.

۲
راه سومی وجود ندارد.
۳
نو آفریده نمی شود.

۴
دم زدن از آفرینش نو
نشانه بی خبری از الفبای مارکسیسم است.

۵
نو
بسان نوزاد
در بطن کهنه
نطفه می بندد، تغذیه و رشد می کند و در لحظه معینی فریاد کشان بطن کهنه را ترک می گوید
یعنی تولد می یابد.

۶
برای درک و توضیح گذار از کهنه به نو
باید با یکی از قوانین چهارگانه ماتریالیسم دیالک تیکی (فلسفه مارکسیستی) آشنا شد:
قانون گذار از تغییرات کمی به تغیرات کیفی

۷
مثال از فیزیک:
آب را حرارت می دهیم
دمای آب رفته رفته بالا می رود
یعنی
آب تغییر کمی می یابد.

۸
پس از رسیدن دمای آب به ۱۰۰ درجه سانتیگراد در فشار جو (حدود یک بار)
آب به طور جهشی و ناگهانی
تحول کیفی می یابد:
یعنی آب از کیفیت مایع به کیفیت گاز و یا بخار عبور می کند.

۹
گذار از کهنه به نو نیز بر همین روند و روال ست:
نو در بطن کهنه نطفه می بندد
رشد کمی تدریجی می کند
پس از رسیدن به حد عینی
به طور جهشی و ناگهانی
بطن کهنه را ترک می کند وبه عنوان کیفیت جدیدی
پا به صحنه وجود می نهد

۱۰
در بطن همین نو
پس از تشکیل و توسعه و تقویم
نطفه نو نوینی بسته می شود و
تحول لایزال کیفی
ادامه می یابد.
 
درنگی در طرز نگرش شخصیت ها و سازمان های زنان جماران و جهان

زنان ۸ مارس
قطعا سرمایه داری از کار زنان در خانه در خدمت به تولید و باز تولید نظامش سود سر شاری می برد، اما مردان نیز در جاودانه کردن نقش «اصلی» زنان در خانه نفع مادی می برند.

۱
زنان
یا
همسنگر پرولتاریا هستند
و
یا
حامی و خادم بورژوازی و اشرافیت فئودالی ـ روحانی

۲
شخصیت ها و سازمان های زنان
یا
باید فوت و فن تفکر مفهومی را بیاموزند و بیاموزانند
و
یا
ول معطلند و دنباله رو و حتی دستیار طبقات حاکمه اند.

۳
یا
فراگیری خرد کل اندیش (فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی)
و
یا عرعر و علافی و عوامفربی سرشته به خودفریبی

۴
جامعه
را نمی توان بر اساس معاییر بندتنبانی
از
قبیل مذهب، ملیت، زبان، نژاد، سن و سال، (نسل ها)، جنسیت و غیره
درک کرد و توضیح داد.

۵
نه
زن مظهر خیر مطلق است
و
نه مرد مظهر شر مطلق

۶
هیچ کار کثیفی وجود ندارد که از دست مردان برآید و از دست زنان برنیاید.

۷
سازمان های زنان
باید
وارد همانیدشی شوند تا به خودشناسی و جامعه شناسی رسند.

۸
در هر خانواده دهقانی و کارگری و پیشه وری
تقسیم کار هست.

۹
زن به کار خانگی کمرشکن مشغول است و مرد به بیرون کشیدن آب و نان بخور نمیر خانواده از کام اژدهای هفت خط و خال

۱۰
حل مسئله زنان و دیگر مسائل جامعه طبقاتی
در گرو قبضه قدرت سیاسی توسط توده تحت رهبری پرولتاریای سازمان یافته در حزب مارکسیستی - لنینیستی است.

۱۱
رادیکال بودن = دست به ریشه بردن
و
دست به ریشه بردن = کشف حقیقت عینی

۱۲
پیش به سوی فراگیری خوداندیشی از طریق خطر به هماندیشی
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر