جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
۱۶
جادوی گربه گانه
· شاشا زیباترین گربه آن دور و بر ها بود.
· چشمانش مثل ماه، گرد و طلائی بودند.
· موهایش ابریشمین بودند و رنگشان به آمیزه قهوه با شیر زیاد شباهت داشت.
· شاشا در تمام طول روز به نظافت خود مشغول بود.
· گربه های دیگر می خواستند که او را به عنوان ملکه زیبایی گربه ها انتخاب کنند.
· شاشا ـ بی تردید ـ می توانست به عنوان ملکه زیبایی گربه ها انتخاب شود، اگر گربه سیاه عجوزه نمی بود.
· گربه سیاه عجوزه به زیبائی شاشا رشک می برد.
· او نوک دم سیاهش را نوسان می داد و در ذهنش راهی برای شکست دادن شاشای قهوه ای ـ شیری جستجو می کرد.
· و بالاخره راهی پیدا کرد.
· او رفت و ورد جادوئی را بر زبان راند:
· «اجی مجی لا ترجی!»
· ناگهان شاشا به قورباغه ای بدل شد.
· اما چون زیبائی را نمی توان با جادو از بین برد، شاشا زیباترین قورباغه آن دور و برها بود.
· پوست شاشا پر بود از لکه های زرین درخشنده و به قرص خورشید شباهت داشت.
· چشمانش به شکل زمرد بودند.
· وقتی قورباغه های دیگر او را دیدند، تصمیم گرفتند که به عنوان ملکه زیبایی قورباغه ها انتخابش کنند.
· شاشا ـ بی تردید ـ می توانست به عنوان ملکه زیبای قورباغه ها انتخاب شود، اگر قورباغه قهوه ای عجوزه نمی بود.
· قورباغه قهوه ای عجوزه به زیبائی شاشا رشک می برد.
· او ترانه قورباغه ای زمزه می کرد و در ذهنش راهی برای شکست دادن قورباغه قرص خورشیدی جستجو می کرد.
· و بالاخره راهی پیدا کرد.
· او رفت و ورد جادوئی را بر زبان راند:
· «اجی مجی لا ترجی!»
· آنگاه شاشا دوباره به گربه تبدیل شد.
· گربه سیاه عجوزه از شدت ترس به اصلاح اخلاقی خود پرداخت و به گربه نسبتا مؤدبی بدل شد.
· شاشا ـ اما ـ دیگر حوصله ملکه زیبایی گربه ها شدن را نداشت.
· ملکه زیبایی گربه ها شدن برای او فقط دردسر تولید کرده بود.
· او از درختی بالا رفت و ترجیح داد که شاشای ساده و بی شیله ـ پیله همیشگی بماند.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر