۱۳۹۹ آبان ۳, شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۹۰)

Bild

میم حجری 

 

۴۴۱
 سنگ سخنگو
 
مردا کی میخوان فرق بین غیرت و تعصب و بی غیرتی و روشن فکری رو بفهمند 
 
سگ سخن جو  
 
روی این مفاهیم باید کار کرد.
 
غیرت
در این سؤال مهدخت
به
معنی ناموس پرستی است.
 
پشت سر این ناموس پرستی
سنت
نشسته است
که
حاوی و حامل نیروی منفجره عظیمی است.

غیرت و یا ناموس پرستی
باید
مشخصا 
مورد بحث و برررسی قرار گیرد:
 
مثال اول:
 
ای بسا کسا که کسی را به دلیل دشنام دادن به دختر و یا زن و یا خواهر و مادر خود
کشته اند.
 
این ناموس پرستی اما به لحاظ اخلاقی و سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) به چه معنی است؟
 
واکنش قهرآمیز نسبت به زدن تهمت جنده به دختر و همسر و مادر و خواهر کسی
آیا در تحلیل نهایی به معنی حراست از حریم دختر و همسر و مادر و خواهر خویش و خویشتن خویش نیست.
آیا به معنی انکار جنده بودن آنها و جاکش بودن خود نیست؟

اگر چنین است 
چرا باید ناموس پرستی مذموم باشد و نه مطلوب؟

مثال دوم:
ای بسا کسا که دختر و خواهر و زن و مادر خود
را
به
جرم داشتن رابطه جنسی با غریبه ای
کشته اند.

شاه عباس
مادر خود را به جرم داشتن رابطه جنسی با کسی
در
ملأ عام
شخصا
به
ضرب شمشیر دو  شقه کرد.

این اعمال آیا به معنی غیرتمندی و ناموس پرستی اند؟

اگر تیز بنگریم، 
این اعمال به معنی حراست از اخلاق فئودالی است
که
زن ستیز
است.
 یعنی برابری و برابرحقوقی زن و نر
را
به
 رسمیت نمی شناسد.
 
چون
کسی به بهانه ناموس پرستی و غیرتمندی
پدر و پسر و برادر خود
را
به
جرم داشتن رابطه جنسی با زن و یا نر غریبه ای
نمی کشد.
جامعه باید به درجه ای از بلوغ عقلی برسد
که
همه حقوق به رسمیت شناخته دشه برای نران
شامل حال زنان هم بشود.
 
یعنی 
اخلاق فئودالی باید با اخلاق حداقل بورژوایی جایگزین شود.
 
 ۴۴۲
 سنگ سخنگو
 
از افلاطون پرسیدند عجیب‌ترین رفتار انسان چیست؟ 
پاسخ داد: 
از کودکى خسته مى شود، براى بزرگ شدن عجله مى کند 
و سپس دلتنگ دوران کودکى خود مى شود
 
سگ سخن جو 
 
خسته نمی شود،
مشد افلاطون.
ذله می شود.
 
کودکی (طفولیت، صغارت) به معنی کوچکی، وابستگی و بی عرضگی است.
کودک
توان تصمیمیگری
و
حق تصمیمگیری
ندارد.
 
یعنی
عملا
هیچکاره است.
بزرگان جامعه
از ننه و بابا و قوم و خویش و همسایه و این و آن
برایش مرتب تعیین تکلیف می کنند.
امر و نهی می کنند.
اندرز می دهند.
سرزنش می کنند.
طرز تفکر و سبک زندگی سنتی و نکبتی خود را به او تحمیل می کنند.
کودک
از
بردگی و وابستگی 
 به
ستوه می آید.

کودک 
اما
ضمنا
در
مهد خانواده
حمایت می شود.
 محبت می بیند.

بنابرین
کودکی 
دیالک تیکی از راحتی و وابستگی
دیالک تیکی از حمایت و حماقت
 است.

وقتی بالغ می شود و وارد جهنم جامعه طبقاتی می شود،
حماقت و وابستگی
تا حدی
کاهش می یابد.
حمایت و محبت اصیل و عمیق اما خاتمه می یابد.
البته 
چه بسا
کودکانی که به دلایل مختلف
در کودکی هم از نعمت حمایت و مهر خانوادگی محرومند.

در دوره بلوغ
  حمایت  و محبت دوره کودکی
را
 به
خاطر می اورد و به ماضی برباد رفته
حسرت می خورند.

ما
حسرت دیروزمان را حتی نمی خوریم.
چه رسد به حسرت کودکی مان.

۴۴۳
 سنگ سخنگو
 
امروز به یه جمله ی زیبایی برخوردم: "تا زنده ای در برابر کسی که به خودت علاقه مندش کردی مسئولی" حالا من موندم با این همه مسئولیتی که نسبت به شما دارم چکار کنم؟
 
سگ سخن جو  
 
این خرافه از قصه ای ارتجاعی به نام «شازده کوچولو» ست.
 
وارونه عندیشی سنت اگزو پری
در این جمله و در تک تک جملات دیگر او
آشکار می گردد.
 
آدم آدم است و نه جنده
تا
نقش بازی کند، دل برباید و کسی را به خود علاقه مند سازد و جیبش را خالی کند.

آدم 
اگر
آدم باشد
علاقه مند کسی می شود.

به قول خواجه
دل می رود ز دستش.

 
۴۴۴ 
 سنگ سخنگو
 
 مامانم اومد تو اتاقم گفت: 
«حداقل اتاقتو تا یه حدی مرتب کن 
بتونم خودتو پیدا کنم.»
 
سگ سخن جو 
 
مامانت شاعری طنز پرداز و ژرف اندیش است. 
ایکاش عکس او را هم می زدی تا ما حداقل بر عکس او نماز بریم.
 
دی شیخ بی چراغ همی گشت گرد باغ
کز این و ان ملولم و مامانم آرزو ست

سلام ما را به او برسان و دستانش را از عوض ما ببوس.
 
۴۴۵
 سنگ سخنگو
 
واسه من 
خواستن يعني داشتن .
 پس اگه ندارمت يعني نخواستمت
 
سگ سخن جو  
 
اندیشه ژرف  تأمل انگیزی است:
خواستن چیزی 
(و نه آدمی و یا حتی گربه ای)
پیش شرط لازم برای به دست آوردن و نهایتا برای داشتن است.
 
نداشتن چیزی
  می تواند به دلیل نخواستن هم باشد.
 
نداشتن چیزی و یا کسی
اما
حتما
به معنی نخواستن نیست.
چون ای بسا چیزها و اشخاص و شخصیت ها
که ما می خواهیم، ولی قادر به کسب و تملک شان نیستیم
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر