ریتا تورن کویست ـ فرشور
(متولد ۱۹۳۵)
آمستردام، هلند
برنده جایزه «بوم طلائی»
(۱۹۹۳)
برگردان
میم حجری
· بر سر تابلوی نقاشی، تئاتر بزرگی برپا می شود.
· جار و جنجال بی حد و حصر بر سر اصلی و جعلی بودن آن، کشیدن علنی و یا مخفی آن از روی مدلی، کهنه و پاره اما زیبا بودنش، تازه و کامل، اما زشت بودنش، مجاز و ممنوع بودن این و آن، همه اینها مرا گیج و سردرگم می سازند.
· به نظر من دعوا بر سر نام و امضای نقاش است.
· اگر زیر نقاشی ها نام و امضائی گذاشته نشود، شر این جور تئاترها کنده می شود.
· چرا باید نام نقاش بر نقاشی نوشته شود، ولی نام مولد تمبرها و یا شوکولات ها بر روی شان ثبت نشود؟
· و همچنین بر روی رومیزی دست باف، قالیچه، کت و شلوار و کشتی در درون بطری.
· و گرنه بر روی هر چیزی می توان جائی برای درج نام مولد آن پیدا کرد.
· بسیاری از انسان ها چیزهای زیبائی تولید می کنند و مردم از دیدن نام آنها بدشان نمی آید.
· چرا باید نام نقاش ها استثنائا مهم باشد؟
· از این رو، به نظر من باید از نوشتن نام بر روی آثار هنری صرفنظر شود.
· فقط کافی است که بابا بزرگ استوت را در نظر بگیریم.
· او سرمشق خوبی در این زمینه است.
*****
· اگر از نوشتن نام بر آثار هنری صرفنظر شود، حادثه زیر اتفاق خواهد افتاد:
· در جائی تصویر زیبائی بر دیوار موزه ای آویزان خواهد بود، تصویری که خیلی معروف است.
· کسی دیگر به تقلید از همان تصویر، تصویر دیگری خواهد کشید.
· نقاشی تقلیدی در کنار نقاشی اصلی به دیوار آویزان خواهد شد.
· این کار را می توان کرد، برای اینکه نامی در زیر آن نوشته نشده است.
· این کار در واقع خوب است.
· برای اینکه در این صورت، موزه یک تصویر زیبای دیگر هم دارد.
· و وقتی مردم بگویند که یکی از آندو به تقلید از دیگری نقاشی شده، نخواهند توانست بگویند که کدامیک از آندو بوده است.
· نقاش تصویر تقلیدی حتی می تواند جلوی تصویر خود بایستد و بگوید که کدام یکی است.
· اما کسی نخواهد فهمید که او خود مقلد است.
*****
· بدون نام، جایزه دادن دشوار می شود.
· آنگاه دیگر نمی توان به کسی جایزه داد.
· در آن صورت، جایزه فقط به آثار هنری داده می شود.
· و این قدری غیر عادی جلوه خواهد کرد.
· برای اینکه کنار تابلوی نقاشی در دیوار موزه، مدرکی، یعنی جایزه نامه ای آویزان خواهد شد.
· و یا کیسه ای پر پول.
· اما جایزه نامه و پول به چه درد تابلوی نقاشی می خورد؟
· شاید، بهتر آن است که اصلا جایزه داده نشود.
· آنگاه همه احساس خوشایند یکسانی خواهند داشت.
· اما همه که به یکسان خوب نیستند.
· فقط کافی است که به مدرسه ما نگاه کنیم.
· آنجا، در حال حاضر مسابقه ای صورت می گیرد.
· بهترین پانزده نقاشی انتخاب شده اند.
· نقاشی من هم جزو آنها ست.
· چه کسی حاضر است که سنت جایزه دهی را لغو کند، اگر امکان برنده شدن خودش وجود داشته باشد؟
· مگر اینکه پخمه و خل و بی مخ باشد.
· از این رو باید در زمینه تأمل راجع به جایزه شتابزده نباشم.
· تا اینکه جایزه دهی در مدرسه ما بالاخره پایان یابد.
*****
· اخیرا، وقتی که در دیکته، نمره بیست گرفتم، اونو گفت که من بهترین دختر مدرسه ام.
· یادم است که با خود گفتم:
· «چه خوب، که من بهتر از همه دخترهای مدرسه هستم.»
· اما اونو بلافاصله اضافه کرد، که من فقط به لحاظ مغز بهتر از همه دخترها هستم.
· لحن تمسخرآمیزی داشت.
· من بلافاصله پودینگ پیچ در پیچی را در برابر خود دیدم و اندیشیدم که داشتن بهترین مغز به چه دردم می خورد.
· و فراموش کردم که با این چیز عجیب و غریب می توان اندیشید و ارزشمندی مغز نیز همین است.
· و وقتی اونو شروع به وصف دهن بزرگ من کرد، دلم می خواست که دهن بزرگم را با دهن کوچکتری و مغز اندیشنده ام را با مغز کودنی تعویض کنم.
· با مغز کودن آدم نمی تواند در باره هر چیزی باندیشد.
· ولی می تواند دوست خوبی برای پسرها باشد.
· پسرها ـ برخلاف دخترها ـ تحمل داشتن چیزی را برای دخترها ندارند.
· آنها طبیعی و عادی نمی دانند، وقتی که دختری در چیزی بهتر از آنها ست.
· اگر احیانا دختری در چیزی بهتر از آنها باشد، بلافاصله شروع می کنند به انتقاد از ظاهر او.
· دخترها برای دوست شدن با پسرها باید خود را خرتر از ان که هستند، نشان دهند.
· من هم قبلا همین کار را می کردم.
· ولی اکنون دیگر نه.
· حالا دلم می خواهد که جایزه را تنها به قصد سرکوفت زدن بر اونو دریافت کنم.
· یعنی بیشتر بر ضد اونو تا برای خویشتن خویش.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر