۱۳۹۹ آبان ۱, پنجشنبه

درنگی در شعری از معصومه موسی وند (۲)


 
معصومه موسی وند
(۲۸ مهر ۱۳۹۹)
ویرایش:
 
به خواجو کرمانی گفتم:
«معشوقت در غزل اندام ندارد!»
 
سیگاری درآورد و گفت: 
«آتیش داری؟»
 

 
هاینریش چارلز بوکوفسکی   
(۱۹۲۰ - ۱۹۹۴)
 شاعر و داستان‌نویس آمریکایی
 
گفتم: 
«اصلا می‌دانی، بوکوفسکی هم سیگار می‌کشید و گاهی معشوقه‌هایش جنده‌هایی بودند با کمی اضافه وزن!
گاهی هم زنانی که رگ‌هایشان را می‌زدند
و من می‌دانم زنی که رگش را می‌زند،
هنوز چیزی برای ماندن دارد
چیزی که در ابعاد تنش جا نمی‌شود.»
 
قبل از تأمل در این فراز از شعر شاعر،
سؤالاتی بسان اجنه سمج در کله خواننده
سر برمی دارند:
 
اولا 
پس مسئله بی اندامی معشوقه خواجو در غزل 
چه شد؟
 
چرا شاعر در پی دریافت پاسخ به پرسش استراتژیکی خویش نیست؟
 
پشت سر این ناپیگیری منطقی و نظری
 چه سمتگیری ایده ئولوژیکی نهفته است؟
 
پرش آخوندیستی از خواجوی کرمانی به یابوی یانکی
برای چیست؟
 
شاعر در صدد اثبات چیست؟
 
۲
گفتم: 
«اصلا می‌دانی، بوکوفسکی هم سیگار می‌کشید و گاهی معشوقه‌هایش جنده‌هایی بودند با کمی اضافه وزن!
گاهی هم زنانی که رگ‌هایشان را می‌زدند
و من می‌دانم زنی که رگش را می‌زند،
هنوز چیزی برای ماندن دارد
چیزی که در ابعاد تنش جا نمی‌شود.»
 
ما
آثار بوکوفسکی
را
نخوانده ایم و نخواهیم خواند.
فقط جفنگیاتی از او را که اجامر در فضای مجازی نشخوار کرده اند، 
تجزیه وتحلیل کرده ایم.
 
جالب اکنون برای ما استنبط شاعر جماران از جهان بینی بوکوفسکی است 
که شبیه استنباط بند تنبانی او از جهان بینی خواجو ست:
مشخصه مهم غزلیات خواجو
بی اندامی معشوق او 
و
مشخصه شق القمری خودش
سیگاری بودنش است.

اکنون
با
مشخصات مهم بوکوفسکی آشنا می شویم:


بوکوفسکی
  بسان خواجو 
ضمن سیگاری بودن، 
معشوقه دارد.
آنهم
 نه یکی نه دوتا.
 نه یگ گونه، بلکه دو گونه.
 
تفاوت مهم معشوقه های بوکوفسکی با معشوق خواجو
اندام مندی معشوقه های بوکوفسکی 
است.
 
معشوقه های بوکوفسکی 
نه
تنها
اندام دارند، 
بلکه اندام سنگین وزن دارند.
 
شاعر جماران
در زنان جهان چه ها که نمی جوید و چه ها که نمی بیند.    
 
رسد آدمی به جایی که فقط زباله بیند.
 
این هنوز چیزی نیست.
 
۳
گفتم: 
«اصلا می‌دانی، بوکوفسکی هم سیگار می‌کشید و گاهی معشوقه‌هایش جنده‌هایی بودند با کمی اضافه وزن!
گاهی هم زنانی که رگ‌هایشان را می‌زدند
و من می‌دانم زنی که رگش را می‌زند،
هنوز چیزی برای ماندن دارد
چیزی که در ابعاد تنش جا نمی‌شود.»
 
چیز این است که معشوقه های بوکوفسکی 
اولا
جنده هایی بوده اند که اضافه وزن داشته اند.
 
عجب هوشی بشر دارد.
 
این کشف شق القمری شاعر جماران
به
چه معنی است؟
 
کسی که معشوقش جنده ها باشند ویا جنده های عاشقش باشند، 
در جماران و جهان چه نام دارد؟
 
بوکوفسکی 
بدین طریق
به
درجه جاکشی
اعتلا می یابد.
 
به درجه جاکش جنده های سنگین وزن.
 
تفاوت مش دونالد با بوکوفسکی هم همین است.
جنده های مش دونالد
فاقد اضافه وزن اند.
 
 ۴
گفتم: 
«اصلا می‌دانی، بوکوفسکی هم سیگار می‌کشید و گاهی معشوقه‌هایش جنده‌هایی بودند با کمی اضافه وزن!
گاهی هم زنانی که رگ‌هایشان را می‌زدند
و من می‌دانم زنی که رگش را می‌زند،
هنوز چیزی برای ماندن دارد
چیزی که در ابعاد تنش جا نمی‌شود.»
 
معشوقه های بوکوفسکی
علاوه بر جنده های سنگین وزن، زنانی بوده اند که اهل انتحار بوده اند.
شهدای شاهد بوده اند.
 
یعنی
یا
روانی بوده اند
و
یا
به پوچی زیست رسیده بوده اند.
سیر از زندگی بوده اند و طالب سینه چاک مرگ.
 
مشخصه اصلی فاشیسم و فوندامنتالیسم (پان اسلامیسم و حزب اللهیسم) هم همین است:
هر دو عاشق پر شر و شور شهادت و شهدا هستند.
 
جالب
موضعگیری شاعر جماران نسبت به زنان رگ زن است:
 
۵
و من می‌دانم زنی که رگش را می‌زند،
هنوز چیزی برای ماندن دارد
چیزی که در ابعاد تنش جا نمی‌شود.»
 
زنی که دست به انتحار می زند،
در
جهان بینی شاعر جماران،
نه
کسی است که سیر از زندگی و چشم به راه عزرائیل است،
بلکه
هنوز چیزی برای زندگی دارد.
 
زن رگ زن چه چیزی برای زندگی دارد؟
 
کس چه می داد.
 
شاعر جماران واعظ است و وعظ را مجال سؤال نیست.
 
خواننده و شنونده شعر
فقط می تواند بداند 
که
آن چیز
در ابعاد تن زن رگ زن نمی گنجد.
 
البته
من ـ زور شاعر تحصیلکرده جماران از «ابعاد»
 نه طول و عرض و ارتفاع، 
بلکه چارچوب است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر