۱۳۹۹ مهر ۲۸, دوشنبه

دولت

  

Staat by Timo Kuilder @zwartekoffie @regularbolditalic . . . . . . . . . . # staat #regularbolditalic #zwartek… | Typography fonts, Lettering design,  Typeface design

 پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین
 

۱

·     دولت به ابزار قدرت سیاسی طبقه به لحاظ اقتصادی حاکم در هر فرماسیون اقتصادی جامعه بشری اطلاق می شود. 

 

۲

·     دولت با مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و با تشکیل طبقات اجتماعی پدید آمده است.

 

·    مراجعه کنید به طبقه اجتماعی

 

۳

·     دولت به قول کلاسیک های مارکسیسم، «محصول جامعه در مرحله توسعه معینی بوده است.

 

۴

·     وجود دولت اعتراف بدان است که جامعه با خود در تضاد لاینحلی قرار دارد و به اضداد آشتی ناپذیر منقسم شده است.

·    اضدادی که جامعه از عهده غلبه بر آنها برنمی آید.

 

۵

·    اما برای اینکه این اضداد، یعنی طبقات اجتماعی با منافع اقتصادی متضاد همدیگر را و جامعه را در مبارزه ای بی ثمر نابود نسازند، تشکیل قدرتی لازم آمده است که  ظاهرا بر فراز جامعه شناور است، تضاد فی مابین طبقات اجتماعی را تعدیل می کند و در چارچوب «نظام» نگه می دارد. 

 

·    (دولت چتری است که زیر آن مبارزه طبقاتی میان طبقات استثمارگر و استثمارشونده شعله ور است. مترجم)

 

۶

·     دولت این قدرت ناشی از جامعه و شناور بر فراز آن و رفته رفته بیگانه شونده با جامعه است.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۱، ص ۱۶۵)

 

۷

·    دولت و جامعه مفاهیم یکسانی نیستند.

 

۸

·     جوامعی وجود داشته اند که در آنها هنوز از دولت اثری نبوده است.

·    مثلا جامعه آغازین.

 

۹

·     دولت جایی پا به صحنه جامعه بشری می نهد که جامعه به طبقات آشتی ناپذیر منقسم می شود و یا منقسم شده است.

 

۱۰

·     دولت مقوله ای تاریخی است.

 

·    (یعنی روزی پدیده آمده و روزی از بین خواهد رفت. مترجم)

 

۱۱

·     دولت در جامعه طبقاتی آشتی ناپذیر (آنتاگونیستی) خدمتگزارطبقه اجتماعی به لحاظ اقتصادی حاکم برای تضمین شرایط وجودی اش و برای سرکوب طبقات و اقشار اجتماعی تحت استثمار است.

 

۱۲

·     دولت با قدرت سیاسی و یا با نماینده منافع  مجموعه جمعیت کشور یکسان نیست.

 

۱۳

·     دولت قدرت خاصی است که مجزا از توده جمعیت کشور و در دست طبقه حاکمه است.

 

۱۴

·    اجزای تعیین کننده قوه همگانی دولتی را عوامل زیر تشکیل می دهند:

 

الف

·    ارتش

ب

 

·     شهربانی، ژاندارمری، پلیس

 

پ

·     دادگاه ها

ت

·     زندان ها

ث

·     ارگان های مقننه

ج

·     حکومت

ح

·     دستگاه اداری

خ

·     دولت به معنی وسیع کلمه، ضمنا از عوامل زیر تشکیل می یابد:

 

۱

·    احزاب طبقات حاکمه

۲

·    کنیسه و کلیسا و مسجد

۳

·    رسانه ها و مطبوعات و غیره

 

۴

·    فیلم

۵

·    رادیو و تله ویزیون و غیره

 

۱۵

·    بنابرین، هدف دولت، نه به طور کلی رفاه عمومی، بلکه پیشبرد اراده و خواست طبقه حاکمه و منافع اقتصادی آن و مالکیت خصوصی بر مهم ترین وسایل تولید است.

 

۱۶

·    در جامعه شناسی و تاریخفلسفه بورژوایی تشکیل و ماهیت دولت به انحای مختلف تفسیر می شود:

 

الف

·    دولت به مثابه نتیجه قرارداد اجتماعی

·    ژان ژاک روسو

 

ب

·    دولت به مثابه واقعیت یابی (مادیت یابی) ایده اخلاقی

·    هگل

 

پ

·    دولت به مثابه چیزی خداخواسته

 

ت

·    دولت به مثابه نماینده رفاه عمومی در مقابل منافع گروهی و غیره

 

۱۷

·    وجه مشترک همه این تفاسیر بورژوایی مختلف از دولت در نظر گرفتن دولت به مثابه چیزی مجزا از طبقات اجتماعی و مبارزه طبقاتی است.

 

·    مراجعه کنید به مبارزه طبقاتی

 

۱۸

·    خصلت طبقاتی دولت قبل از همه در فونکسیون داخلی و خارجی اش آشکار می شود:

 

الف

فونکسیون داخلی دولت

 

۱

·     فونکسیون داخلی دولت در کلیه جوامع طبقاتی (برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری) عبارت است از حفظ و حمایت از تضمین حاکمیت طبقه استثمارگر، مبانی حاکمیت آن، مالکیت خصوصی بر مهم ترین وسایل تولید و تکثیر آنها.

 

۲

·    این فونکسیون دولت با توسل به قهر (قوه، زور) تحقق می یابد.

 

۳

·    فرم های نمودین این متد داخلی دولت وابسته به شرایط مشخص مبارزه طبقاتی است.

 

۴

·    این متد می تواند از متد پارلمانی ـ دموکراتیکی شروع شود و به متد تروریستی ـ فاشیستی آشکار برسد.

 

۵

·    محتوای این فونکسیون داخلی دولت را همواره هدف واحد زیر است:

·    تحکیم حاکمیت طبقه استثمارگر و سرکوب هر تلاشی که به مبانی حاکمیت طبقه استثمارگر دست می زند.

 

ب

فونکسیون خارجی دولت

 

۱

·     فونکسیون خارجی دولت ناشی از فونکسیون داخلی آن است.

 

۲

·    فونکسیون خارجی دولت عبارت است از حراست از حاکمیت طبقاتی داخلی از حملات خارجی و تسخیر اوبژکت های استثمار.

 

۳

·    فرم های نمودین فونکسیون خارجی دولت وابسته به تناسب قوا میان دولت ها از سویی و شرایط داخلی مبارزه طبقاتی از سوی دیگر است.

 

۴

·    این فرم های نمودین فونکسیون خارجی دولت از متد صلح آمیز دیپلوماتیکی شروع می شود و به متد تجاوزگرانه نظامی می رسد.

 

۱۹

·    تاریخ، انواع و فرم های مختلف دولت را به خود دیده است.    

 

الف

نوع دولت

 

۱

·    نوع دولت بسته به خصلت مناسبات تولیدی معین حاکم تعیین می شود.

 

۲

·    دولت های برده داری، فئودالی و کاپیتالیستی مبتنی بر مناسبات تولیدی متفاوت بوده اند و هستند.

·    مناسبات تولیدی ئی که به نوبه خود مبانی انواع متفاوت دولت بوده اند و هستند:

 

الف

·     دولت برده داری

ب

·     دولت فئودالی

پ

·     دولت کاپیتالیستی

 

۳

·    در نوع دولت معلوم می شود که کدام طبقه اجتماعی به واسطه دولت، قدرت خود را جامه عمل می پوشاند.

 

ب

فرم دولت

 

۱

·    فرم دولت اما برعکس نوع دولت، نشان می دهد که طبقه حاکمه قدرت خود را چگونه واقعیت می بخشد.

 

۲

·    فرم دولت نشاندهنده نحوه و نوع سازمان (سازمان دهی و سازمان یابی) قدرت سیاسی است.

 

۳

·    فرم دولت نشاندهنده متد اعمال قدرت و غیره است.

 

۴

·    فرم دولت همواره تابع نوع دولت است.

 

 ۲۰

·     در جامعه شناسی بورژوایی دولت، در جامعه شناسی سیاسی بورژوایی و در جامعه شناسی سازمان بورژوایی این حقایق امور دور زده می شوند.

 

۲۱

·    در جامعه شناسی بورژوایی دولت، در جامعه شناسی سیاسی بورژوایی و در جامعه شناسی سازمان بورژوایی مسائل زیر از نوع دولت، مجزا و برجسته می شوند و استقلال کسب می کنند:

 

الف

·    مسائل فرم دولت

 

ب

·    مسائل متدهای مکانیسم قدرت

 

۲۲

·     جامعه شناسی بورژوایی دولت (اشتاین، گلینک و غیره) که به مثابه رشته مستقلی توسعه داده شده اند و یا به مثابه زیرعرصه جامعه شناسی سیاسی فراگیر بورژوایی فهمیده می شوند، بر مبنای دولتمفهوم انتزاعی و مجزا از نوع دولت، در زمینه مسائل فرم دولت، سازمان و متدهای اعمال قدرت، حامل دانش حاکمیتی مهمی برای بورژوازی است.

 

۲۸

·     با توسعه امپریالیسم، تضادهای زیر حدت گرفتند:

 

الف

·    تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا

 

ب

·    تضاد میان انحصارات و خلق

 

پ

·    تضاد میان دول امپریالیستی

 

ت

·    تضاد میان خلق های تحت استعمار و قدرت های استعماری امپریالیستی

 

۲۹

·    این امر به تشدید تضاد میان دولت کاپیتالیستی  و توده های خلق منجر شده و منجر می شود.

 

۳۰

·    همانطور که تاریخ دولت بورژوازی بزرگ آلمان نشان می دهد، این دولت به دژخیم خلق آلمان و خلق های دیگر  مبدل می شود.

 

۳۱

·    دلیل آن قبل از همه در ذوب تنگاتنگ قدرت انحصارات با قدرت دولتی است که بدین طریق سرمایه داری انحصاری ـ دولتی تشکیل می یابد.

 

۳۲

·    سرمایه داری انحصاری ـ دولتی ابزار قدرت گروه نسبتا کوچکی از صاحبان انحصارات است که در تضاد با منافع کلیه نیروهای صلح طلب، دموکراتیک و سوسیالیستی خلق قرار دارد.

 

۳۳

·    سرمایه داری انحصاری ـ دولتی نه «دولت حق (قانونی) دموکراتیک»، بلکه قدرت انحصارات است که با قدرت دولت کاپیتالیستی ذوب شده و به دستگاه سرکوب خلق و به دستگاه سوق خلق در راستای منافع انحصارات مبدل شده است.

 

دولت سوسیالیستی

 

۱

·    دولت سوسیالیستی، دولت تاریخی طراز نوینی است.

·    دیکتاتوری پرولتاریا ست.

 

۲

·    دولت سوسیالیستی در مبارزه بر ضد دولت بورژوازی با در هم کوبیدن کل دستگاه دولتی بورژوازی پدید آمده است.

 

۳

·    هدف این دولت سوسیالیستی نه ابدیت بخشیدن به حاکمیت طبقاتی طبقه کارگر، بلکه تأسیس جامعه بی طبقه است که بی نیاز از دولت برای تنظیم امور خویش است.

 

۴

·    دولت سوسیالیستی دیگر در خدمت استثمار و سرکوب اکثریت خلق توسط اقلیتی نیست.

 

۵

·    در دولت سوسیالیستی، طبقه کارگر در وحدت مستحکم  با دیگر طبقات و اقشار زحمتکش در شهر و روستا بر اساس مالکیت جامعتی بر کلیه وسایل مهم تولید، به اعمال قدرت سیاسی می پردازد. 

 

۶

·    دولت سوسیالیستی، دموکراتیک ترین دولتی است که تاریخ به خود دیده است.

 

۷

·    دولت سوسیالیستی در خدمت مقابله با تشبثات بورژوازی سرنگون شده برای احیای قدرت خویش است.

 

۸

·    دولت سوسیالیستی در خدمت مقابله با حملات خارجی است.

 

۹

·    دولت سوسیالیستی فونکسیون داخلی کاملا نوینی کسب می کند که فونکسیون های زیر از آن جمله اند:

 

الف

·    سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی

 

ب

·    سازماندهی دموکراسی سوسیالیستی

 

پ

·    سازماندهی آموزش و پروش سوسیالیستی

 

ت

·    سازماندهی فرهنگ سوسیالیستی

 

۱۰

·    دولت سوسیالیستی دیگر دولت به معنی آغازین آن نیست.

·    برای اینکه آن مدافع منافع طبقاتی اقلیت استثمارگری نیست.

 

۱۱

·    وظیفه تاریخی دولت سوسیالیستی به شرح زیر است:

 

الف

·    از بین بردن استثمار

 

ب

·    از بین بردن طبقات اجتماعی

 

پ

·    محو شدن در جامعه کمونیستی توسعه یافته به مثابه دولت

 

۱۲

·    این وظیفه دولت سوسیالیستی در راه تحکیم و توسعه  قدرت دولت سوسیالیستی و دموکراسی سوسیالیستی جامه عمل می پوشد.

 

۱۳

·    پس از پیروزی مناسبات تولیدی سوسیالیستی، دولت سوسیالیستی به سازمان سیاسی زحمتکشان در شهر و روستا مبدل می شود که همه با هم تحت رهبری طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اش به ساختمان سوسیالیسم به مثابه فرماسیون اقتصادی نسبتا مستقل جامعه می پردازند.

 

۱۴

·    اهمیت دولت سوسیالیستی در این روند در زمینه رهبری توسعه جامعتی رشد می کند.

 

۱۵

·    به قول والتر اولبریشت، «در سایه رابطه مبتنی بر برادری میان طبقات و اقشار اجتماعی دوست، شهروندان در رابطه کاملا نوینی نسبت به جامعه و دولت قرار می گیرند.

·    دولتو جامعه سوسیالیستی هم متقابلا به مثابه کل و اجتماعات دولتی و جامعتی در رابطه کاملا نوینی نسبت به تک تک افراد، یعنی شهروندان قرار می گیرد.

 

۱۶

·    در دولت سوسیالیستی ما، انسان، دیگر غلام حلقه به گوش و یا حتی اوبژکت (آلت دست) قدرت دولتی و سیاست آن نیست.

 

۱۷

·    نظام دولتی و جامعتی ما به میزان هرچه بیشتری مبتنی است بر اکتیویته تک تک اعضای جامعه، مبتنی است بر به رسمیت شناسی عزت و شخصیت انسان و احترام به آنها.

 

۱۸

·    در کانون کلیه کردوکار دولتی ما انسان قرار دارد.

·    انسان با لیاقت ها و خدماتش، انسان با ارضای حوایج مادی  و فکری اش.

 

۱۹

·    هر شهروند دولت سوسیالیستی ما، آلمان دموکراتیک را در فردیت و کلیت آن نمایندگی می کند.

·    هر فرد حامل نه فقط مسئولیت شخصی نسبت به خدمات کاری خویش، نسبت به رفاه خود و خانواده خود، بلکه علاوه بر آن، نسبت به توسعه اقتصادی و فرهنگی کلی دولت سوسیالیستی ما، نسبت به تحکیم و به رسمیت شناسی آن است.

 

۲۰

·    با توسعه این وحدت مسئولیت شناسی فردی با مسئولیت شناسی کلی آگاهانه، شخصیت سوسیالیستی رشد می کند و تعالی می یابد.

 

۲۱

·    افراد هر چه بیشتر با دولت سوسیالیستی خود هویت شناسی می کنند، مؤثریت شان در کلکتیو (دسته جمعی) به همان میزان، افزونتر می گردد.

 

۲۲

·    افراد هر چه بنیادی تر به لحاظ سیاسی، فنی و فرهنگی تخصص می یابند، آزادی شان در همکاری، همپلانبندی و همفرمایی (اشتراک در حکومت) مطلعانه تر تحقق می یابد.

 

۲۳

·    فقط سوسیالیسم است که از عهده تشکیل این وحدت میان دولت و شهروندان، دولت و جامعه برمی آید.

·    برای این که فقط در سوسیالیسم است، که تضاد استثمارگران با استثمارشوندگان از بین می رود.»

·    (والتر اولبریشت، «قانون اساسی دولت سوسیالیستی ملت آلمان»، اجلاس هفتم نمایندگان خلق جمهوری دموکراتیکی آلمان، ۱۹۶۸)

 

·    مراجعه کنید به دموکراسی

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر