فصل
دوم
لطایف
الملل معروف
(بخش دوم)
برگردان
شین میم شین
۱۲۱
خرپولی
در نیمه های شبی
به
روبرت کخ
تلفن زد.
روبرت کخ به خانه اش رفت
و
معاینه اش
کرد.
بعد
به
دور و بر خود
نظر انداخت
و
پرسید:
«وصیت تان را کرده اید؟»
خرپول
هراس زده گفت:
«عزرائیل پشت در خانه نشسته است؟»
کخ غرید:
«عزرائیل
نه.
ولی به محضردار و کشیش هم زنگی بزنید که بیایند.»
خرپول پرسید:
«همین الان؟»
کخ گفت:
«چرا، نه؟
من دلم نمی خواهد تنها پخمه جهان باشم
که
تو
امشب
به
عبث
به خانه خود کشانده ای.»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر