۱۳۹۹ شهریور ۲, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۹۳)

 


شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.

اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۳۲)
 
حکایت دهم
 

۶

جامعه

را

به

همان روز افکند که سعد زنگی افکنده است.

 

 

برآمد همی بانگ شادی چو رعد

چو شیراز در عهد بوبکر سعد

 

معنی تحت اللفظی:

پادشاه دادگر نام نیکو جو

همان کاری را می کند که سعد بن زنگی کرده است:

 در

 خطه فرمانروایی اش

طبل شادی

در

خروش مدام است.

 

سعدی

بهتر از هر کس می داند

که

چنین نیست.

 

سؤال این است

که

چرا

دروغ شاخدار می گوید؟

 

برای درک پاچه خواری شعرا

باید

دیالک تیک تهدید و تطمیع

را

به خدمت گرفت:

سعدی از خوانین و سلاطین خر و خردستیز و خونریز فئودالی

از

سویی

هراس جانی

دارد

و

از

سوی دیگر

طمع مالی.

 

سعدی

به هنگام تألیف بوستان

هنوز

تازه از ره رسیده ای است

و

بدون حمایت طبقه حاکمه

نمی تواند نام درکند و کیسه های نقره از سران طبقه حاکمه در اقالیم فئودالی دریافت کند.

 

سمتگیری سیاسی سعدی در بوستان

خلقی تر

(چپ تر)

از

سمتگیری سیاسی او در گلستان است که یکی دو سال بعد

به رشته تألیف کشیده می شود.

 

دلیل تئوریکی سعدی

برای تطهیر اعضای عالی رتبه طبقه حاکمه

تئوری خرافی شبان ـ گرگ ـ گله او ست.

 

شاه

به ندرت شخصا، بی واسطه و مستقیما ستم می کند.

ستم به توده

توسط مأموران شاه

(غلامان دربار، گرگ ها)

اعمال می شود.

 

به

همین دلیل

سعدی

می تواند

از

پادشاه دادگر

دم بزند.

 

همین خرافه

در

مورد شاه و شیخ هم رواج داشته است و دارد:

«شاه خودش آدم بدی نیست.

اطرافیانش بد هستند.

سید علی آدم بدی نیست.

زندگی ساده ای دارد.

اطرافیانش دزد و قاتل و شکنجه گر و توده ستیزند.»

 

ادامه دارد.

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر