جمعبندی
از
مسعود بهبودی
درنگی در خرافات حریف خرپرور
خواجه عبدالله انصاری در کتاب منازل السائرین می نویسد محبت بر سه درجه است:
درجه اول محبتی یا اینطور بگوئیم عشقی است که از توجه یافتن به نعمت های الهی به سالک دست می دهد
یعنی وسوسه های نفسانی از او دور و طاعات و عبادات در نزد او جلوه می کند.
۱
بنابرین
عاشق از دید خواجه عبدالله انصاری و پیروانش خر پرورش
باید
خر
باشد.
۲
چون فقط خر خیال می کند که آب و نان و مسکن و بهداشت و پزشک و معمار
از آسمان آمده است و نعمت الهی است.
۳
ثانیا خر خیال می کند که خدایی وجود دارد
۴
ثالثا خر عاشق خدای واهی و مبهم و موهوم می شود.
چگونه سر زخجالت بر آرم بر دوست
که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم
حافظ
ویرایش:
چگونه سر زخجالت بر آورم بر دوست
که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم
۱
من ـ زور خواجه ا دوست تیمور لنگ خونریز آدمخوار است
نه
خدا
۲
خواجه رندی لاابالی و لاشخور بوده است و نه خداپرست.
درنگی در طرز «تفکر» معیوب ولی محبوب
حریف
عیب دانی از چه خیزد، خیزد از عقل ملول
تشنه هرگز عیب داند دید، در آب روان ؟!
معنی تحت اللفظی:
چیز معیوبی وجود ندارد.
منشاء معایب عقل اندیشنده است.
بنی ادم اگر خر باشد
عیبی در چیزی و یا کسی نمی بیند
به همان سان که اگر کسی تشنه باشد
عیبی در آب روان نمی بیند.
۱
آنچه شاعر نفهم نمی فهمد
عینیت و واقعیت (عینی بودن و واقعی بودن) عیب است.
۲
مثال:
غذای مانده
عینا و واقعا
معیوب است.
۳
معیوبیت غذای مانده
نه
به این دلیل است
کسی خردگرا و یا خردمند است
بلکه به این دلیل است
که
غذای مانده محل تکثیر میلیاردها میکروب بیماری زا ست.
۴
یعنی
معیوبیت غذای ماده
چیزی عینی و واقعی است
و
نه
چیزی ذهنی و فکری و انتزاعی و خیالی
۵
این طرز «تفکر» معیوب را سوبژکتیویسم می نامند
که
یکی از مکاتب خر پروری، بداندیشی و عوامفریبی است.
۶
خرافه
بی اعتنا به خردگرایی و خردمندی ما
خرافه است.
۷
دلیل خرافی بودن خرافه
ضد عقلی، ضد علمی، ضد منطقی و باطل بودن آن است
۸
عقل اندینشده
در این زمینه مقصر نیست.
۸
تقصیر عقل اندیشنده
به
محک تجربه زدن دعاوی این و آن است.
مثلا
اثبات خوردن خرکی غذای مانده و اسهال گشتن و بیمار گشتن و مردن است.
۹
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر چه در آن غش باشد.
مشد حافظ از شیراز
آیه نازل کردن به عوض اندیشیدن هنر آخوندهای با و بی عمامه است
۱
دموکراسی چه ربطی به پوپولیسم دارد.
۲
پوپولیسم ضمنا به چه معنی است؟
۳
چرچیل چیه که ازش آیه می آورید.
۴
خیانت از مفاهیم خرافی فئودالی است.
۵
هیچ کس خادم و یا خاین نیست.
۶
هر کسی در هر جامعه طبقاتی جایگاهی دارد
یعنی عضو طبقه اجتماعی معینی است و از منافع طبقاتی خاص خود دفاع می کند.
۷
چرچیل نماینده بورژوازی امپریالیستی بوده است.
۸
ما باید تا دیر نشده به خوداندیشی خطر کنیم وا ز تکرار و نشخوار زباله های این و ان دست برداریم.
۹
حتی ارسطو می دانست که دموکراسی به چه معنی است:
دموکراسی یعنی فرمانفرمایی توده های مولد و زحمتکش
۱۰
طبقه حاکمه امپریالیستی مفاهیم فلسفی را تحریف می کند و دموکراسی را به معنی انتخابات خرکی این و یا آن نماینده طبقه حاکمه جا می زند و عوامفریبی می کند.
ویرایش:
واپسین سرود
سیروس سهامی
&
در من جوانه ی دردی پاک
می روید از درون شبی پیگیر
چون رویش اثیری خون خاک
در پیچ و تاب شاخ چناری پیر
زان سوی مرزهای فراموشی
بانگی رها ز ساحل نا پیدا
می خواندم به وادی خاموشی
با صد صدا ز بربط بی آوا
(این دو بند این شعر فوق العاده زیبا و شیوا ست.
یکی از دلایل شیوایی آندو
همقافیه بودن مضاعف مصراع های ابیات مربوطه است:
پیگیر با پیر
پاک با خاک
فراموشی با خاموشی
پیدا با آوا )
این بوی ناشناس گیاهی چیست
در شاخ و برگ درخت کاج؟
این بوی رام گل مریم،
این بوی خام اقاقی چیست
زیر کُلاله ی شب مهتابی؟
(وجه مشترک فرمال بند اول و دوم
در این بند شعر
پیگیری نمی شود.)
از دوردست نیمه شب آرام
دیگر صدای باد نمی آید.
اسبان موج یکسره در خواب اند
مرغان آب زی همه سر در پر
فانوس نیم مرده ی نور ماه
آویخته ز شاخ بلند سرو
ارزیز بی قرار مه ای بی تاب
پُر می کند کنام شب بی خواب.
(این بند شعر به لحاظ فرمولیندی و معنی معیوب است.
ماه را می توان به فانوس تشبیه کرد.
ولی نه نور ماه را.
فانوس را می توان از شاخه سرو آویخت
ولی نه نور فانوس را
ارزیر (قلع) بی قرار مهی)
در من جوانه ی دردی نو
سر می زند ز ساحت شیدایی
چون رویش گل ابریشم
در برکه سار ساکت تنهایی .
با مشی بیخودانه ی ابر و موج
رو سوی بی کرانه ی دورا دور
من از درون زخم گل قلبم
آواز واپسین رهایی را
سرمی دهم ز بام شب دیجور
(مشی یعنی روش
دیجور یعنی ظلمانی)
پایان
درنگی در های و هوی مبارزه میان یأجوج و مأجوج
۱
ناوالنی در روسیه
عوامفریبی راسیستی ـ فاشیستی است
که با بسیج جوانان ناقص العقل
از افشای فساد در روسیه دم می زند
و
قصد گرفتن جای پوتین را دارد
که
به
نوبه خود
مهره محبوب طبقه حاکمه امپریالیستی است.
۲
مد مدرن عهد جاهلیت مدرن
معرکه عووامفریبانه جنگ یأجوج با مأجوج است.
۳
اوپوزیسیون بلاروس نیز نه برنامه دارد و نه الترناتیوی واقعی است.
۴
هدف هر دو حذف مکانیکی مهره ای
بدون ارائه نظم و نظام بهتری است.
۵
نه
یأجوج
طرفدار حقیقت و خلق است
و
نه
مأجوج
۶
در همه جهان امپریالیستی
قضیه از همین قرار است:
۷
تفاوت ترامپ با بایدن
اس پی دی با سی دی او
اف دی پی با آ اف دی
سید علی با میرحسین
ماکرون با ماری لوپن
پوتین با ناوالنی
همان فرق یأجوج با مأجوج است.
فرق بد با بدتر است.
۸
خلایق بر سردو راهی انتخاب خیلی خیلی دموکراتیک میان بد و بدتر قرار دارند
که هر دو آب به اسیاب همیشه گردان طبقه حاکمه واحدی می ریزند.
۹
هدف طبقه حاکمه
کلافه کردن و سر در گم و خنگ و منگ کردن توده است و بس.
درنگی در دیالک تیک مربی و مربا
این خاصیت ملت انقلابی است!!!
حریف
۱
شعور اجتماعی حاکم
همیشه و همه جا
شعور طبقه حاکمه
است.
۲
گیر دادن به توده
و
تحقیر توده
و
انتقاد از توده
کار خردگرایان نیست.
۳
مربی اصلی توده
نسل اندر نسل
طبقات حاکمه اند
که همه اهرم های فکری، فرهنگی و تربیتی را در انحصار خود دارد
۴
از همه منابر موجود
شب و روز
موعظه می کنند
و
به اشاعه خرافات مفید مشغولند.
۵
توده
برای غلبه بر خرپروری
و
شروع به خودپروری
باید
زمام امور را به دست گیرد
۶
سلب مالکیت کنندگان
را
سلب مالکیت کند
۷
یعنی
هم
وسایل تولید مادی را بازپس گیرد
و
هم
وسایل فکری را
مثلا واژه ها را
درنگی در درک خرکی بعضی ها از دموکراسی
سعد صباح
دموکراسی آن نیست
که مرد از سیاست بگوید
بی آنکه کسی معترض اش شود
دموکراسی آن است که زن از عشق بگوید
و کسی او را نکشد !
۱
شعر
اسباب تخریب خانه خرد خلایق است و بس.
۲
فقط کافی است
شاعر گردی و زباله های فکری خود را بی پروا به خورد خلایق دهی
و
احدی حق اعتراض نداشته باشد.
۳
این خرافه سعد صباح
اخوی حسن صباغ
عملا و عینا
به
معنی تحریف مفهوم فلسفی دموکراسی است.
۴
سعد صباح خیال می کند که دموکراسی
یعنی داشتن حق حرف زدن از سیاست توسط نرجماعت.
۵
بر این پندار خرکی
ادعا می کند که دموکراسی عبارت است از
حرف زن دختران شیرخواره از عشق
و
مصون ماندن از گزند دشنه و داس
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر