پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
بخش اول
۱
· یوهان گوت لیب فیشته یکی از برجسته ترین متفکرانی است که بورژوازی آلمان در توسعه ترقی طلبانه خود پدید آورده است.
۲
· تولد فیشته در سال ۱۷۶۲ (اگر به مثابه گشتاور (ممان) مجموعه ـ روند تاریخی بنگریم) با دو حادثه تاریخی توأم بوده است:
الف
· با انتشار اثر ژان ژاک روسو تحت عنوان قرارداد اجتماعی (جامعه ـ قرارداد)
ب
· با خاتمه یافتن جنگ های هفت ساله.
۳
· افکار فیشته را ایده ها و اندیشه های قرارداد اجتماعی عمدتا تحت تأثیر قرار خواهند داد و تبیین عملی قرارداد اجتماعی در دولت ژاکوبنی اعتقاد انقلابی ـ دموکراتیکی معین فیشته را استحکام خواهد بخشید.
۴
· اما پرواز فکری اوج گیرنده شهامت آمیز فیشته تحت تأثیر روسو و تحت تأثیر عواقب ناشی از «اوضاع آلمانی» و تحریفات ایده ئولوژیکی، دچار گسست خواهد گشت که در چارچوبش جنگ های هفت ساله فقط حادثه ای از زنجیری از آناکرونیسم های تاریخ آلمان در قرن ۱۸ بوده است.
۵
· فیشته در سال ۱۷۶۲ در خانواده ای فقیر تولد یافته است.
۶
· فیشته با فقر و ذلت در گهواره آشنا شده است و در طول طریق زندگی اش تا رحلتش در سال ۱۸۱۴ کم و بیش همراه بوده است.
۷
· حیات فیشته از مبارزه و جنگ و جدال بر ضد ارتجاع فئودالی انباشته است.
۸
· فیشته به تصادفی از امکانات تحصیلی زمان خود برخوردار می شود و طولی نمی کشد که از سرحدات فلسفی آن پا فراتر می نهد و به یکی از مهم ترین متفکران آلمانی در پایان قرن ۱۸ و آغاز قرن ۱۹ مبدل می گردد.
۹
· فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان حاوی سه استار (ستاره) فلسفی بوده است و فیشته ستاره مابعد کانت ـ ماقبل هگل بوده است:
· فلسفه فیشته به میران متعالی بر شانه های کانت بنا شده است و به هگل منتهی گشته است.
۱۰
· مؤثریت فیشته مصادف با دوره ای است که در آن تغییرات تعیین کننده در تناسب قوا میان فئودالیسم و کاپیتالیسم صورت می گیرند.
۱۱
· فیشته از سویی شاهد تحولات انقلابی در فرانسه بوده است.
· فیشته اما از سوی دیگر، فرزند «اوضاع آلمانی» (نکبت آلمانی) است که انگلس در جمله زیر جمعبندی کرده است:
· «کل کشور تلنبار جانداری از فساد و گند و کثافت تهوع آور بود.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲، ص ۵۶۶)
۱۲
· در آثار فیشته هر دو جنبه پدیدار می گردند.
الف
· در آثار فیشته از سویی مسئله جامعه بورژوایی در مرحله معین تشکیلش تحت تأثیر انقلاب کلاسیک بورژوایی تبیین می یابد.
ب
· و از سوی دیگر، این مسئله تحت شرایط مناسبات جامعتی آناکرونیستیکی (نامعاصر، عهد بوقی) آلمانی انعکاس می یابد.
۱۳
· نتیجه این وضع، همانطور که مارکس خاطرنشان شده، عبارت است از فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان.
۱۴
· فلاسفه فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان و ضمنا فیشته، از درک این حقیقت امر عاجز مانده بودند که افکار تئوریکی شان مبتنی بر منافع مادی اند.
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۱۷۸، ایده ئولوژی آلمانی)
۱۵
· تناقضات، ناپیگیری ها، مبالغات و دیوانگی های ایدئالیستی و موارد پسیمیستی (بدبینی فلسفی) در آثار فیشته نمودهای این حقیقت امرند.
· (در آثار فیشته حتی گرایشات شووینیستی و فوندامنتالیستی و غیره وجود دارند.
· مراجعه کنید به فوندامنتالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری. مترجم)
۱۶
· در آثار فیشته، در مقابل این جنبه های منفی، احکام، معارف و مطالبات آینده گرای او قرار دارند.
۱۷
· به محتوای ترقی طلبانه اصلی تفکر فیشته (که در مطابقت با توسعه فکری حقیقی او قرار دارد)، با توجه به مسئله اساسی جامعتی ـ تاریخی آن زمان می توان پی برد که انقلاب فرانسه بدان قوی ترین تبیین لازم را اهدا کرده است.
۱۷
· روند گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم مسئله اساسی جامعتی دورانی بوده است که فیشته در ان به سر برده است.
۱۸
· فیشته جزو آن دسته از متفکران آلمانی بوده است که مسئله اساسی دوران را یعنی روند گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم را می شناخته و در آثارش از آن نام برده است.
· (اشترایسند، «یوهان گوتلیب فیشته و تاریخ آلمان»، ۱۹۶۳، ص ۳۲)
۱۹
· عظمت فیشته مبتنی بر این است.
۲۰
· فیشته اما در آثار خود، همزمان وابسته به شرایط جامعتی و شرایط اجتماعی و سنن فکری ئی بود که با مرحله توسعه جامعه بورژوایی نایله با انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) مطابقت نداشت:
· «اوضاع آلمانی» (نکبت آلمانی)
۲۱
· تضاد میان توسعه ملی و بین المللی خود جامعه بورژوایی است که ذاتی آثار فیشته است.
۲۲
· هم گشتاورهای (ممان های) مثبت آثار فیشته و هم گشتاورهای منفی آن را به کمک این تضاد می توان توضیح داد.
۲۳
· به همین دلیل آثار فیشته را نه با حرکت از «مسیر سنگلاخ و سنگلاخ تر» توسعه در آلمان آن زمان، بلکه با توجه به «منطق عینی» روند گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم در فرانسه (نامه انگلس به مرینگ، مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۹، ص ۹۹)، باید در نظر گرفت که خود فیشته از ان به راه می افتاد (که مبدأ حرکت فیشته بود) و در تلاش کشف معنای آن بود و از منظر آن فیشته به انتقاد از واقعیت آلمان زمان خود می پرداخت، که به آناکرونیسم های (نامعاصریت های) تاریخی سرشته بود.
۲۴
· آنچه که در رابطه با فیشته معتبر است، شامل حال مجموعه فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان نیزمی شود.
۲۵
· فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان، بدون چالش پربار با سرمشق فرانسوی اش، قابل تصور نیست.
۲۶
· روابط فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان با انقلاب فرانسه یکی از موتیوهای (انگیزه های) حامل و مسلط آن است و شناخت انقلاب فرانسه برای فهم فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان و توضیح آن صرفنظر ناپذیرند.
۲۷
· تحریف فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان توسط تاریخ نگاری بورژوایی با انکار و یا تحقیر این روابط آن با انقلاب فرانسه شروع شده است.
۲۸
· از آنجا که خود متفکرین فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان، به این پیوند وقوف داشتند، خود را با روند تاریخی (انقلاب فرانسه) دمساز می دانستند.
۲۹
· این حقیقت امر به میزان ستایش انگیزی در مورد فیشته مصداق دارد.
۳۰
· فیشته با تفکر خود به نمایندگی از منافع مترقی ترین جناح بورژوازی آلمان زمان خود می پردازد.
· به ویژه به نمایندگی از منافع خرده بورژوازی دموکراتیک و فراتر از آن به نمایندگی از منافع اقشار عامه ـ دهقانی خلق می پردازد که خود فیشته از میان آنان برخاسته است.
۳۱
· فیشته از این منافع طبقاتی در چارچوب سیستم فلسفی ایدئالیستی ـ ذهنی دفاع می کند.
۳۲
· اما علیرغم آن در تفکر فیشته، خط رئالیستی ئی اعتبار کسب می کند.
۳۳
· این حقیقت امر روشن، نتیجه آن است که ریشه تفکر فیشه به طرز ژرفی در روند تاریخی زمان نهفته است.
· روند تاریخی ئی که در انقلاب فرانسه و تأثیرات آن در دول اروپا به نقطه اوج خود می رسد.
۳۴
· فیشته ضمن وفاداری به این روند تاریخی، در صدد تحول شرایط جامعتی فئودالی ـ استبدادی موجود در آلمان برمی آید.
۳۵
· تفکر و عمل فیشته، از این رو، همبستر با جنبشی تاریخی است.
۳۶
· این حقیقت امر است که در وهله اول، فلسفه و اعمال فیشته را تعیین می کند و به شخصیت او، به ویژه، فرم می بخشد.
۳۷
· فلسفه فیشته، چه بسا، مورد سوء تفاهم قرار گرفته است:
الف
· اولا مبالغات ایدئالیستی ـ ذهنی آموزه فیشته به کرات، به مثابه مسئله اصلی قلمداد شده و به مثابه مبدأ تفسیر قرار گرفته اند.
· اگرچه مبالغات ایدئالیستی ـ ذهنی آموزه فیشته، پیامد تلاشی (آزمایشی) بوده اند.
· مبالغاتی بوده اند که پیشاپیش، محکوم به شکست بوده اند.
· مبالغاتی بوده اند که در راستای تضمین زندگی درخور عزت انسانی در چارچوب جامعه بورژوایی بوده اند.
ب
· علاوه بر این، توهماتی که فیشته در جریان توسعه فکری خود داشته، به موضوع انتقاد واستهزای صرف مبدل شده اند.
· اگرچه آنها به لحاظ ایده ئولوژیکی جزو افشاگری های مخدوش و ناقص و نارسای اوضاع تاریخی ـ آناکرونیستی (نامعاصریت) فیشته بوده اند.
۳۸
· بعد، حضرات بالاخره، خودویژگی ها و خودخواهی های شخصیت فیشته را دستاویزی برای نگرش های پسیکولوژی ساز قرار داده اند.
۳۹
· اگرچه این خودویژگی ها و خودخواهی ها، توسط فیشته به مثابه هنجارهای عام بشری تلقی شده بوده اند.
· هنجارهای عام بشری ئی که دال بر آن بوده اند که جامعه بورژوایی برای تضاد شهروند و شهروند دولتی راه حلی ندارد.
۴۰
· مقصر در این سوء تفاهم ها ظاهرا خود فیشته بوده است.
۴۱
· در خیلی جاها قضیه به یقین از این قرار است.
· اما نظری گذرا به میراث فکری فیشته (ادبیات ـ فیشته)، نشان می دهد که این سوء تفاهم ها ناشی از پیش شرایط مربوطه بوده اند و با توجه به این پیش شرایط می بایستی توضح داده می شدند.
· منتقدین فیشته اما آنها را به مثابه واقعیات محسوب داشته اند.
۴۲
· دلیل این سوء تفاهم ها این است که حضرات فیشته را عمدتا از تاریخ فلسفه یعنی از جنبش فکری صرف توضیح داده اند.
۴۳
· ما در مغایرت با چنین برخوردی به فیشته، می کوشیم تا فیشته را نه از تاریخ فلسفه، بلکه از تاریخ (جامعه) توضیح دهیم.
۴۴
· ما ضمنا گشتاورهای فلسفی ـ تاریخی مهم برای توسعه و تکامل فکری فیشته را، مثلا تأثیر کانت بر او را منکر نخواهیم شد.
۴۵
· ما اما به این گشتاورهای فلسفی ـ تاریخی برای تشکیل، توسعه، تکامل و تعالی (شکوفایی) فلسفه فیشته بسنده نخواهیم کرد.
۴۶
· در مورد فیشته، بنابرین، رجوع جدی به تاریخ الزامی است.
· برای اینکه فلسفه فیشته، گشتاوری از روند تاریخی ئی است.
۴۷
· برای اینکه فلسفه فیشته، تئوریتیزاسیون (توضیح تئوریکی) شعور (روح) تاریخی ئی را نمودار می سازد.
· به همان سان که هگل یک بار به درستی خاطرنشان شده است.
۴۸
· این گشتاور در تفکر فیشته قوی تر نمایندگی می شود تا در تفکر کانت و هگل.
۴۹
· تلاش های فیشته در تحلیل نهایی، جست و جوی راه برای گذار از گمان ورزی مربوط به «من» مطلق به «من» عملگر (عمل کننده) اند.
· «من» عملگری که باید در جهان پدیده ها شکوفا و اثبات شود.
۵۰
· نیت ما از این پژوهش ارائه کم و بیش فیشته ـ تصویری مارکسیستی است.
۵۱
· موضوع پژوهش ما به توسعه فکری فیشته تا نقطه عطف قرن (گذار از قرن هجدهم به قرن نوزدهم) محدود می شود.
۵۲
· پژوهش های بعدی راجع به تفکر و کردوکار فیشته در توسعه بعدی او باید مستقلا صورت گیرد و روابط مطروحه در این پژوهش ما باید بدان افزوده شود تا فیشته ـ تصویر تمامعیار و جامعی تشکیل گردد.
۵۳
· به همین دلیل، فلسفه فیشته عمدتا باید از تاریخ توضیح داده شود.
۵۴
· یعنی از مناسبت او با رخدادهای تاریخی زمان او توضیح داده شود.
· از مناسبت (رابطه) او با انقلاب فرانسه.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر