۱۳۹۹ مرداد ۲۵, شنبه

درنگی در فلسفه یوهان گوت لیب فیشته (۱)

 


یوهان گوتلیب فیشته 
(۱۷۶۲ ـ ۱۸۱۴)
یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی 
 
 

پروفسور دکتر مانفرد بور

برگردان

شین میم شین

بخش اول

 

 

۱

·     یوهان گوت لیب فیشته یکی از برجسته ترین متفکرانی است که بورژوازی آلمان در توسعه ترقی طلبانه خود پدید آورده است.

 

۲

·     تولد فیشته در سال ۱۷۶۲ (اگر به مثابه گشتاور (ممان) مجموعه ـ روند تاریخی بنگریم) با دو حادثه تاریخی توأم بوده است:

 

الف

·     با انتشار اثر ژان ژاک روسو تحت عنوان قرارداد اجتماعی (جامعه ـ قرارداد)

 

ب

·     با خاتمه یافتن جنگ های هفت ساله.

 

۳

·     افکار فیشته را ایده ها و اندیشه های قرارداد اجتماعی عمدتا تحت تأثیر قرار خواهند داد و تبیین عملی قرارداد اجتماعی در دولت ژاکوبنی اعتقاد انقلابی ـ دموکراتیکی معین فیشته را استحکام خواهد بخشید.

 

۴

·     اما پرواز فکری اوج گیرنده شهامت آمیز فیشته تحت تأثیر روسو و تحت تأثیر عواقب ناشی از «اوضاع آلمانی» و تحریفات ایده ئولوژیکی، دچار گسست خواهد گشت که در چارچوبش جنگ های هفت ساله فقط حادثه ای از زنجیری از آناکرونیسم های تاریخ آلمان در قرن ۱۸ بوده است.

 

۵

·     فیشته در سال ۱۷۶۲ در خانواده ای فقیر تولد یافته است.

 

۶

·     فیشته با فقر و ذلت در گهواره آشنا شده است و در طول طریق زندگی اش تا رحلتش در سال ۱۸۱۴ کم و بیش همراه بوده است.

 

۷

·     حیات فیشته از مبارزه و جنگ و جدال بر ضد ارتجاع  فئودالی انباشته است.

 

۸

·     فیشته به تصادفی از امکانات تحصیلی زمان خود برخوردار می شود و طولی نمی کشد که از سرحدات فلسفی آن پا فراتر می نهد و به یکی از مهم ترین متفکران آلمانی در پایان قرن ۱۸ و آغاز قرن ۱۹ مبدل می گردد.

 

۹

·     فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان حاوی سه استار (ستاره) فلسفی بوده است و فیشته ستاره مابعد کانت ـ ماقبل هگل بوده است:

·     فلسفه فیشته به میران متعالی بر شانه های کانت بنا شده است و به هگل منتهی گشته است.

 

۱۰

·     مؤثریت فیشته مصادف با دوره ای است که در آن تغییرات تعیین کننده در تناسب قوا میان فئودالیسم و کاپیتالیسم صورت می گیرند.

 

۱۱

·     فیشته از سویی شاهد تحولات انقلابی در فرانسه بوده است.

·      فیشته اما از سوی دیگر، فرزند «اوضاع آلمانی» (نکبت آلمانی) است که انگلس در جمله زیر جمعبندی کرده است:

·     «کل کشور تلنبار جانداری از فساد و گند و کثافت تهوع آور بود.»

·     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲، ص ۵۶۶)

 

۱۲

·     در آثار فیشته هر دو جنبه پدیدار می گردند.

 

الف

·     در آثار فیشته از سویی مسئله جامعه بورژوایی در مرحله معین تشکیلش تحت تأثیر انقلاب کلاسیک بورژوایی تبیین می یابد.

 

ب

·      و از سوی دیگر، این مسئله تحت شرایط مناسبات جامعتی آناکرونیستیکی (نامعاصر، عهد بوقی) آلمانی انعکاس می یابد.

 

۱۳

·     نتیجه این وضع، همانطور که مارکس خاطرنشان شده، عبارت است از فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان.

 

۱۴

·     فلاسفه فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان و ضمنا فیشته، از درک این حقیقت امر عاجز مانده بودند که افکار تئوریکی شان مبتنی بر منافع مادی اند.

·     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۱۷۸، ایده ئولوژی آلمانی)

 

۱۵

·     تناقضات، ناپیگیری ها، مبالغات و دیوانگی های ایدئالیستی و موارد پسیمیستی (بدبینی فلسفی) در آثار فیشته نمودهای این حقیقت امرند.

 

·     (در آثار فیشته حتی گرایشات شووینیستی و فوندامنتالیستی و غیره  وجود دارند.

·     مراجعه کنید به فوندامنتالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری. مترجم)

 

۱۶

·     در آثار فیشته، در مقابل این جنبه های منفی، احکام، معارف و مطالبات آینده گرای او قرار دارند.

 

۱۷

·     به محتوای ترقی طلبانه اصلی تفکر فیشته (که در مطابقت با توسعه فکری حقیقی او قرار دارد)، با توجه به مسئله اساسی جامعتی ـ تاریخی آن زمان می توان پی برد که انقلاب فرانسه بدان قوی ترین تبیین لازم را اهدا کرده است.

 

۱۷

·     روند گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم مسئله اساسی جامعتی دورانی بوده است که فیشته در ان به سر برده است.

 

۱۸

·     فیشته جزو آن دسته از متفکران آلمانی بوده است که مسئله اساسی دوران را یعنی روند گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم را می شناخته و در آثارش از آن نام برده است.

·     (اشترایسند، «یوهان گوتلیب فیشته و تاریخ آلمان»، ۱۹۶۳، ص ۳۲)

 

۱۹

·     عظمت فیشته مبتنی بر این است.

 

۲۰

·     فیشته اما در آثار خود، همزمان وابسته به شرایط جامعتی و شرایط اجتماعی و سنن فکری ئی بود که با مرحله توسعه جامعه بورژوایی نایله با انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) مطابقت نداشت:

·     «اوضاع آلمانی» (نکبت آلمانی)

 

۲۱

·     تضاد میان توسعه ملی و بین المللی خود جامعه بورژوایی است که ذاتی آثار فیشته است.

 

۲۲

·     هم گشتاورهای (ممان های) مثبت آثار فیشته و هم گشتاورهای منفی آن را به کمک این تضاد می توان توضیح داد.

 

۲۳

·     به همین دلیل آثار فیشته را نه با حرکت از «مسیر سنگلاخ و سنگلاخ تر» توسعه در آلمان آن زمان، بلکه با توجه به «منطق عینی» روند گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم در فرانسه (نامه انگلس به مرینگ، مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۹، ص ۹۹)،  باید در نظر گرفت که خود فیشته از ان به راه می افتاد (که مبدأ حرکت فیشته بود) و در تلاش کشف معنای آن بود و از منظر آن فیشته به انتقاد از واقعیت آلمان زمان خود می پرداخت، که به آناکرونیسم های (نامعاصریت های) تاریخی سرشته بود.

 

۲۴

·     آنچه که در رابطه با فیشته معتبر است، شامل حال مجموعه فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان نیزمی شود.

 

۲۵

·     فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان، بدون چالش پربار با سرمشق فرانسوی اش، قابل تصور نیست.

 

۲۶

·     روابط فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان با انقلاب فرانسه یکی از موتیوهای (انگیزه های) حامل و مسلط آن است و شناخت انقلاب فرانسه برای فهم فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان و توضیح آن صرفنظر ناپذیرند.

 

۲۷

·     تحریف فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان توسط تاریخ نگاری بورژوایی با انکار و یا تحقیر این روابط آن با انقلاب فرانسه شروع شده است.

 

۲۸

·     از آنجا که خود متفکرین فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان، به این پیوند وقوف داشتند، خود را با روند تاریخی (انقلاب فرانسه) دمساز می دانستند.

 

۲۹

·     این حقیقت امر به میزان ستایش انگیزی در مورد فیشته مصداق دارد.

 

۳۰

·     فیشته با تفکر خود به نمایندگی از منافع مترقی ترین جناح بورژوازی آلمان زمان خود می پردازد.

·     به ویژه به نمایندگی از منافع خرده بورژوازی دموکراتیک و فراتر از آن به نمایندگی از منافع اقشار عامه ـ دهقانی خلق می پردازد که  خود فیشته از میان آنان برخاسته است. 

 

۳۱

·     فیشته از این منافع طبقاتی در چارچوب سیستم فلسفی ایدئالیستی ـ ذهنی دفاع می کند.

 

۳۲

·     اما علیرغم آن در تفکر فیشته، خط رئالیستی ئی اعتبار کسب می کند.

 

۳۳

·     این حقیقت امر روشن، نتیجه آن است که ریشه تفکر فیشه به طرز ژرفی در روند تاریخی زمان نهفته است.

·     روند تاریخی ئی که در انقلاب فرانسه و تأثیرات آن در دول اروپا به نقطه اوج خود می رسد.

 

۳۴

·     فیشته ضمن وفاداری به این روند تاریخی، در صدد تحول شرایط جامعتی فئودالی ـ استبدادی موجود در آلمان برمی آید.

 

۳۵

·     تفکر و عمل فیشته، از این رو، همبستر با جنبشی تاریخی است.

 

۳۶

·     این حقیقت امر است که در وهله اول، فلسفه و اعمال فیشته را تعیین می کند و به شخصیت او، به ویژه، فرم می بخشد.

 

۳۷

·     فلسفه فیشته، چه بسا، مورد سوء تفاهم قرار گرفته است:

 

الف

·     اولا مبالغات ایدئالیستی ـ ذهنی آموزه فیشته به کرات، به مثابه مسئله اصلی قلمداد شده و به مثابه مبدأ تفسیر قرار گرفته اند.

·     اگرچه مبالغات ایدئالیستی ـ ذهنی آموزه فیشته، پیامد تلاشی (آزمایشی) بوده اند.

·     مبالغاتی بوده اند  که پیشاپیش، محکوم به شکست بوده اند.

·     مبالغاتی بوده اند که در راستای تضمین زندگی درخور عزت انسانی در چارچوب جامعه بورژوایی بوده اند.

 

ب

·     علاوه بر این، توهماتی که فیشته در جریان توسعه فکری خود داشته، به موضوع انتقاد واستهزای صرف مبدل شده اند.

·     اگرچه آنها به لحاظ ایده ئولوژیکی جزو افشاگری های مخدوش و ناقص و نارسای اوضاع تاریخی ـ آناکرونیستی (نامعاصریت) فیشته بوده اند.

 

۳۸

·     بعد، حضرات بالاخره، خودویژگی ها و خودخواهی های شخصیت فیشته را دستاویزی برای نگرش های پسیکولوژی ساز قرار داده اند.

 

۳۹

·     اگرچه این خودویژگی ها و خودخواهی ها، توسط فیشته به مثابه هنجارهای عام بشری تلقی شده بوده اند.

·     هنجارهای عام بشری ئی که دال بر آن بوده اند که جامعه بورژوایی برای تضاد شهروند و شهروند دولتی راه حلی ندارد.

 

۴۰

·     مقصر در این سوء تفاهم ها ظاهرا خود فیشته بوده است.

 

۴۱

·     در خیلی جاها قضیه به یقین از این قرار است.

·     اما نظری گذرا به میراث فکری فیشته (ادبیات ـ فیشته)، نشان می دهد که این سوء تفاهم ها ناشی از پیش شرایط مربوطه بوده اند و با توجه به این پیش شرایط می بایستی توضح داده می شدند.

·     منتقدین فیشته اما آنها را به مثابه واقعیات محسوب داشته اند.

 

۴۲

·     دلیل این سوء تفاهم ها این است که حضرات فیشته را عمدتا از تاریخ فلسفه یعنی از جنبش فکری صرف توضیح داده اند. 

 

۴۳

·     ما در مغایرت با چنین برخوردی به فیشته، می کوشیم تا فیشته را نه از تاریخ فلسفه، بلکه از تاریخ (جامعه) توضیح دهیم.

 

۴۴

·     ما ضمنا گشتاورهای فلسفی ـ تاریخی مهم برای توسعه و تکامل فکری فیشته را، مثلا تأثیر کانت بر او را منکر نخواهیم شد.

 

۴۵

·     ما اما به این گشتاورهای فلسفی ـ تاریخی برای تشکیل، توسعه، تکامل و تعالی (شکوفایی) فلسفه فیشته بسنده نخواهیم کرد.

 

۴۶

·     در مورد فیشته، بنابرین، رجوع جدی به تاریخ الزامی است.

·     برای اینکه فلسفه فیشته، گشتاوری از روند تاریخی ئی است.

 

۴۷

·     برای اینکه فلسفه فیشته، تئوریتیزاسیون (توضیح تئوریکی) شعور (روح) تاریخی ئی را نمودار می سازد.

·     به همان سان که هگل یک بار به درستی خاطرنشان شده است.

 

۴۸

·     این گشتاور در تفکر فیشته قوی تر نمایندگی می شود تا در تفکر کانت و هگل.

 

۴۹

·     تلاش های فیشته در تحلیل نهایی، جست و جوی راه برای گذار از گمان ورزی مربوط به «من» مطلق به «من» عملگر (عمل کننده) اند.

·     «من» عملگری که باید در جهان پدیده ها شکوفا و اثبات شود.

 

۵۰

·     نیت ما از این پژوهش ارائه کم و بیش فیشته ـ تصویری مارکسیستی است.

 

۵۱

·     موضوع پژوهش ما به توسعه فکری فیشته تا نقطه عطف قرن (گذار از قرن هجدهم به قرن نوزدهم) محدود می شود.

 

۵۲

·     پژوهش های بعدی راجع به تفکر و کردوکار فیشته در توسعه بعدی او باید مستقلا صورت گیرد و روابط مطروحه در این پژوهش ما باید بدان افزوده شود تا فیشته ـ تصویر تمامعیار و جامعی تشکیل گردد.

 

۵۳

·     به همین دلیل، فلسفه فیشته عمدتا باید از تاریخ توضیح داده شود.

 

۵۴

·     یعنی از مناسبت او با رخدادهای تاریخی زمان او توضیح داده شود.

·     از مناسبت (رابطه) او با انقلاب فرانسه.

 

پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر