در جستجوی بدیل:
بازگشت به دیالکتیک انقلابی
کسری فروهی
(۱۳۶۳)
منبع:
نوید نو
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور
۴۰ سال سیاست سرکوب و مشت آهنین جمهوری اسلامی
برخی گروهها و
شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون چپ
را
چنان در بیعملی، رخوت و بیم قرار
داده
که
حتی
در
جریان اعتراضهای گسترده خیابانی مردم
در
دو سال گذشته
و
حتی
در
جریان جنبش سبز
در
جستجوی بدیل سیاسی
از
حضور در خیابان
کناره
گرفته
و
چشم به بازیهای حکومت و شرکت در بازی بد و بدتر و مناسک
انتخاباتی که هر ۴ سال یکبار برگزار میشود
دوخته اند،
یا
چنگ در دامن
سکولارهایی که سرشان در آبشخور سیاستهای امپریالیستی و انحصارهای
سرمایهداری جهانی
است
زده
و
یا
دنکیشوتوار
شعار انقلاب سوسیالیستی
سر داده
و
از
حضور در جنبشهای مدنی و سیاسی مردم ایران
کناره
گرفتهاند.
این فراز از «پژوهش» حریف
هم
حاوی «تحلیل» او از طویله جماران
و
هم
حاوی رهنمودهای کج و کوله او ست:
۱
۴۰ سال سیاست سرکوب و مشت آهنین جمهوری اسلامی
برخی گروهها و
شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون چپ
را
چنان در بیعملی، رخوت و بیم قرار
داده
که
حتی
در
جریان اعتراضهای گسترده خیابانی مردم
در
دو سال گذشته
و
حتی
در
جریان جنبش سبز
در
جستجوی بدیل سیاسی
از
حضور در خیابان
کناره
گرفته
کسی
که
از
تحلیل طبقاتی حاکمیت
صرفنظر کند،
به
همین روز می افتد:
به
عناصری از روبنای سیاسی
می پردازد:
چنین کسی
حکومت
را
هیئت حاکمه
را
می بیند.
قوای سه گانه
را
ولایت فقیه و دولت و مجلس و غیره
را
می بیند.
۲
۴۰ سال سیاست سرکوب و مشت آهنین جمهوری اسلامی
سؤال این است
که
این سیاست سرکوب و مشت آهنین
سیاست کدام طبقه اجتماعی
است
و
دلیل آن چیست؟
اجامر طبقه حاکمه امپریالیستی
هم
بسان حریف
آلمان فاشیستی
را
و
هر دولت دیگر
را
عامیانه و عوامفریبانه
«تحلیل» می کنند.
آنها
هم
هیتلر
را
زیر ذره بین «تحلیل» سطحی و ساده لوحانه
قرار می دهند
و
نه
طبقه حاکمه آلمان
را.
استالین
را
زیر ذره بین «تحلیل» سطحی و ساده لوحانه
قرار می دهند
و
نه
طبقه حاکمه در اتحاد شوروی
را.
احزاب بورژوایی رنگارنگ
را
و
تناسب قوا میان آنها
را
تماتیزه می کنند
(موضوعیت می بخشند)
و
نه
تناسب قوا میان طبقات اجتماعی
را.
۲
۴۰ سال سیاست سرکوب و مشت آهنین جمهوری اسلامی
برخی گروهها و
شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون چپ
را
چنان در بیعملی، رخوت و بیم قرار
داده
سیاست چیست؟
سیاست
از
سویی
به
مبارزه طبقات اجتماعی و احزاب شان
و
به
مبارزه دولت ها و
سیستم های جهانی
در
جهت جامه عمل پوشاندن به منافع خود که به طور اجتماعی
ـ اقتصادی مشروط می شوند،
اطلاق می شود
که
در
کلیه عرصه های حیات جامعه
ای
نفوذ می کند.
سیاست
از
سوی دیگر
به
آماج ها و جایگاه (موضع) طبقات و اقشار اجتماعی در قدرت
اطلاق می شود.
در کانون سیاست،
مبارزه برای تسخیر قدرت دولتی به نیات زیر قرار دارد:
الف
به
نیت رهبری دولت
ب
به
نیت تعیین فرم های کردوکار دولتی.
پ
به
نیت تعیین وظایف مربوط به کردوکار دولتی.
ت
به
نیت تعیین محتوای کردوکار دولتی.
سیاست،
پدیده ای اجتماعی
است
که
با
پیدایش طبقات اجتماعی و تشکیل دولت به مثابه
ابزار اعمال قدرت طبقه به لحاظ اقتصادی حاکم (طبقه حاکمه) هر فرماسیون
اقتصادی جامعه،
پیوند ناگسستنی دارد.
اکنون باید پرسید:
سیاست جمهوری اسلامی کذایی
سیاست کدام طبقه اجتماعی است؟
به
عبارت دیگر
طبقه حاکمه در طویله جماران کیست؟
۳
۴۰ سال سیاست سرکوب و مشت آهنین جمهوری اسلامی
برخی گروهها و
شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون چپ
را
چنان در بیعملی، رخوت و بیم قرار
داده
ضمنا
اوپوزیسیون طبقه حاکمه حاکم در طویله جماران کیست؟
علاوه بر این
منظور از اوپوزیسیون چپ و گروه ها و شخصیت های سیاسی آن کیانند؟
۴
جستجوی بدیل سیاسی
سرکوب طبقه حاکمه
چه
ربطی
به
بدیل سیاسی اوپوزیسیون چپ کذایی
دارد؟
بدیل چیست؟
پیش شرط تعیین بدیل برای چیزی
شناخت ماهیت آن چیز
است.
بدون شناخت ماهیت طبقه حاکمه در طویله جماران
نمی توان بدیل طبقاتی و متعاقب آن، بدیل سیاسی برای آن
پیدا کرد.
۵
برخی گروهها و
شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون چپ
را
چنان در بیعملی، رخوت و بیم قرار
داده
حریف
سیاست سرکوب طبقه حاکمه
را
دلیل بی عملی و رخوت و بیم گروه ها و شخصیت های سیاسی اوپوزیسیون چپ
می داند.
پاسیویته (بی عملی)، رخوت و بیم
مفاهیم پسیکولوژیکی اند.
ثانوی اند.
هم
سیاست سرکوب و مشت آهنین طبقه حاکمه
و
هم
پاسیویته (بی عملی)، رخوت و بیم اوپوزیسیون چپ کذایی
دلیل مادی، جامعه ای و طبقاتی
دارد.
برای کشف این دلیل
باید
به
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
توجه داشت.
انقلاب اجتماعی
امر
توده مولد و زحمتکش
است.
پاسیویته (بی عملی)، رخوت و بیم احزاب و گروه ها و شخصیت های چپ
قبل از همه
به
دلیل بیگانگی با توده
است.
اگر
دقت شود،
چپ هپیلی هپوی طویله جماران
درست زمانی اکتیو می شود
که
توده
به
خیابان می ریزد.
این بدان معنی است
که
توده
اوپوزیسیون تق و لق چپ
را
از
خواب عمیق
بیدار می کند
و
به
دنبال می کشد و نه برعکس.
دنباله روی اوپوزیسیون چپ تق و لق از توده
تازگی ندارد.
اگر
چپ فاشیستی
(سازمان فدائیان خلق و مجاهدین خلق و دیمدام و لیملام و غیره)
را
که
نخبه گرا
ست،
کنار بگذاریم
و
حزب توده
را
به
عنوان تنها نماینده جنبش «چپ» اصیل
محسوب داریم،
باید
به این نتیجه رسیم
که
حزب توده
بیگانه با توده
بوده است.
یعنی
حزب توده
فقط
به
نام
حزب توده
بوده است.
این بیگانگی حزب توده با توده
پس از پیروزی کودتای نیمه فئودالی ـ روحانی و نیمه بورژوایی ۲۸ مرداد
شروع شده
و
با
پیروزی انقلاب بورژوایی و ضد فئودالی سفید
به
اوج رسیده و تکمیل گشته است.
توده
رهبر سیاسی
عوض کرده است.
توده
جای خالی حزب توده به طرز خونین سرکوب و نابود گشته
را
با
بورژوازی مدرن تحت سرکردگی محمدرضا شاه
پر کرده است.
هدف و آماج انقلاب بورژوایی و ضد فئودالی سفید از بالا
نیز
تسخیر پایگاه اجتماعی حزب توده
و
به
بحران کشیدن آن
بوده است.
محتوای انقلاب سفید
بخش ضد فئودالی برنامه حزب توده بوده است.
با
شروع ضدانقلاب سفید
تحت رهبری ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فاشیستی - فوندامنتالیستی تحت رهبری خمینی
توده
پس از مقاومت ناموفق
بالاجبار
تحت رهبری ارتجاع
قرار گرفته است
و
به
خاک سیاه
نشانده شده است.
فرزندان توده
دیری است
که
به
عنوان سپاهی و بسیجی و حزب اللهی و غیره و غیره
در
خدمت طبقه حاکمه طویله جماران اند.
پاسیویته (بی عملی)، رخوت و بیم اوپوزیسیون اصیل چپ (حزب توده)
به
دلیل
گسست از توده
از
سویی
و
گسست از سوبژکت تاریخ (طبقه کارگر)
از
سوی دیگر
است.
این گسست
البته
خاص ایران
نیست.
در
همه جای جهان
قضیه از همین قرار است.
۶
در
جریان اعتراضهای گسترده خیابانی مردم
در
دو سال گذشته
و
حتی
در
جریان جنبش سبز
در
جستجوی بدیل سیاسی
از
حضور در خیابان
کناره
گرفته
ماهیت طبقاتی جنبش سبز و جنبش های دیماه و آبانماه و زنان و غیره
بورژوایی بوده است.
این جنبش ها
جلوه ها و جرقه هایی از جنگ درونطبقاتی
بوده اند.
یعنی
حاوی و حامل بدیل توده ای برای طبقه حاکمه نبوده اند.
۷
برخی گروهها و
شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون چپ
دنکیشوتوار
شعار انقلاب سوسیالیستی
سر داده
و
از
حضور در جنبشهای مدنی و سیاسی مردم ایران
کناره
گرفتهاند.
شعار انقلاب سوسیالیستی
ماهیتا
شعار درستی است.
بدیل دیگری برای سرمایه داری عجق ـ وجق حاکم در طویله جماران وجود ندارد.
ایراد
در
عدم تدارک مادی و فکری این انقلاب اجتماعی
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر