۱۳۹۶ اسفند ۱۱, جمعه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۲۱)


پروفسور دکتر مانفرد بور
پروفسور دکتر گرهارد بارچ

بخش سوم
 مکان تاریخی فلسفه
فرانسیس بیکن



فرانسیس بیکن
(۱۵۶۱ ـ ۱۶۲۶)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
 مؤسس امپیریسم ماتریالیستی
بخش سوم
قسمت اول

۱

کونو فیشر
(۱۸۲۴ ـ ۱۹۰۷)
فیلسوف
نئوکانتیانیست
  تاریخفلسفه نگار آلمانی

·    کونو فیشر در تاریخفلسفه نگاری بورژوایی، در اثری تحت عنوان «فرانسیس بیکن و مکتب او»، به تأسی از هگل ارزیابی مناسبی از فلسفه بیکن عرضه می دارد.
·    (کونو فیشر، «فرانسیس بیکن و مکتب او»، جلد ۴، ۱۹۲۳)

۲
·    کونو فیشر شعار بیکن را در کانون تحلیل خود قرار می دهد که «حقیقت دختر زمان است.»

۳
·    کونو فیشر بدین طریق، آثار بیکن را به مثابه مرحله و گشتاور توسعه ی تفکر بشری درک می کند و از اکتوئالیزاسیون های (فعلیت بخشی های) غلط پرهیز می ورزد.   

۴
·    کونو فیشر فلسفه بیکن را فلسفه ای در پیوند با زمان معینی محسوب می دارد.

۵
·    کونو فیشر می نویسد:
·    «فرانسیس بیکن حقیقت را در زمان می جوید.
·    نه، به مثابه کاری اتمام یافته، بلکه ترقی یابنده.
·    خود بیکن هم به قضاوت روشن زمان تمکین می کند و تن در می دهد.»
·    (ایضا همانجا، جلد دوم، ۱۸۷۵، ص ۲۹۴)

۶
·    کونو فیشر در جای دیگری می نویسد:
·    «رفرماسیون کلیسایی برای فرانسیس بیکن، حقیقت امر اتمام یافته ای بوده است.
·    وضعیت عمومی بوده است:
·    در این زمینه، برای فلسفه انگلیس، کاری برای انجام وجود نداشته است.
·    در حالیکه رفرماسیون کلیسایی در کلیسای دولتی انگلیس، ثبات کسب کرده بود، رفرماسیون علمی، یعنی وسعت بخشیدن به افق دید دنیوی ـ بشری  اما برعکس، در جریان و در پیشرفت بوده است. 
·    وظیفه و رایش (خطه) فلسفه اینجا ست.
·    فرانسیس بیکن در می یابد که این خط فکری را باید با شعور کامل پیش گیرد و پیش ببرد.
·    حقیقت دختر زمان است.
·    زمان، نو گشته است.
·    فهم زمان، یعنی وقوف به دلایل نو گشتن فراگیر (همه جانبه) جهان.
·    بر اساس این نگرش،  نوسازی فلسفه یعنی دمساز سازی آن با زمان.
·    فرانسیس بیکن وظیفه و حرفه خود را در همین جا می داند و آن عبارت است از نوسازی فلسفه با توجه به روح زمان.»
·    (ایضا همانجا، جلد ۴، ۱۹۲۳، ص ۲۴)

۷
·    فرانسیس بیکن نیز عملا معنای تلاش خود را در نوسازی علوم، چیزی جز دمساز سازی فلسفه با روح عصر خویش ندانسته است.
·    این نکته، البته با محدودیت هایی معتبر است.   

۸
·    فیشر در شیفتگی نسبت به فرانسیس بیکن، دست به مبالغه می زند.

۹
·    اگرچه درک و توضیح فرانسیس بیکن از زمان خود درست است، ولی ادعای کونو فیشر مبنی بر اینکه هوبس، جان لاک، برکلی، هیوم و حتی ماتریالیسم فرانسه در قرن ۱۸ و مجموعه روشنگری فرانسه به طور کلی، «اخلاف» فرانسیس بیکن بوده اند، قابل تأمل است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر