۱
گر
خدا بودم
ملائک را شبی فریاد می کردم
سکه خورشید
را
در
کوره ظلمت
رها سازند
خادمان باغ دنیا را ز روی خشم می گفتم:
برگ زرد ماه
را
از
شاخه شب ها
جدا سازند
معنی تحت اللفظی:
اگر
خدا بودم
شبی
به فرشتگان فرمان می دادم
که
سکه ی خورشید
را
در
کوره ظلمت
بیندازند.
به خادمان باغ دنیا
با
عصبانیت
می گفتم
که
برگ زرد رنگ ماه
را
از
شاخه شب ها
برکنند.
۲
گر
خدا بودم
ملائک را شبی فریاد می کردم
سکه خورشید
را
در
کوره ظلمت
رها سازند
سؤال
این بود
که
چرا و به چه دلیل
فروغ
به مثابه خدا
فعال مایشاء
نیست؟
چرا
خودش سکه آتشین خورشید
را
در
کوره ظلمت
نمی اندازد؟
شاید
دلیل این طرز فرمولبندی فروغ ۲۰ ـ ۲۲ ساله ی فیلسوف
موضع معرفتی ـ نظری رئالیستی
(ماتریالیستی ـ دیالک تیکی)
او
باشد.
طبقه حاکمه ـ خدا
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اعضای طبقه حاکمه بنده دار، فئودال و یا بورژوا ست.
مشخصه اعضای این طبقات حاکمه انگل
پرهیز اکید از انجام کار مادی است.
کار مادی
در
قاموس اعضای این طبقات حاکمه
نشانه تعلق به توده بی همه چیز است.
ننگ
است.
به
همین دلیل
کار فکری
از
هر نوع
در انحصار بلامنازع اعضای طبقات حاکمه است.
یکی
از
بدبختی ها و بد بیاری های توده
هم
همین است.
توده
فاقد روشنفکر ارگانیک است.
توده فاقد معمار روح خاص خویش است.
احتمالا
یکی
از
علل شکست انقلاب اکتبر
همین بوده است.
۳
گر
خدا بودم
ملائک را شبی فریاد می کردم
سکه خورشید
را
در
کوره ظلمت
رها سازند
فروغ
به همین دلیل
به
فرشتگان فرمان پرتاب سکه خورشید به کوره ظلمت را می دهد.
شاید بتوان گفت
که
فروغ
قصد غلبه بر ظلمت دارد.
چون
پرتاب سکه آتشین خورشید به کوره ظلمت
به معنی پایان ظلمت خواهد بود.
اما
اگر دقت شود،
فونکسیون کوره از قرار دیگری است:
کوره
به ذوب مثلا آهن نهفته در اندرون سنگ آهن منجر می شود.
اگر سکه ای در کوره افکنده شود،
سلب سکه وارگی می شود.
یعنی
تحول کیفی منفی پیدا می کند.
یعنی
سکه
به
عناصر اولیه اش
تبدیل می شود.
سکه طلا
به تلنباری از اتم های طلا
تبدیل می شود.
بدین طریق،
سکه خورشید تجزیه و تخریب می شود.
این
اما
به چه معنی است؟
۴
گر
خدا بودم
ملائک را شبی فریاد می کردم
سکه خورشید
را
در
کوره ظلمت
رها سازند
این بدان معنی است
که
فروغ
در
مسند خدایی
همه چیز هستی
را
وارونه می سازد.
عظمت نبوغ فروغ ۲۰ ـ ۲۲ ساله فیلسوف
همین جا ست.
چرا و به چه دلیل؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر