جمعبندی
از
مسعود بهبودی
مسعود بهبودی
اندکی اندر باب دیالک تیک اوبژکتیو و سوبژکتیو (عینی و ذهنی)
۱
بدیل نطفه در بیضه مرغ خانگی
چیزی عینی است و نه ذهنی.
۲
نمی توان به هر دلیلی
ادعا کرد که بدیل نطفه در بیضه مرغ نه جوجه
بلکه کرگدن و یا کله قند است.
۳
بدیل هر فرماسیون اجتماعی
مثلا فئودالیسم
بطور عینی تعیین می شود و نه به خواست این و آن.
۴
بدیل فئودالیسم
کاپیتالیسم و یا سرمایه داری است.
چه خمینی بخواهد و چه نخواهد.
۵
انقلاب سفید مش ممد رضا به همین دلیل انقلاب اجتماعی واقعی بوده است.
۶
جامعه از اشرافیت فئودال و روحانی سلب مالکیت کرده و وارد نظام سرمایه داری شده بود.
۷
خمینی به مثابه نماینده اشرافیت فئودال و روحانی خانه خراب شده در اثر انقلاب سفید
قصد رستاوراسیون (احیای مناسبات ماقبل انقلاب سفید) را داشته است.
پیروز هم شده است
هم
به دلیل خریت شاه
و
ارباب
و
هم
به دلیل خریت احزاب و سازمان های وطنی خرفت و خر
۸
چرخ تاریخ را اما نمی توان به ترفندی به عقب چرخاند
و
از صدر اسلام برده داری سر در اورد.
۹
به همین دلیل همان روحانیت کثافت
اکنون بورژوا شده است.
۱۰
هر اخوندی
تاجری است.
صاحب کارخانه ای / مستغلاتی، اراضی مسکونی و کشت و زرع و دامداری و غیره است.
۱۱
حتی بنا بر گزارشات اجامر فرنگی
طویله ایران طویله ای کاپیتالیستی است.
۱۲
یعنی اوتوپی (مدینه فاضله) اجامر شیعه اثنی حشری ورشکست شده است.
۱۳
جلاد انقلاب بورژوایی سفید
مجری وصایای شاه شده است.
ادامه دهنده کج و کوج انقلاب سفید شده است.
۱۴
خود ممد رضا شاه هم
جلاد جنبش انقلابی تحت رهبری مصدق و حزب توده
بوده است.
ولی بعد مجبور به عملی سازی وصایای ضد فئودالی جنبش انقلابی سرکوب شده
می شود
۱۵
مصدق و حتی حزب توده هم
فقط می توانستند فئودالیسم را با کاپیتالیسم جایگزین سازند.
۱۶
تاریخ نردبام ترقی است و نه سکوی پرش دلبخواه
۱۷
در جمهوری توده ای چین می بینیم.
۱۸
اکنون
از کاپیتالیسم
فقط می توان به سوسیالیسم گذشت
هم در طویله جماران و هم در طویله کشورهای امپریالیستی
۱۹
بدیل و الترناتیو دیگری وجود ندارد
اندکی اندر باب علافی و عوام فریبی
۱
واژه های عربی رایج در زبان فارسی
دیگر عربی نیستند.
۲
فقط منشاء عربی دارند.
۳
واژه های عربی رایج در زبان فارسی
فارسی تر از فارسی اند.
۴
این تشبثات کاوه آهنگر
نشانه خالی بودن کله اش از اندیشه است.
۵
با تعویض مزمت با نکوهش
شق القمر که نمی شود.
۶
فقط زبان فارسی فقیرتر می شود.
۷
کسی می تواند به غنای زبانی پی ببرد که به ترجمه متنی خطر کند
فّر
ه . خاکستر
دریغا که ما
از پس سال ها
ز فّر باور از
دین پروار ها
به زور یلان
تیر بنهاده ایم
و آرش
کمانش در افسانه ها ست
دریغا ز ناباوری
شاید اجبارها
بسی پرچم مزدکی کاوه را
کشیدیم چرمش
به دربارها
ایا ای تو من
من تو را خاک پای
بنه پیش گامی ز سردارها
پایان
اندکی اندر باب اسطوره استبداد در مدفوعات فرنگی و خر رنگی
۱
استبداد یعنی چی؟
۲
من ـ زور دیکتاتوری است؟
۳
دیکتاتوری که حتما نباید منفی باشد.
۴
در مدفوعات امپریالیستی
چنان از دیکتاتوری دم می زنند که انگار در طویله های خودشان از دیکتاتوری خبری نیست و دیکتاتوری چیز تعفن انگیزی است.
۵
به همین دلیل
بی شرمانه
از فیدل کاسترو به عنوان دیکتاتور کوبا
یاسین به گوش شنونده خر تز از خر می خوانند.
۶
ما باید تا دیر نشده
تفکر مفهومی بیاموزیم تا ترک خریت کنیم و آدم شویم.
۷
هر دولتی
فرمی از دیکتاتوری است.
۷
فرم مثل قابلمه است.
۸
فرم بسان قابلمه تعیین کننده نیست.
۹
تعیین کننده محتوای فرم و یا قابلمه است.
۱۰
تعیین کننده این است که دیکتاتوری
دیکتاتوری توده های مولد و زحمتکش است
و یا دیکتاتوری اقلیت انگل، استثمارگر و لاشخور
۱۱
تعیین کننده این است که در قابلمه آش پخته می شود و یا آبگوشت
۱۲
مفهوم نسل از مفاهیم علمای فاشیسم است که سازمان مجاهدین خلق هم در آغاز به کار می برد.
۱۳
با مفهوم نسل
فقط می توان عوامفریبی کرد
ولی نمی توان به تحلیل مسائل جامعه نایل آمد.
۱۴
برای اینکه نسل طیفی از اقشار و طبقات اجتماعی متضاد را در برمی گیرد.
۱۵
مفهوم بیماری هم از مفاهیم علم طب است و نه از مفاهیم فلسفی و یا حداقل جامعه شناسی.
۱۶
با مفاهیم علوم منفرد از قبیل طب و فیزیک و شیمی نمی توان مسائل جامعه را مورد بحث قرار داد.
۱۷
برای حلاجی مسائل جامعه
به مفاهیم ماتریالیسم تاریخی و جامعه شناسی مراکسیستی نیاز بی چون و چرا هست.
۱۸
سگان توده این مفاهیم را ترجمه و پارس می کنند
بی انتظار سکه ای حتی
ای بی خبران از طریقت سگان
ندامت
ه . خاکستر
قوم گرفته دل
بار ندامت تابوت خویش را
بر دوش زخم خستگی اش
حمل می کند
آه از نهاد او برآمده
سال ها ست
تکرار می کند
آن قصهٔ عقاب را
که به پر تیر دیده بود
آه ای رسیده خبر ما به گوش تان
بعد از عبور یک سده
اینجا نبرد ما و جهل
بیداد می کند.
پایان
اندکی اندر باب حجاب
۱
حجاب سمبل بوده است و مجددا سمبلیزه شده است.
۲
حجاب قبلا سمبل دیالک تیکی از تحقیر و تجلیل بوده است:
الف
حجاب
زن را شیئ واره کرده است.
زر و زیور واره کرده است تا در گاوصندوق گاو نری نگهداری شود.
این گاوصندوق گاو نر را حجاب نامیده اند.
ب
طبقه حاکمه انگل و عوامفریب
ضمنا از این ذلت
ریاکارانه و عوامفریبانه
برای زن امتیاز اختراع کرده اند.
زن بسان جواهرات
از بس ارزشمند است که باید از دید نر بیگانه دور بماند تا دزدیده و تصاحب نشود.
۳
حجاب
ضمنا
دال بر ناقص العقل بودن زنان بوده است.
چیز ها حتی اگر کمیاب و کیمیا باشند
باز هم چیز محسوب می شوند که محروم از نعمت عقل و اراده و تصمیمگیری و تمیز اند.
۴
امروز در طویله های مجازی
اگر تعیین جنسیت کسی با توجه به اسم او غیر ممکن باشد
خواننده نظرش
بسته به علمیت نظر او
به طبقه بندی جنسیت او خطر می کند:
الف
اگر صاحبنظر خردمند باشد
آقا خطاب می شود
ب
اگر صاحب نظر خر باشد
خانم خطاب می شود.
۵
برخی از نران زنگرا
جنسیت خود را زن اعلام می دارند.
ولی برای نجات از ننگ زن بودن
اسم خود را مثلا مشد احمد را هم زیر جنسیت فمین خود می گذارند.
۶
آدم به یاد مراسم عاشورا در دهات عیران می افتد که نقش زینب را نری بازی می کرد
و زنان طناز دهات به انها عنوان زینب خ. دار می دادند.
۷
حجاب
پس از مد شدن فوندامنتالیسم
مجددا
سمبل واره شده است.
۸
زنان طرفدار توحش فوندامنتالیسم و تروریسم (مجاهدین خلق)
از حجاب پرچم ایده ئولوژیکی اختراع کرده اند.
۹
در صدر اسلام زنان اصلا حجاب نداشته اند.
۱۰
حجاب برای جامعه با سطح نازل توسعه نیروهای مولده
بسیار گران تمام می شود.
۱۱
تهیه و تولید مخلفات حجاب
مثلا در طویله عیران
برای ۴۰ میلیون زن
سرمایه عظیمی را هدر می دهد.
۱۲
حجاب در هر صورت فرم است.
دختران و زنان محجب
چه بسا
به عوض زندگی جندگی می کنند.
۱۳
حجاب ربطی به عفت و پاکدامنی و خرافات دیگر ندارد.
۱۴
حجاب و مینی ژوپ و غیره مثل پالان اند.
با تعویض پالان
خر به همان میزان
آدم می شود
که
زن و یا نر با تعویض پوشش
متدین و بی دین و پارسا و مفسد می گردد.
۱۵
حجاب مثل فرم های دیگر توحش
از قبیل بریدن انگشت و زدن گردن و قتل های زنجیره ای و شکنجه و توبه و ترور و غیره
سمبل های اسلامی جا زدن حاکمیت طبقات انگل و استثمارگر و استحمارگر است.
۱۶
حجاب
فرمبازی برای استتار محتوای طبقاتی حاکمیت و حکومت است
زری
تغییر دیدگاه شما راجع به حجاب واقعا عجیب است.
قبل تر
قبل تر
از
فمینیستی بودن حجاب
و
بهتر بودن حجاب اجباری
پست گذاشتید
الان
الان
از
فرم محض بودن حجاب
میگید
و
و
جالبتر
این
که
میگید دختران و زنان محجبه چه
بسا به جای زندگی جندگی می کنند.
بسا به جای زندگی جندگی می کنند.
میم
نه.
تجدید نظر نیست.
حجاب
را
و
هر چیز دیگر
را
می توان از نقطه نظرهای بیشمار بررسی کرد.
کامنت های ما
در رابطه با مطالبی
اند
که
همنوعان منتشر می کنند.
حجاب باید مستقلا و مشخصا تحلیل شود.
کامنت را نباید کامل تصور کرد.
کامنت
اما
بهتر از سکوت نسبت به مطالب این و آن است.
زری
نباید
بر
تفاوت های عقیدتی
بین محجب و بی حجاب
چشم پوشی کرد.
در ایران تا حد
زیادی
آزادی پوشش موجود است
در آینده بیشتر هم خواهد شد.
این اعتراض هایی
که صورت میگیره
چه بسا منشاء دیگری دارد
مثلا
بخشی به تحریک اپوزیسیون
خارج از کشور است
حتی اعتراض به حجاب
گاهی مد است.
مجالی برای خودنمایی و
خود را طرفدار حقوق زنان شمردن و پوز دادن است. ریاکاری است.
اما ما
می پرسیم که حد آزادی پوشش کجا ست؟
نهایت مطلوب کجا ست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر