به چه می اندیشد
غنچه ی خسته ی خواب آلود؟
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
اگر ما قوایی را که در اثر جنگ آزاد می شوند (به کار می افتند)،
برای بنای جهان (و نه برای تخریب جهان) به خدمت می گرفتیم
چه جهانی می توانستیم بسازیم.
یک هزارم هزینه ای
که
صرف جنگ می شود،
برای فراهم آوردن زندگی شایسته انسانی برای سکنه همه کشورهای جهان
و
برای غلبه بر فاجه بیکاری انسان ها
کفایت می کرد.
البرت اینشتین (۱۹۲۴)
مشد البرت
۱
با علوم منفرد مثلا با اقتصاد سیاسی و فیزیک و جامعه شناسی و روان شناسی و شیمی و غیره
نمی توان مسائل جامعه بشری را درک کرد و توضیح داد.
۲
جامعه بشری از بیش از ۲۰۰۰ سال قبل
اصلا جامعه نیست.
سلاخ خانه است.
۳
در جنگل جامعه طبقاتی
جنگ دمبدم
ـ گه با غرش توپ ها و تانک ها و گه بی غرش توپ ها و تانک ها ـ
بر سر نان شعله ور است.
۴
هر خانه و کارخانه و مزرعه و مرتع و اداره و شرکت و مدرسه و دانشگاه و منبر و محراب و حتی همین فیس آباد
میدان مبارزات اقتصادی، سیاسی و ایده ئولوژیکی است
۵
جامعه در دیالک تیک جبر و اختیار سیر می کند و توسعه می یابد.
۶
تشکیل جامعه مثلا برده داری که اختیاری مطلق نیست.
۷
سطح توسعه نیروهای مولده و جبر توسعه نیروهای مولده
تعیین کننده محتوا و چند و چون جامعه است.
۸
ما با دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی سر و کار داریم.
۹
تخریب در ذات نظام اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری است.
۱۰
جنگ برای طبقه حاکمه (بورژوازی) جهت حفظ نظام اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری
مثل آب حیات است.
۱۱
جنگ حلال مشکلات است.
۱۲
بورژوازی بدون کشتار دهها میلیونی مردم و تخریب گلوبال (تمام ارضی) نیروهای مولده جامد و جاندار
در طرفة العینی
زنده به گور می شود و گورش را هم حتی گم می کند.
۱۳
تو مشد البرت
برای درک و توضیح مسائل جامعه بشری
باید نه فیزیکی، بلکه فلسفی بینیدشی.
۱۴
بدون تفکر فلسفی (بدون خرد کل اندیش) فقط می توان خر شد و از این شاخه به ان شاخه پرید و کلافه شد.
۱۵
زنده باد فلسفه مارکسیستی ـ لنیینستی سه جزئی:
الف
ماتریالیسم دیالک تیکی
ب
ماتریالیسم تاریخی
پ
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنیینستی
جایگاه ولی فقیه در مقام «نمایندهٔ خدا بر زمین» مستحکم تر می شود
حریف
۱
ولی فقیه فیگور طبقه حاکمه است.
۲
مهره و مأمور معذور و مجبور طبقه حاکمه است.
۳
حمله بر مهره و تحقیر و تخریب و تعویض فیگور های طبقه حاکمه
تعیین کننده نیست.
۴
اگر هم و غم و فکر و ذکر کسی
تعویض و یا حتی ترور فیگور های طبقه حاکمه باشد
چنین کسی یا ابله است و یا عوامفریب
در هر صورت
بی خبر از درک ماتریالیستی تاریخ است
۵
نشانه باور به تئوری فاشیستی نخبگان است.
۶
باور به نقش تاریخساز نخبه ها ست.
(شاملوئیسم، فاشیسم، فوندامنتالیسم)
۷
بی باوری به نقش تاریخساز توده است.
۸
خود طبقه حاکمه شیاد و جلاد و رمال
در زمینه تجلیل و تحقیر و تخریب مهره های خود
قهرمان جهان و فعال مایشاء است.
کسب و کار کماکان رایج طبقه حاکمه همین است.
۹
روزی نیست که مش دونالد تحقیر نشود.
بر ضد مش دونالد اعتراض و پرخاش
حتی از سوی اجامر جمهوری خواه یانکی و بانکی و مانکی صورت نگیرد.
۱۰
قبلا هم بوش ابن بوش تحقیر می شد.
۱۱
بعد بوش ابن بوش تعویض شد و اوبا ما تجلیل شد.
۱۲
آب اما همچنان به آسیاب طبقه حاکمه ریخت و آسیاب توده از بی آبی تعطیل شد.
۱۳
با تعویض مهرها و یا با تجلیل مهره ها
نمی توان شق القمر کرد.
طبقه حاکمه را مهره های مختلف و متفاوت و حتی متضاد
«در آستین است.» (طبری)
۱۴
قوت طبقه حاکمه به دلیل ضعف توده است
و
قوت سید علی به دلیل حذف و غیاب حزب توده است.
۱۵
دیالک طبقه حاکمه و توده
۱۶
دیالک تیک هیئت حاکمه و حزب توده
۱۷
پیش به سوی هماندیشی
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی
۱۸
الحذر و الفرار
از خریت و هارت و پورت توخالی
بگذارید
جمله اول همین کامنت کوتاه شما
را
مورد تأمل قرار دهیم:
الف
نماینده طبقه حاکمه، خود هیئت حاکمه است؟
۱
ما کجا این ادعای نادقیق
ولی
در تحلیل نهایی
درست را نمایندگی کرده ایم؟
۲
کامنت ما هنوز هست:
نماینده طبقه حاکمه ـ خدا (الله) در روی زمین
نه، آن و این
بلکه طبقه حاکمه است.
۳
این ردیه ای بر ادعای حریف مبتنی بر «سید علی نماینده خدا در روی زمین ست»، است.
۴
هیئت حاکمه نماینده جناح و یا بخش مسلط و حاکم (نشسته بر تخت قدرت و یا حکومت) طبقه حاکمه است.
۵
مثلا بورژوازی سطل ننه ات طلبیستی و یا اکثریتیستی، بختیاریستی ، جبهه ملی ئیستی، نهضت آزادی ئیستی، مجاهدینیستی، اقشار و طبقات چه بسا مرتجع تر از طبقه حاکمه فعلی در اوپوزیسیون مثلا سبزیون و غیره هم
نماینده طبقه حاکمه اند.
۶
نماینده طبقه حاکمه ـ خدا (الله) در روی زمین
طبقه حاکمه است که دیالک تیکی از ملی و بین المللی است.
سؤال این است
که
کولبران
در این بسته های عظیم الجثه
چی می برند؟
۱
مگر قحط وانت و موتور سیکلت و خر و اسب و استر است؟
۲
لامصبا آدم ها
۴۰۰ هزار سال قبل از گاو و خر و اسب و استر و گوزن و سگ
برای حمل بار استفاده می کردند.
هدف طبقه حاکمه
برافروختن جنگ های مذهبی است.
۱
فوندامنتالیسم های متنوع را
خود طبقه حاکمه ساخته است و آلت دست قرار داده است.
۲
اگر کسی به عرعرهای عردوغان گوش دهد متوجه قضیه می شود.
۳
پشت پرده هر جنایتی در هر جای جهان
طبقه حاکمه نشسته است.
دوست کیمیا ست.
۱
دوستی احتمالا توهمی است که ما در سر می پروریم.
۲
وقتی بپرسند:
دوست کیست و چه مشخصاتی دارد و چگونه تشکیل می شود؟
۳
متوجه می شویم که دوستی در بین نیست.
توهمی هست.
بعضی ها
چنان از زنان ایرانی و فرنگی سخن می گویند
که انگار زنان
طبقه اجتماعی یکدستی را تشکیل می دهند.
۱
تفاوت میان زنان طبقه حاکمه با زنان توده
از زمین تا آسمان است
۲
زنان
هم در ایران و هم در جهان
مثل روشنفکران
تعلقات طبقاتی متفاوت و متضاد دارند.
چه بسا
دشمن تشنه به خون همدیگرند.
۳
زنان و مردان و هر کس و ناکس را باید با معیار طبقاتی ارزیابی کرد
و نه با معاییر جنسیتی و ملی و مذهبی و غیره
۴
این طرز نگرش یکی از مهم ترین وجوه فمینیسم امپریالیستی است.
۵
در ابوقریب بغداد
ملت مظلوم عراق را
زنان یانکی به همان سان زجر می دهند که نران یانکی
۶
کار کثیفی وجود ندارد که از دست مردان برآید و از دست زنان بر نیاید.
۷
رئیس جنده خانه های آلمان فاشیستی
زن بود و جام به جام هیتلر و گوبلز و گورینگ می زد و دختران یهودی را برای ارضای نیازهای غریزی افسران نژاد برتر به جنده خانه هایش روانه می کرد و خودش خلبانی تمرین می کرد تا در جنگ شرکت کند و شق القمر کند.
۸
شناسایی، تعقیب، بازداشت و ترور ۶ میلیون نفر در آلمان فاشیستی را فقط مردها انجام نداده اند.
۹
تفسیم کار در جامعه هست:
زن برای طبقه حاکمه سرباز می زاید و تربیت می کند
و
مردان در جبهه برای طبقه حاکمه تا اخرین فشنگ می جنگند.
۱۰
وقتی هم که مردان به جبهه رفتند تا زنان ملل دیگر را لت و پار کنند و بربرمنشانه مورد تجاوز جنسی قرار دهند،
زنان جای انها را در کارخانه و مزرعه و مرتع و اداره و شرکت گرفتند تا آسیاب جنگ به خون خلق بگردد.
بزرگترین راز خلقت این نیست که خدا چرا جهان را خلق کرده است،
بلکه این است که چرا بیشعورها را این قدر گستاخ و منفور آفریده است.
حریف علامه
۱
همه خیال می کنند که خودشان خیلی باشعور اند و بقیه بی شعور اند.
این توهمی بیش نیست.
۲
شعور
پدیده ای طبقاتی است.
۲
هر طبقه اجتماعی
شعور طبقاتی خاص خود را
خواه و ناخواه
دارد.
۳
دلیل اختلافات نظری
نه داشتن و نداشتن شعور
بلکه
تفاوت و تضاد شعور های طبقاتی متفاوت است.
۴
احدی و حتی حشره ای ، پرنده ای و حیوانی یافت نمی شود که فاقد شعور باشد.
۵
حشرات و پرنده ها و حیوانات
زبان خاص خود را دارند و با همدیگر مبادله فکری می کند.
چه بسا از فرسنگ ها فاصله
۶
اینکه هنوز چیزی نیست.
پرندگان متعلق به نوع واحدی
لهجه های مختلف دارند که برای دیگر گروه های همان نوع از پرنده ها قابل درک نیست.
زندان با سنگ های قانون بنا می شود
و
فحشاء با خشت های مذهب.
ویکتور «هو» ـ گو
۱
ویکتور جان
نه زندان معلول قانون است و نه مذهب علت فحشاء
۲
قانون
ـ در تحلیل نهائی ـ
تجسم اراده طبقه حاکمه است.
۳
ماهیت قانون انعکاس ماهیت طبقه حاکمه است.
۴
بدون قانون
هیچ جامعه و همبودی (اجتماع)
نمی تواند
لحظه ای حتی دوام آورد.
۵
هیچ سیستمی
(از خانه تا اداره و شرکت و کارخانه و وزارتخانه و غیره)
بدون قانون خاص خود نمی تواند دوام آورد
و دچار هرج و مرج و خر تو خر نشود.
۶
مذهب نیز یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی جامعه است.
۷
ماهیت مذهب نیز بسته و وابسته به
زیربنای اقتصادی جامعه
(مناسبات تولیدی)
است.
۸
مذهب
فقط بظاهر و بنظر ساده لوحان
همیشه همان و همه جا همان
نمودار می گردد.
۹
همین مسیحیت در قرون وسطای فئودالی
چیز بکلی دیگری بوده است.
۱۰
مجری تفتیش عقاید و آدم سوزی و غیره بوده است.
۱۱
فحشاء و فرم های دیگر لومپنیسم
از دزدی تا چاقوکشی، از جندگی تا جاکشی
محصولات ساختار جامعه اند.
۱۲
نه جنده مادر زاد وجود دارد و نه جاکش مادر زاد
نه لات مادر زاد وجود دارد و نه چاقوکش مادر زاد
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر