جمعبندی
از
مسعود بهبودی
زیاد که دلتنگ باشی و نتونی از پس دلتنگی بر بیای
یدفعه به خودت میای
میبینی دلت از سنگ شده و دیگه واسه کسی تنگ نمیشه.
حریف
۱
دلتنگی
در تحلیل نهایی
نتیجه علافی است.
چرا و به چه دلیل؟
۲
دلیلش این است که علاف نمی تواند در آیینه ی مولود خود (محصول کار مادی و یا فکری و یا هنری خود)
خود را به تماشا بنشیند و به خودشناسی برسد.
۳
علاف به دلیل عجز از خودشناسی از همنوع شناسی و جامعه شناسی عاجز می ماند.
چون خودشناسی با همنوع شناسی و جامعه شناسی در وحدت دیالک تیکی است.
دیالک تیک فرد و جامعه / جزء و کل
۴
به همین دلیل
علافی به از خود بیگانگی منجر می شود.
۵
فرد در آن صورت
منجی خود را نه در آیینه (آن سان که فروغ فیلسوف توصیه می کند)
بلکه در بیگانه ای رئال (واقعی) و یا ایرئال (واهی) می بیند.
۶
از دید فویرباخ حکیم آلمانی یکی از دلایل گرایش به مذهب و مخلفات
همین از خود بیگانگی است.
حریف
بچه که بودم
شوهرسالاری رواج داشت.
زن گرفتم
زن سالاری مد شد.
بچه دار که شدم
بچه سالاری رواج یافت.
اگر بمیرم
مرده سالاری بر خواهد افتاد.
ایراد این شکوه و شکایت حریف کجا ست؟
حافظ
عاقلان نقطه پرگار وجود اند، ولی
عشق داند که در این دایره سرگردان اند
۱
گاهی شعری را می خوانیم و می گذریم.
۲
شاید دلیلش تنبلی مغزمان باشد.
چون تأمل روی شعر انرژی ستا و خسته کننده است
۳
و یا عادت به سرسری خوانی و عبور عجولانه باشد.
۴
ما اکنون با دیدن این بیت شعر متوجه شدیم که بارها آن را خوانده ایم
بی آنکه متوجه ایرادات جدی آن باشیم.
نقطه پرگار چیه؟
نقطه مرکزی دایره؟
۶
در این صورت
کسی که نقطه پرگار وجود است،
چگونه می تواند همزمان در دایره سرگردان باشد؟
ضمنا نقطه پرگار هر چه باشد، یک نقطه بیش نیست
عاقلان هر که باشند
اما
بیشتر از یک نفرند.
۹
پرگار بدبخت وجود که نمی تواند دهها نقطه داشته باشد.
۹
علاوه بر اینها
به چه دلیل
نقطه پرگار وجود باید عاقلان کذایی باشند؟
خواب چیست
و
فونکسیون (نقش، رسالت) خواب چیست؟
۱
چرا ما به خواب
به همان اندازه نیاز داریم
که به نان و آب؟
۲
می توان گفت که هر اندام ( ارگانیسم) زنده
در بستری از دیالک تیک خواب و بیداری (استراحت و کار) بسر می برد.
۳
اندام
در دوره بیداری
کار و تلاش و تقلا می کند.
(اعضای انگل جامعه به جای کار مفید
عیاشی، جندگی، دزدی، زورگیری، دزدی۷ رهزنی، قاچاقچیگری و غیره می کنند.)
۴
اندام
در روند کار
انرژی زدایی و آب زدایی می شود (عرق می ریزد.)
۵
اندام
به همین دلیل
پس از انجام کار احساس گرسنگی و تشنگی می کند.
۶
یعنی به نان و آب نیاز پیدا می کند.
۷
تا انرژی داده شده به محیط پیرامون (دفع)
از محیط پیرامون به صورت نان و آب، بازپس گرفته شود. (جذب)
۸
دیالک تیک جذب و دفع اندام با محیط
دیالک تیکی حیاتی ـ مماتی است.
۹
دیالک تیک جذب و دفع
دیالک تیک داد و ستد متنوع اندام با محیط پیرامون است.
از دید مارکس
کار روند جذب و دفع انسان با طبیعت است:
الف
انسان سنگ آهن را از طبیعت می ستاند
آهن را از ان خود می کند. (جذب)
ب
مابقی آن را به طبیعت پس می دهد. (دفع)
۱۰
اندام
پس از جذب نان و آب
خواه و ناخواه
به خواب می رود.
۱۱
پلک یک مثقالی چشم هایش
سنگین تر از سنگ زیرین آسیا می شوند.
۱۲
چرا و به چه دلیل؟
۱۳
به این دلیل که نان و آب حاوی انرژی مقید (در قید و بند) اند و نه انرژی آزاد.
۱۴
خواب
قبل از همه
به معنی شروع کار درونی اندام بر روی نان و آب است.
۱۵
پس از صرف نان و آب
بالتجربه
می بینیم
که
همه کارگاه های همه اعضا تعطیل می شوند:
الف
نه گوش درست و دقیق می شنود
ب
نه چشم درست و دقیق می بیند
پ
نه مغز درست و دقیق می اندیشد.
ت
و
نه می توان درست و دقیق سخن گفت
این بدان معنی است که مغز اعتنایی به آنها ندارد.
۱۶
اکنون
اندام
فکر و ذکر و هم و غمی جز کار درونی ندارد.
۱۷
اکنون اندام به کار روی نان و آب آغاز می کند.
۱۸
انرژی مقید در قید و زنجیر نان و آب
در اثر کار درونی
از بند آزاد می شود.
۱۹
اندام با نیروی جدید از خواب بیدار می شود.
۲۰
شرایط لازم برای انجام کار برونی فراهم می آید.
۲۱
خواب اما همزمان فونکسیون دیگری هم به عهده دارد.
۲۲
چون در حین کار فقط جسم آدمی نیست که انرژی زدایی می شود.
۲۲
چون
کار فقط صرف انرژی مادی (جسمانی، عضلانی) نیست.
۲۳
کار ضمنا صرف انرژی فکری، روحی و روانی است.
۲۴
به همین دلیل
خواب فونکسیون مضاعف دارد:
الف
فونکسیون بازتولید انرژی جسمی
ب
فونکسیون خستگی زدایی از اعصاب (روح و روان)
۲۵
تجارب تلخ و شیرین تلنبار شده در اعماق روح و روان آدمی (شاید هم حیوانی)
در عالم خواب
دوباره احیا و حلاجی می شوند.
۲۶
دلیل دیدن مکرر حریفی و یا تجربه مکرر حادثه ای در عالم خواب
حلاجی تجارب از سر گذشته است.
۲۷
در عالم خواب
از
روح و روان
زباله زدایی می شود.
سم سوزی صورت می گیرد.
۲۸
اگر خواب نباشد،
تجارب (خاطرات تلخ و شیرین) حلاجی نمی شوند و آدم جنون می گیرد.
۲۹
دلیل دیدن مکرر حریفی و یا تجربه مکرر حادثه ای در عالم خواب
گاهی به معنی اتمام کاری است که در عالم بیداری
ناتمام مانده است.
۳۰
چه بلحاظ مثبت و چه بلحاظ منفی:
الف
بلحاظ مثبت
مثلا بوسیدن حریفی که امکان بوسیدنش در عالم بیداری نبوده است.
ب
بلحاظ منفی
مثلا توجیه ضعفی که فرد در عالم بیداری از خود نشان داده است و کاهش عذلب درونی بدین طریق و با این ترفند.
مثال:
نوجوانی که در زیر شکنجه رفیق مرده اش را لو داده بود،
در عالم خواب او را زنده دیده بود
و
در نهایت شرمندگی به توجیه ضعف خود پرداخته بود.
روح و روان بدین طریق
از فشار و عذاب وجدان
تخلیه می شود.
کاهش فشار روحی و روانی میسر می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر